Translate

۱۳۹۳ شهریور ۲, یکشنبه

Upozit 53 - August 22



چرا افراط گرایی اسلامی در جهان رشد می کند؟

در همان روزهایی که اسرائیل به طور مداوم هدف ده ها موشک و راکت از نوار غزه قرار داشته و شهروندان پیرامونی غزه بر دولت خشم گرفته اند که چرا قاطعیت نشان نمی دهد و چنان ضربه ای به حماس و دیگر سازمان های ترور وارد نمی آورد که آن ها را برای همیشه، و یا دست کم برای یک مدت طولانی فلج کند، و دولت نتانیاهو می گوید که با سنجیدگی و درایت به رویارویی با دشمن رفته و از افراط گرایی دوری می جوید، دنیا با مساله دیگری روبروست و آن قدرت گرفتن گروه جنایتکاری به نام "داعش" است که می خواهد منطقه و جهان را به دوران جاهلیت پیش از اسلام باز گرداند و افراد را گردن می زند، زنان و مردان را سنگسار می کند، غیر مسلمان اهل تسنن را نیز اگر اهل تعصب نباشد کشتار می کند و پیروان ادیان دیگر را از دم تیغ می گذراند.
مردم دنیا، و به ویژه آمریکائیان و اروپائیان می پرسند که چگونه با این فتنه و بلا می توان مبازره کرد و جلوی پیشروی آن را گرفت.
غربی ها، و به ویژه اروپائیان، چندان نگران کشته شدن افراد در خود خاورمیانه عربی نیستند، بلکه از این بیم دارند که فتنه به داخل کشورهای آنان نیز کشانده شود و وحشیگری قرون وسطایی صادراتی از خاورمیانه عربی، دامان آن ها را نیز بگیرد.
ولی اروپائیان و دنیا باید به این پرسش پاسخ دهند که چه تفاوتی بین حماس و "داعش" وجود دارد؟
چرا "داعش" را می گویند باید در نطفه خفه کرد، ولی مردمانی در اروپا به خیابان ها می آیند و از تعرض حماس علیه اسرائیل جانبداری می کنند و به سود آن شعار می دهند و آشکارا نابودی اسرائیل را طلب می کنند؟
تلویزیون های دنیا، که اکثرا به دام تبلیغات حماس افتاده و فقط  اجساد زن و کودک غزه ای را نشان می دهند و چریک های وحشی و چهره در نقاب حماس را نادیده می گیرند و تهدیدهای آنان را برای نابودی اسرائیل پوشیده نگاه می دارند، یکی از مسؤولان این موج اسرائیلی ستیزی و یهودستیزی هستند که دنیا را در بر گرفته است.
آن ها در واقع با دفاع از تعرض حماس، و یا پرده پوشی این واقعیت که آن سازمان تروریستی بود که با حملات موشکی جنگ خونین کنونی را به راه انداخت، از "داعش" و از ترور اسلامی پشتیبانی می کنند و موجب تقویت و گسترش آن می شوند.
گروه های تعصب گرای اسلامی، که روز به  روز شمار آنان در کشورهای اروپا بالا می رود و بارها در هر فرصتی به خیابان ریخته و به آشوب دست زده و علیه فرهنگ غرب، در خاک غرب، شعار داده اند، در این تظاهرات ضد اسرائیلی و یهودستیزانه، دست همکاری گروه های نئونازی را فشرده و در صفوف واحد به  راه پیمایی و شعار دادن علیه اسرائیل و به حمایت از ترور حماسی می پردازند.
شوربختانه، گروه های چپ گرا و سازمان های حمایت از انسان ها و حتی قشرهائی از مسیحیان متعصب، آن ها نیز با اسلام گرایان افراطی و نئونازی ها و تندروها دست همکاری داده و به تظاهرات اعتراضی علیه اسرائیل پیوسته اند.
آن ها اعتراض دارند که چرا اسرائیل از خود و شهروندان خود دفاع می کند؟
 پس اسرائیل از خود دفاع نکند و بگذارد که جنایتکاران تعصب گرای اسلامی این کشور را نابود کنند و بر منطقه مسلط  شوند؟
 اگر خدای ناکرده چنین گردد، آیا آن ها می دانند که بر سر اقلیت های دینی و فرهنگ غیراسلامی و دگراندیشان در منطقه چه خواهد آمد؟
انگشت را به سوی "داعش" در عراق دراز می کنند که شمشیر اسلامی به دست گرفته و غیرمسلمان را می کشد و حتی مسلمان شیعه را سر می برد و به زنان تجاوز می کند و آنان را به برده فروشی می گذارد؟
آیا یادتان هست که چگونه سپاهیان اسلام در 1400 سال پیش، با سرعتی شگفت آور به منطقه ای از بخارا و افغانستان تا تونس و مراکش امروز و حتی جنوب اسپانیا مسلط  شدند؟
زیرا به سربازان عرب وعده داده شده بود که هر نقطه ای را که تصرف کنند، مال دشمن نصیب آنان می شود و زنان دشمن بر آن ها حلال هستند – و حتی کودکان دشمن!
برای یک عرب گرسنه و پا برهنه، چه وعده ای فریبنده تر از این که آدم می کشد و اموال او را غصب می کند و زنش را نیز در اختیار می گیرد؟ تازه اگر هم شهید شد، 72 دوشیزه در آن دنیا در انتظارش هستند تا برایش مجلس عیش و عشرت و هوسرانی برپا کنند؟
حالا "داعش" همین ها را به جوانان گرسنه و بیکار و سرخورده عرب و مسلمان وعده می دهد و آنان را به سوریه و عراق می کشاند تا نه تنها شهوت ماجراجویی و هوس خون را در خود ارضاء کنند، بلکه عطش جنسی آنان نیز تامین شود.
در این  شیوه مغزشویی و جنایت پیشگی، در اصل هیچ تفاوتی بین "حماس" و "داعش" وجود ندارد – شاید از نظر گستردگی و شدت کمی با هم متفاوت باشند.
به یاد دارید که وقتی حماس با انجام یک کودتای نظامی بر نوار غزه مسلط  شد، بسیاری از طرفداران فتح را مضروب یا مقتول کرد و یا آن ها را به زندان انداخت؟
در عملیات نظامی موسوم به "سرب گداخته" و همچنین "ستون ابر" حماس چند صد جوان فلسطینی عضو فتح را با شلیک گلوله به ساق پای آنان مفلوج کرد که مادام العمر معلول بمانند. آیا دنیا این جنایت را به یاد دارد؟ همین دیروز بود که حماس 18 نفر فلسطینی را به اتهام جاسوسی به سود اسرائیل اعدام کرد! آیا به این جنایت توجه کردید؟
حماس در همان روزهای نخستینی که با کودتا قدرت را در غزه به دست گرفت، همه مراکز مسیحی و کلیساهای آنان را به آتش کشید و مسیحیان در غزه (آنانی که هنوز نتوانسته اند از چنگ حماس بگریزند) در هراس و وحشت زندگی می کنند.
آیا دنیا آن را به یاد دارد؟
آیا دنیا به یاد دارد که همین بلا را اخوان المسلمین در مصر بر سر مسیحیان قبطی وارد کردند؟
و همین بلا را حکومت اسلامی ایران هر روز و هر هفته بر سر مسیحیان و یا نوکیشان وارد می آورد و از روزی که به قدرت رسیده هزاران باورمند بهایی را کشته یا زندانی و یا فراری ساخته و اموال آنان را غصب کرده است؟
این با "داعش" چه تفاوتی دارد؟
حکومت ایران نیز به ترور دینی و سیاسی و اجتماعی دست می زند و زنان را سنگسار می کند و دست یا پای محکومین را می برد و علیه غیرمسلمان شیعه، به  ویژه بهائیان ومسیحیان مرتکب جنایت می گردد.
در اصل، هیچ تفاوتی بین "داعش" که به نام اسلام آدم می کشد، با اخوان المسلمین در مصر، جبهة النصرة در سوریه و حکومت اسلامی ایران وجود ندارد.
شاید شدت آن متفاوت باشد، ولی در اصل، آن ها سروته یک کرباسند!
امروز دنیا از خود می پرسد که در قرن بیست و یکم، چه  شده است که بربریت 1400 سال پیش سر بلند می کند؟
آیا در این سال های دراز بشریت هیچ پیشرفتی نکرده، که اکنون دچار چنین پس رفتی می شود؟ چگونه می توان با این افراط گرایی سرشار از خشونت و خون مبارزه کرد و جلوی رشد آن را گرفت؟
شماری از مخالفان رژیم ایران عادت دارند که این موج تعصب گرایی اسلامی را به حکومت ایران و شخص خمینی نسبت دهند – و ادعا می کنند که اگر رژیم کنونی ایران نبود، این تعصب گرایی آلوده به خون هم به وجود نمی آمد.
پاسخ باید گفت که گرچه قدرت گیری حکومت دینی در ایران و حمایت مالی و تسلیحاتی آن از سازمان های ترور، در گسترش تعصب گرایی دینی و منطقه ای نقش مؤثری داشته، ولی ریشه آن را در ده ها سال پیش از به روی کار آمدن دولت اسلامی ایران باید جستجو کرد.
در واقع، خود حکومت ایران نیز زاده همان موج اسلام گرایی تعصب گرانه بود که از یک قرن پیش همانند آتش زیر خاکستر، خود را حفظ  می کرد.
ولی تصور آن بود که هر چه بر دانش مردم جهان و آگاهی و معرفت آنان افزوده شود، از تعصب گرایی دوری خواهند گرفت و به راه میانه روی و اعتدال روی خواهند آورد. ولی این آرزو و انتظار عملی نشد!
چرا؟
پاسخ آن را جامعه شناسان و روانشناسان باید بدهند، که چرا این گونه شد؟
شاید یک علت می تواند گسترش شکاف فرهنگی و مادی بین دنیای اسلام و جهان غرب باشد.
غرب در سایه دموکراسی و مردمسالاری و در سایه فضای آزاد و رقایت آزاد و مسالمت جویانه دواسبه پیش می رود، ولی دنیای اسلام به علت سرکوب و استبداد و نبود آزادی بیان عقب مانده و مردمانش در محنت به سر می برند.
این تفاوت بین غرب و دنیای اسلام، موجب خشم و کینه افراط  گرایان مسلمان می شود که اگر خود توان پیشرفت ندارند، پس می خواهند پیشرفت دیگران را نیز متوقف کنند، و از آن جا که خود نتوانسته اند بسازند، پس ساخته های دیگران را نیز ویران کنند.
آمدن "داعش" دنیا را به هراس انداخته، ولی کشتیبانان نمی داند که اگر به رژیم ایران پرو بال نمی دادند، اگر در برابر حزب الله لبنان سکوت نمی کردند و اگر جلوی رشد حماس و اخوان المسلمین را می گرفتند، دنیا امروز به این مرحله از خون و آتش نمی رسید.  
اورشلیم، شنبه اول شهریور ماه 1393 – 23 اوت 2014