نگاهی به انقلاب های رخداده در
کشورهای عربی منطقه و نتایج آن نشان دهنده این واقعیت انکار ناپذیر است که تحقق
دموکراسی و آزادی در چهارچوب دین غیرممکن است.
خیزش مردم در تونس و مصر و پایین
کشیدن دیکتاتورهایی که سالیان دراز ، حاکمان بی چون و چرای این کشورها بودند ، هر
چند شادی زود گذری در آزادیخواهان جهان ایجاد کرد اما با به قدرت رسیدن دیکتاتوری
های مذهبی در این کشورها که با تحدید آزادی های فردی و اجتماعی و همچنین گسترش
اختلافات قومی و مذهبی تا حد به چالش کشیدن تمامیت ارضی این کشورها همراه بوده ،
تمام امیدها را به یاس مبدل ساخت.
در ایران نیز نگاهی به کارنامه اصلاح
طلبان و مدعیانی که در آشفته بازار مطالبات روز افزون مردم ، خود را سردمدار
اصلاحات می دانند ، نشان می دهد که اعتقاد به اسلام و اولویت های دینی در این عده
مانع به رسمیت شناختن حقوق اولیه و اساسی مردم در کشور بوده و هست.
اصلاح طلبان حذف شده از قدرت که اینک
با شعار دفاع از حقوق مردم و تحقق دموکراسی با عوام فریبی در پشت مردم سنگر گرفته
اند تا از ولایتمداران کسب امتیاز کنند ، همان هایی هستند که در بدو انقلاب
اسلامی در پست ها و مقامهایی که در اختیار داشتند ، بیشترین ستم را بر آزادی و
دموکراسی روا داشته اند و در نهادینه کردن نقض حقوق بشر و سلب آزادی و گسترش
خودکامگی ، نقش اساسی را ایفاء کرده اند.
سخنان خاتمی در ارتباط با اعدام
همجنسگرایان بعنوان یک راه حل درمانی و همینطور آخرین اظهارات او در ارتباط با انتخابات
ریاست جمهوری که با دعوت گسترده مردم به شرکت در انتخابات فرمایشی رژیم همراه بود
، نشان از نگاه واقعی اصلاح طلبان به دموکراسی و آزادی را دارد.
دعوت به همراهی رژیمی که حتی خودی ها
و معماران حکومت اسلامی ( رفسنجانی – موسوی – کروبی – خاتمی و...) را در دایره
دیکتاتوری مطلق خود بر نمی تابد ، گویای اولویت های مذهبی اصلاح طلبان بر منافع
ملی و آزادی است.
تحقق آزادی و دموکراسی در چهارچوب
اسلام و بویژه جمهوری اسلامی غیر ممکن و دست نیافتنی است. حکومتی که دست اندرکاران
آن هیچ ارزشی برای ملیت و منافع ملی قائل نیستند و سیاست های خود را بر اساس
باورهای دینی تعیین می کنند و کوچکترین انتقادی را حتی از حامیان خود نمی پذیرند و
با وحشیانه ترین شکل ممکن پاسخ می دهند، چگونه می توانند برای مخالفان خود
دموکراسی و آزادی را به ارمغان بیاورند؟!
رسیدن به آزادی و دموکراسی و یک حکومت
دموکراتیک ، تنها در سایه یک رژیم سکولار و غیر مذهبی ممکن است و دنبال روی از اصلاح
طلبان جز اتلاف وقت و انرژی حاصلی به همراه نخواهد داشت و این ممکن نیست مگر با
سقوط جمهوری اسلامی.
شعر بلندی از اباذر غفاری شاعر جوان نسل سوخته هست که با تحقیقات دقیق در روزنامه های سالهای گذشته سروده شده . اباذر بر خلاف تصور شما بی تربیت نیست ولی معتقد هست این ٥٧ های بیسواد و ملایان همراهشان ( البته ٥٧ ایی که هنوز به این بساط معتقد هست ) جز این زبان نمیفهمند قسمتی کوتاهی از این شعر که حدود ٥٠ صفحه هست در اینجا میاید
پاسخحذفاراذل و اوباش ما هستیم که در ٥٧ انقلاب کردیم
به عکس خمینی جاکش و قاتل در ماه اقتدا کردیم
بعد از نوشیدن یک بطر میکده قزوین در کافه ماتاووس
سوی مسجدی رفتیم و به دشمنان شاه دعا کردیم
هم از توبره میخوردیم دو لپی هم از آخور خارجی
از فرط پر خوری جفتک انداختیم و عبا عبا کردیم
طلب آخوند کس کش و قاتل و مفتخور نمودیم
رهبر این جاکشان را از طویله صدام به ماه کردیم
اول رجائی کس خل و بعد بنی صدر مشنگ را
بجای شاه و هویدا تحصیلکرده به حکومت انتخاب کردیم
خامنهه ای مشنگ و رفسنجانی دزد و خاتمی حقه باز را
یکی یکی وارد گود کردیم و خوشنود صفا کردیم
این آخری یعنی محمود کس خل دیوانه بی کله را
بر صدر دزدان نشاندیم و لطیفه گفتیم و صفا کردیم
خلخالی مادر جنده ٤ کلاس سواد را به به گفتیم
هویدای تحصیلکرده را نوکر غرب و امریکا کردیم
ما که هیچ ان حزب طراز نوین طبقه کارگر
پشت آخوند بیسواد فریاد میزد و ما هم هوار کردیم
ان مجاهد کس خل شهر ندیده و عاشق قدرت
از آخوند مکلا دفاع میکرد ما هم هوار کردیم
روشنفکر پای منقل نشین کتاب دزدکی ترجمه کن
آرش کمانگیر مان شد و برایش کف زدن ها کردیم
آیا انقلاب تخمی ما اراذل و اوباش را دزدیدند ؟
خود ما جاکشان ٥٧ بودیم که خمینی را خدا کردیم .