Translate

۱۳۹۲ خرداد ۸, چهارشنبه

تظاهر و فریبکاری مهمترین عنصر بصیرت در نظام اسلامی است!


مراحل رشد و ترقی افراد در نظام جمهوری اسلامی بطور کامل با سایر دنیا متفاوت است. دلیل این امر تفاوت کامل مدیریت در حکومت اسلامی با مدیریت در سایر نظامهای سیاسی است!
در نظام ولایت فقیه رشد و ترقی افراد تابع چهارچوب خاصی همانند سایرنقاط دنیا نیست. برای رشد در این نظام تنها عنصر بصیرت مورد نیاز است که بارها رهبر حکومت به آن اشاره کرده است.
در سیستم های مدیریتی دنیا ، فرد رشد مشخص و معقولی دارد و باید در پست های تحت اختیار خود لیاقت و توانایی و استعداد خاصی را نشان دهد که متضمن رشد او در مراحل بعد باشد و مدیران و مجریان این سیستم ها مدام افراد را رصد و کنترل می کنند تا از بین آنها بهترین ها را برگزینند تا بقاء و پویایی سیستم را امکان پذیر سازند. هیچگاه فردی را صرفا بر اساس احساس و خواستهای شخصی در جایگاهی قرار نمی دهند ، زیرا انتخاب اشتباه هم سبب نابودی جایگاه و هم سبب تباه شدن استعداد آن فرد خواهد شد.
البته رصد مداوم افراد در سیستم ولایت فقیه نیز وجود دارد و این نظام به دنبال استعدادها و توانایی های  بالقوه افراد در تملق و چاپلوسی و عوام فریبی است.
شعار معروف " تعهد از تخصص بالاتر است " خود گویای کامل نحوه انتخاب افراد در سیستم ولایی  است.
مدیریت در ولایت فقیه همانند 1400 سال قبل ، بر پایه تهییج احساسات عوام الناس و ترغیب آنها به حمایت از شخص مورد نظر رهبر استوار است.
همانگونه که در 1400 سال پیش طی یک سخنرانی و تهییج مردم نسبت به فردی ، با هجوم به خانه شخص مورد نظر نسبت به بیعت با او اقدام می کردند و پس از آن در مقابل ظلم و جور و ستم او مجبور به سکوت می شدند زیرا روی گرداندن از او به معنی پیمان شکنی و عدم وفای به عهد محسوب می شد ، اینک نیز چنین سیستمی در نظام ولایت فقیه حاکم و جاری است.
نامزدهای مضحک ریاست جمهوری بجای تکیه به داشته ها و توانایی های خود و ارایه برنامه به ملت ، یک به یک عازم قم می شوند تا با دست بوسی و تملق به مراجع به اصطلاح تقلید ، نظر مساعد آنها را نسبت به خود جلب نموده و آرای " بیعتی " عده ای از قشر سنتی و مذهبی را به خود اختصاص دهند!
مضحک ترین چهره انتخابات که بیش از همه جلب توجه می کند سعید جلیلی است که مورد حمایت مصباح یزدی قرار گرفته و در مورد او گفته است: " جلیلی در عشق به ولایت فقیه بیش از حد نصاب امتیاز دارد"
البته آیت الله مصباح در مورد احمدی نژاد هم گفته بودند که او رییس جمهور منتخب امام زمان است که با کنار هم گذاشتن این دو اظهار نظر می توان آینده کشور را با حضور سعید جلیلی به طور کامل از هم اکنون حدس زد!
سعید جلیلی که مدتی مدیریت بررسی‌های جاری دفتر آیت‌الله خامنه‌ای را عهده دار بوده توانسته به خوبی نحوه رشد در سیستم ولایت فقیه را بیاموزد.
کبودی ساختگی پیشانی برای عوام فریبی و نشان دادن عبادتها و شب زنده داری ها خود نشان از ماهیت واقعی جلیلی دارد.
ایجاد چنین کبودی و علامتی صرفا از طریق شب زنده داری و سر به مهر گذاشتن غیر ممکن و غیر قابل تصور است. اگر کسی شب تا سحر هم سر به مهر بگذارد محال است چنین کبودی در پیشانی او شکل بگیرد مگر اینکه توسط خود و بصورت مصنوعی ایجاد گردد.
درعکس های منتشر شده از دوران جوانی و جنگ جلیلی نیز چنین علامتی دیده نمی شود و این مهر ، مهر بردگی ولایت فقیه است که خود به دستان خود بر پیشانی زده تا بصیرت خود را به مقام ولایت نشان دهد!
مراجع تقلید که خود را نمایندگان امام زمان می دانند و حتی تلویحا اشاراتی به ملاقاتهای خود با این امام دارند قطعا رسیدن به این مقام را ناشی از عبادتها و خلوص نیت های خود می دانند که یکی از آنها آیت الله مصباح یزدی است!
اگر با عبادت می شد چنین کبودی بر پیشانی ساخت که قطعا پیشانی آیت الله مصباح و رهبر انقلاب باید از همه سیاه تر می شد که چنین نیست!
تنها عده ای شیاد عوام فریب ؛ که عادت به سوار شدن بر گرده مردمان بیچاره و از همه جای بی خبر و اسیر در خرافات دارند ؛ می توانند با توسط به چنین حقه ها به مقاصد خود برسند!
حتی اگر کبودی پیشانی جلیلی را داغ رسوایی و بردگی او ندانیم و آنرا ناشی از راز و نیازها و شب زنده داری ها فرض کنیم ، بیتی زیبا از صائب تبریزی گویای هر آنچه که می خواهیم بگوییم هست:
پشه با شب زنده داری خون مردم می خورد!
زینهار! از زاهد شب زنده دار اندیشه کن!






سیاست خارجی رسول الله! کدام سیاست خارجی؟!


۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

هجوم مردم برای ساختن حماسه سیاسی به دستور رهبر!


پاسخي به اظهارات خاتمي ، "نه آقاي خاتمي ! اسلام با جمهوريت سازگار نيست."


محمد خاتمي روز چهارشنبه 11 ارديبهشت ، در ديداري با جمعي از وكلا و حقوقدانان گفت كه از جمهوريت مصرح در قانون اساسي براي رسيدن به رياست جمهوري دست نمي كشد و اسلامي كه او مي شناسد با جمهوريت سازگار است.

در ارتباط با بخش اول سخنان او حرفي نيست و او مي تواند در تخيلات خويش غوطه ور باشد! اما در مورد بخش دوم اظهارات ايشان و در ارتباط با سازگاري اسلام و جمهوريت يادآوري نكاتي ضروري است.

جناب آقاي خاتمي ، براي مردمي كه بيش از 34 سال در ديكتاتوري ديني زندگي كرده اند و با تمام وجود ، دشمني و تعارض اسلام نه تنها با جمهوريت كه حتي با حقوق اوليه خود را چشيده اند ، سخن گفتن از جمهوريت در قالب جمهوري اسلامي يا ناشي از ناداني خاص جناب عالي است و يا اينكه مردم نگون بخت ايران را نادان انگاشته ايد!
همفكران شما در قبل از انقلاب و حتي در بحبوحه تغيير نظام سياسي كشور در سال 57 ، با طرح چنين مباحثي مردم و بسياري از آزاديخواهان را گمراه كردند و بزرگترين فرصت آزادي و دموكراسي را از ايرانيان گرفتند.

سخنراني ها و نوشته هاي دكتر شريعتي و عملكرد ملي مذهبي ها و همراهي آنها در شكل گيري جمهوري اسلامي ، گمراهي نسل جوان و انداختن آنها در دام خميني را به ارمغان آورد. در آن زمان هم بسياري شعار سازگاري اسلام و جمهوريت سرداده بودند و با تعاريف زيبايي از حكومت اسلامي و دروغ پردازي ها و شخصيت سازي هاي تقلبي از حاكمان اسلام در بدو تشكيل آن ، مدينه فاضله ايي را براي ما نويد مي دادند.
امروز كم نيستند سياستمداران حقه بازي كه در كشورهاي اسلامي شعار اسلام و جمهوريت سر مي دهند و مي خواهند مردمان نگون بخت آن كشورها را چون ما به دام سياهچاله اسلام بيندازند.

اگر امروز در تركيه اردوغان بعنوان سياستمدار مسلمان خود را پشت چهره دموكراسي و جمهوري مخفي كرده و حزب عدالت و توسعه را به الگويي براي انقلاب هاي عربي منطقه مبدل ساخته است ، تنها به واسطه حضور قدرتمند ارتش ؛ بعنوان حافظ جمهوريت لاييك تركيه ؛ است كه از ابراز واقعي مطامع خود باز مانده و ادعاي سازگاري اسلام و جمهوريت را مطرح مي كند! با اين وجود امروز تركيه بعنوان بزرگترين زندان روزنامه نگاران در دنيا مطرح است كه نشان از ماهيت واقعي حزب عدالت و توسعه دارد.

امروز مرسي با شعار اسلام و جمهوريت زمام قدرت را در مصر به دست گرفته و مردم اين كشور را درگير جنگ هاي فرقه ايي و مذهبي و هرج و مرج كرده است.

جناب خاتمي ، جمهوريت ، ديكتاتوري اكثريت نيست. اگر فردي با 51 درصد آرا به رياست جمهوري برسد ، رييس جمهور همه است و خود را متعهد به دفاع از حقوق و حفظ منافع آن 49 درصد مخالف نيز مي داند. حال آنكه اسلام همه منافع و مصالح را براي مومنان و ياران مي خواهد. آيات بسياري در قرآن مي توان يافت كه در تعارض با جمهوريت و دموكراسي است.
آيه " اشداء علي الكفار و رحما فيما بينهم( فتح/29)" يكي از بي شمار آياتي است كه در آن مومنان را به شدت و سختگيري به كفار و مهرباني با دوستان تشويق مي كند!

جناب عالي بعنوان مكتب رفته حوزه ، نيك مي دانيد كه كافر در اسلام تعريف بسيار وسيعي دارد كه تفسير آن نيز بر عهده حاكمان و عالمان سياسي است.

از نظر شيعه ، سني ها مي توانند كافر محسوب شوند و بر عكس! از نظر مسلمانان پيروان ساير اديان كافر هستند! عالمان ديني يك كشور اسلامي مي توانند اتباع كشور هاي ديگر را كافر قلمداد كنند! يك آيت الله مي تواند كافر باشد ( منتظري ، شريعتمداري و حتي خود شما كه جديدا مفسد في الارض معرفي شديد!) ، يك مخالف سياسي كافر است! يك زن بي حجاب در جرگه كافران قرار مي گيرد! يك نويسنده ، يك هنرپيشه ، يك ورزشكار و غيره و غيره با تفاسير مختلف كافر به شمار مي آيند پس طبق آيه ذكر شده ، شدت عمل و تجاوز به حقوق آنها كاملا شرعي و مجاز است! آيا جمهوري مد نظر شما اين است؟!

جناب خاتمي ، متاسفانه شما حتي تعريف اوليه جمهوري را نمي دانيد! جمهوري يعني راي اكثريت! كدام يك از رهبران جمهوري اسلامي با راي مردم انتخاب شده اند؟! نمايندگان مجلس خبرگان مي گويند رهبر را خدا انتخاب مي كند و مردم هيچ كاره اند! قانون اساسي كه شما با توسل به آن اميدوار به جمهوريت نظام هستيد ، خود مملو از اصول ديكتاتوري است كه مهمترين آن ولايت فقيه است.

شما در محافل خصوصي و عمومي بارها با تمام وجود از ولايت فقيه دفاع كرده ايد و جمهوري اسلامي را بدون ولايت فقيه فاقد مشروعيت دانسته ايد!


آقاي خاتمي ، شما هيچ تفاوتي با احمدي نژاد نداريد! احمدي ن‍ژاد با آسودگي و به راحتي دروغ مي گويد و بدون ترس از كسي به زشتي عمل مي كند! اما شما شعارها و عقايد پوچتان را در لفافه طلا مي پيچيد و به خورد مردم مي دهيد و در عمل با رياكاري فراوان زشت تر از احمدي نژاد در مقابل ظلم و ديكتاتوري كرنش مي كنيد و خود را متفكري روشنفكر و سياستمداري آزادي خواه نشان مي دهيد! با دوستانتان خلف وعده مي كنيد! و براي حفظ جمهوري اسلامي و ولايت فقيه از هيچ خدمتي فرو نمي گذاريد! اما چيزي را كه نمي دانيد اين است كه " مردم ايران ديگر مردم 34 سال پيش نيستند و عوض شده اند!"

احمدي نژاد و خدمات پنهان 4 ساله او!



شايد بتوان احمدی نژاد را یکی از منفورترین چهره های سیاسی چند سال اخیر جمهوری اسلامی دانست. مرد گمنامي كه به یکباره ظهور كرد و با پشت سر گذاشتن پله هاي ترقي در نردبان پیشرفت ولایت فقیه ؛ در کمترین  زمان ممكن ؛از استانداري به رياست جمهوري رسيد.
هر چند اين چهره در ميان روشنفكران و اكثريت طبقه متوسط جامعه از جايگاه و اعتباري  برخوردار نيست اما در ميان اقشار پايين و ناآگاه جامعه هنوز نقشي همانند رابين هود را به عهده دارد!
گذشته از خيانت ها و خبائثي كه احمدي نژاد با حمايت كامل خامنه اي و نهادهاي تحت رهبري او در طي اين چند سال بر ايران و ايراني ؛ چه در داخل كشور و چه در مجامع بين المللي ؛ روا داشته كه جبران آن حتي در طي ساليان دراز به سختي ممكن است ، ناخواسته خدمات چندی را هم به ارمغان آورده كه نمي توان از كنار آنها بي تفاوت گذشت!
 البته هدف از بیان این مطالب چشم پوشی و یا دفاع  از جنایات و خیانت های او و همفکرانش نیست بلکه آشنایی با تابوهای شکسته شده به دست اوست كه شايد شكستن آنها به اين زودي ها ممكن نبود و همين برخوردهاي اوست كه آخوندهاي حاكم را به وحشت انداخته و از او و همفكرانش بعنوان " جريان انحرافي " ياد مي كنند.
در اين جا به مهمترين تابو شكني هاي او اشاره مي كنيم:
·       نشان دادن چهره واقعي جمهوري اسلامي به دنيا.
تا قبل از انتخابات سال 84 بسياري از كشورهاي غربي ؛ بویژه اروپایها ؛ نگاهي متفاوت به جمهوري اسلامي داشتند و نسبت به اصلاحات در حکومت اسلامی امیدوار بودند و می پنداشتند که شاید جمهوری اسلامی راه صلح و همراهی با جامعه جهانی را در پیش گیرد اما سخنراني ها و مصاحبه هاي بحث انگيز احمدي نژاد در ارتباط با مديريت جهاني و نابودي اسراييل در مجامع مختلف و در نهايت تقلب در انتخابات سال 88 و به دنبال آن کشتار مردم بي گناه در خيابانها ، به دنیا نشان داد که جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است!
حمله به سفارت انگلستان در تهران هم تیر خلاصی بود که بر امیدهای برخی از کشورهای غربی ؛ در رام کردن جمهوری اسلامی؛ شلیک شد.

حال آنکه انتخاب هر کدام از 3 نامزد ديگر رياست جمهوري در سال 88 ، می توانست دور تسلسل امید و بهبودی اوضاع را ؛ چه در داخل کشور و چه در خارج ؛ برای سالیان دراز، بیهوده به همراه آورد. همان امیدی که خاتمی 8 سال به مردم ایران و جهانیان داد اما در انتها به جز یاس و ناامیدی حاصلی به همراه نداشت.

·       نشان دادن چهره واقعی خامنه ای به مردم ایران و جهان.
تا قبل از انتخاب احمدی نژاد به ریاست جمهوری و بویژه تا قبل از انتخابات 88 خامنه ای از چهره ای موجه و کاریزماتیک در بین طبقه متوسط و پایین جامعه برخوردار بود و کمتر کسی سعی می کرد در انتقادات خود به وضعیت موجود ، پای رهبر را به میان بکشد ، اما انتخاب احمدی نژاد ماهیت و شخصیت واقعی خامنه ای که سالها در پشت ماسک معنویت و بی طرفی  پنهان شده بود را به مردم و حتی یاران نزدیک او آشکار کرد.
اظهارات یاران احمدی نژاد در محافل مختلف در تبرئه احمدی نژاد از کشتار و جنایات سال 88 و اشاره به نقش مستقیم خامنه ای نیز یکی از کارهای مهم احمدی نژاد در طی دوران ریاست جمهوری است. آخرین مورد از این افشاگری ها مربوط به افشاء مکالمات تلفنی قاضی مرتضوی و مجتبی خامنه ای بود که سبب برگزاری غیر علنی جلسه محاکمه قاتل کهریزک شد.
هر چقدر که رفسنجانی و خاتمی سعی در ارایه چهره خوب از خامنه ای به جامعه داشتند ، احمدی نژاد عکس این موضوع رفتار کرد و پرده از دخالت های بی شمار رهبر در تمام امور و مسائل برداشته است.

·       آشکار کردن فعالیت ها سیاسی و اقتصادی سپاه در قالب برادران قاچاقچی
سپاه پاسداران که بعنوان یک بازو نظامی در مقابل ارتش پا به عرصه وجود گذاشت امروزه بطور کامل در تمامی عرصه ها بویژه سیاسی و اقتصادی وارد شده است و همچون يك غده سرطاني مهاجم هر روز بر وسعت دخالت هاي آن در تمام اركان جامعه افزوده مي شود.
گستردگی این فعالیت به حدی است که واحد قدس سپاه نقش بسیار مهمی در روابط خارجی جمهوری اسلامی بازی می کند.
احمدی نژاد هر چند با حمایت کامل سپاه بر قدرت تکیه زد اما بروز اختلافات او بویژه با فرماندهان ارشد سپاه ، سبب آشکار شدن دخالت های بي شمار اين نهاد تحت اختيار رهبري در کلیه امور کشور شد.
اعتراض احمدی نژاد به سخنان نماینده رهبر در سپاه پاسداران در رابطه با مهندس انتخابات ، نشان از يك کودتای مجدد توسط سپاه در کشور دارد.
در مقایسه با احمدی نژاد ، خاتمی علی رغم برخورداری قاطع از رای مردم و حمایت مجلس ششم ، در مقابل نامه ده تن از فرماندهان سپاه و تهدید او به کودتا طبق روال همیشگی خود تنها به عقب نشینی و انفعال بسنده کرد و حتی قالیباف که یکی از امضاء کنندگان این نامه بود را به عنوان نماینده رییس جمهور در ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب کرد. خاتمی حتی در افتتاح فرودگاه امام به دلیل مخالفت سپاه ناتوان ماند و باز سیاست سکوت را در پیش گرفت.

·       افشاء مفاسد پشت پرده یاران رهبر و بنيان گذاران انقلاب اسلامی
در طی برگزاری مناظره های رياست جمهوري ، احمدی نژاد به راحتی مفاسد 3 نامزد دیگر و همچنین خانواده هاشمي رفسنجانی و ناطق نوری را آشکار کرد و حتی آنها را به افشاء بیشتر مفاسد پشت پرده تهدید کرد و این در حالی بود که هیچکدام از نامزدها توانایی دفاع و ارایه مدارک مستدل مبنی بر دروغگویی احمدی نژاد را نداشتند و تنها به سفسطه گویی و خیانت های کلی احمدی نژاد به کشور اشاره کردند و حتي در مناظره مستقيم با احمدي نژاد ناتوان از دفاع ماندند و در جلسه بعد و پس از مشورت با مشاوران خود اقدام به پاسخگويي كردند.
اظهارات احمدي ن‍ژاد بدون در نظر گرفتن اخلاقي و يا غير اخلاقي بودن آنها نشان از فساد گسترده تمام مقامات كشور داشت كه هر كدام به نحو و شرايطي كه در آن بودند از قدرت خود سوء استفاده كامل را كرده بودند.

·       آشکار کردن اختلافات درون حکومت
تا قبل از روی کار آمدن احمدی نژاد بویژه تا قبل از انتخابات 88 تمامی مقامات مسئول سعی در نشان دادن وحدت بین مقامات و رهبری داشتند و سخنان رهبر را بعنوان فصل الخطاب اختلافات قلمداد می کردند.
اختلافات گسترده احمدی نژاد و خامنه ای مخصوصا در عزل وزیر اطلاعات و همچنین وزیر خارجه و تحصن ده روزه احمدی نژاد در اعتراض به دخالت های رهبر در دولت او نشان از وخامت اوضاع پشت پرده داشت.
هر چند خامنه ای با توسل به قدرت خود توانست خواست خود را به احمدی نژاد تحمیل کند اما تيم احمدی نژاد با بی اعتبار کردن قوه قضاییه بویژه در جریان کشته شدن ستار بهشتی و استفاده ابزاري از اين رويداد و همینطور افشاء مفاسد خاندان لاریجانی در صحن علنی مجلس نشان داد که ميزان اختلافات بين مقامات كشور بسيار گسترده تر از چيزي است كه بتوان آن را در پشت سخنان زيبا مخفي كرد.

·       آشکار کردن فرمایشی بودن پست ریاست جمهوری در نظام اسلامی
خامنه ای از سال 76 و با به قدرت رسیدن اصلاح طلبان ، در مقابل تقسیم قدرت خود با دیگران مقاومت کرده و سعی بر کنار زدن تمامی رقبا از صحنه سیاسی نموده است. علی رغم وعده های اولیه خاتمی مبنی بر بازگو کردن مشکلات با مردم ، او هیچگاه جرات نکرد تا به مردم بگوید تنها مترسکی بیش نیست.
احمدی نژاد بارها و بارها خامنه ای را تهدید کرده که 26 میلیون رای مردم را در پشت خود دارد و نماینده واقعی مردم است و اگر کسی مشروعیت نداشته باشد او خود خامنه ای است که بدون پشتوانه و رای مستقیم مردم انتخاب شده است.
او بارها از قانون اساسی و اینکه رییس جمهور مقام دوم کشور است سخن گفته و در مقابل زورگویی های خامنه ای ایستاده است. احمدی نژاد تنها رييس جمهوري است که بارها حکم و سخن خامنه ای را ندادیده گرفته و آنچه را که خود خواسته انجام داده است.
او همچنين در مصاحبه هاي خود ، تلويحا اشاره به كساني دارد كه در تمام امور دخالت مي كنند اما در نهايت ، همه دولت و رييس جمهور را مي بينند و مقصر مي دانند. منظور احمدي ن‍ژاد از اين افراد ، خامنه اي است كه خود را قادر مطلق مي پندارد.

·       آشکار کردن فرمایشی بودن مجلس و نمایندگان آن
احمدی نژاد به مردم نشان داد که مجلس و نمایندگان آن ، تنها مترسک هایی هستند که مطیع اوامر رهبر جمهوری اسلامی مي باشند.او بارها در مجلس تحت عناوين مختلف و حتي پاسخگويي حاضر شد و در مقابل پرسش های نمایندگان ، تنها آنها را مورد تمسخر قرار داد و رفت.
او تنها رییس جمهوری است که در دفاع از یاران و دوستان خود در مقابل تمامیت خواهی ولایتمداران از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و تا آخر ایستاد. اگر وزرا يا ساير منتخبين او را برکنار کردند پست دیگری به آنها داد و حتی در مقابل نامه خامنه ای مبنی بر عزل رحیم مشایی از معاونت ریاست جمهوری ، او را بعنوان رییس دفتر خود انتخاب كرد و چند پست مهم ديگر نيز به او داد.
آخرين دهن كجي احمدي نژاد به خامنه اي را مي توان در زمان ثبت نام از نامزدهاي رياست جمهوري ديد كه به همراه رحيم مشايي به وزارت كشور رفت و در مقابل اعتراض خبرنگاران و نمايندگان مجلس به غيرقانوني بودن اين كار، با تمسخر اعلام كرد آنروز را مرخصي گرفته است.
اما در مقابل ، خاتمی حتی وقتی که وزیر کشور او را به دادگاه کشاندن سکوت کرد. وقتی وزیر کشور و وزیر ارشاد را در خیابان کتک زدند سکوت کرد و حتی وقتی معاون او را در خیابان و روز روشن ترور کردند باز سکوت کرد و نشان داد منافع خود را در پشت ماسك التزام به قانون بر ساير مسائل ترجيح مي دهد و حتي در زماني كه تمام اصلاح طلبان انتخابات مجلس را تحريم كرده بودند ، در ورامين اقدام به شركت در انتخابات كرد تا نشان دهد حفظ نظام و حفظ خود را بر خواست ملت ارجح تر ميداند!

·       آشکار کردن مظالم و مفاسد قوه قضاییه جمهوری اسلامی
اصرار احمدی نژاد به بازدید از زندان اوین ، پس از دستگیری مشاور مطبوعاتی و رسانه ای خود ، بازتاب گسترده ایی در کشور داشت. مخالفت رییس قوه قضاییه با درخواست احمدی نژاد و کشته شدن ستار بهشتی در همان زمان در بازداشتگاههای تحت نظر این قوه ، نشان از اختناق و ستم قوه قضاییه نسبت به محکومان داشت که دولت احمدی نژاد با استفاده تبلیغاتی از کشته شدن ستار بهشتی ، ناکارآمدی سیستم قضایی جمهوری اسلامی را آشکار کرد بطوریکه رییس قوه قضاییه رفتار دولت در نحوه انتشار خبر کشته شدن ستار بهشتی را وقیحانه خواند!
دستگیری و بازداشت مرتضوی و واکنش احمدی نژاد در ارتباط با اینکه "قوه قضاییه باید متعلق به ملت بوده نه یک سازمان ویژه خانوادگی باشد" بی اعتباری و وابستگی کامل قوه قضاییه را به همگان نشان داد و خاطر نشان كرد ، نبايد انتظار عدالت از قوه قضاييه اي داشت كه كاملا وابسته و مطيع رهبر و ارگانهاي تحت نظارت اوست.
رفتارهاي احمدي ن‍ژاد در 4 سال گذشته سبب شده است كه مردم از رئيس جمهور آينده انتظار ايستادن در مقابل زورگويي ها و زياده خواهي هاي رهبر را داشته باشند و همچون عروسكي خيمه شب بازي با سازهاي رهبر به رقص در نيايند ، خواستي كه هيچ گاه جامه عمل به خود نخواهد پوشيد و پس از انتصاب رييس جمهور مورد نظر رهبر ، احمدي نژاد تاوان عرض اندام در مقابل خامنه اي را به سختي خواهد پرداخت مگر آنكه او بتواند با استفاده از اسناد و مداركي كه از رهبر و بيت رهبري دارد خواست و اراده خود را بر خامنه اي تحميل كند و اين بازي است كه در يك ماه آينده مي توان نتيجه آنرا ديد.

لطفا برای هاشمی رفسنجانی دلسوزی نکنید!

 صحبت کردن از رفسنجانی و مرور کرده‌ها و گفته‌های او جز اتلاف وقت حاصلی ندارد، همه او را می‌شناسیم. کافیست به حافظه تاریخی خود نگاهی کوتاه بیندازیم و غبار فراموشی و زنگار اعتماد دوباره را از آن پاک کنیم.
ما ایرانی‌ها متاسفانه بسیار فراموشکار و زودباور هستیم و تمام مشکلات امروز ما هم ناشی از این خصلت نکوهیده است!
خوشبختانه تمام کسانی که در شکل گیری جمهوری اسلامی‌نقش داشته اند، امروز تاوان عملکرد خود را می‌بینند. بسیاری از آنها یا در حسرت آزادی و دموکراسی جان باختند و یا آواره کشورهای دیگر شده اند و یا در حصر و زندان انتظار می‌کشند!
شاید توجیه ما در حمایت از رفسنجانی، به دلیل نگرانی از وضعیت کشور و آینده آن باشد و طرفداری از او و اصلاح طلبان را به امید آینده ای بهتر، برای مردم کشورمان انجام می‌دهیم.
واقعیت این است که وضعیت اسفبار امروز ما ایرانی‌ها، ناشی از بی خردی و جهل ماست! ما عادت کرده ایم که با چشمان بسته و گوش‌های گنگ و بدون آگاهی، به دنبال عده ای بیفتیم و امروز هم تاوان همین نابخردی را می‌پردازیم!
پدران ما که شاه را طاغوت و حکومت پهلوی را مظهر دیکتاتوری مطلق می‌پنداشتند، بدون آنکه واقعا بدانند به دنبال چه هستند ، مصالحه با شاه را نپذیرفتند.
شاه کاری را که هیچ حاکم دیگری انجام نمی‌دهد انجام داد و در مقابل دوربین تلویزیون با شجاعت تمام از مردم، به سبب رفتار و اعمال حکومت خود عذرخواهی کرد و به آنها گفت “من صدای انقلاب شما را شنیدم” و حاضر شد به تمام خواست مردم عمل کند و از مردم خواست با ادامه اعتراض و اعتصاب به خواست دشمنان ایران تن ندهند و کشور را به هرج و مرج و نابودی نکشند. اما مردم ناآگاه که توان تصمیم گیری نداشتند، حرف‌های او را ترس و وحشت و ضعف وی قلمداد کردند و کشور را به ویرانی کشاندند.
دکتر شاپور بختیار چقدر کوشید که مردم و گروه‌های سیاسی را به صلح و آرامش دعوت کند و مانع از سقوط حکومت و افتادن آن به دست یاغیان شود اما هیچ کس زیر بار نرفت و همه خواهان خمینی شده بودند.
شاید بگویید آن گناه پدران مان بود، چرا امروز باید تاوان آن نابخردی‌ها را بدهیم؟!
متاسفم بگویم که ما نیز همچون پدران مان در گمراهی و جهل هستیم! آنها اگر دسترسی به واقعیات نداشتند، امروز ما در متن اطلاعات غوطه ور هستیم اما نادانی ما بیش از آنهاست.
تمام انر‍ژی و توان امروز ما صرف دشمن تراشی و کوبیدن دیگران و نثار فحش و ناسزا به همدیگر می‌شود.
هنوز هم با نادانی تمام  به دنبال آخوندها و گفته‌های آنها هستیم. هنوز عقل و ذهن مان در گرو رساله‌ها و نوشته‌های بی محتوای آخوند‌ها و کسب حلال و حرام مورد نظر آنهاست.
هنوز برای ما آخوند مظهر روحانیت و پاکی است و اگر عمامه سیاه بر سر داشته باشد اولاد پیغمبر است و احترامش واجب.
هنوز در خرافه‌های دینی و عقاید پوچ مورد نظر آخوندها غوطه وریم و آنها را باورهای مسلم و خالص مذهبی می‌پنداریم.
ما یاد نگرفته ایم از گذشته عبرت و یاد بگیریم. هنوز منجی‌های  ما رفسنجانی و خاتمی‌هستند، همانهایی که سالهاست روح و جسم جامعه را در بند جنگ و جهالت و تاریکی نگاه داشته اند.
پس لطفا برای رفسنجانی و اصلاح طلبان دلسوزی نکنید، لطفا برای مردم و کشور دلسوزی نکنید!
هر کس اگر واقعا ایرانی است و دلسوز کشور و مردم است تنها برای خودش دلسوزی کند!
بهتر است هر کس خود را متعهد به یادگیری تاریخ سیاسی و مرور تاریخ واقعی اسلام، و متعهد به حفظ حرمت دیگران و عقاید آنها بداند، حتی اگر آن عقاید آنها را باور ندارد و مخالف آن است.
بهتر است هر کس عقاید مذهبی و دینی خود را تنها در خلوت خویش نگهداری کند و از اشاعه و تحمیل آن به دیگران بپرهیزد. بهتر است هیچ کس عقاید سیاسی خود را آغشته به مذهب و باورهای خود و دیگران نکند و بداند ظلمت و جهل تنها ثمره اختلاط دین و سیاست است.
لطفا برای کسی دلسوزی نکنید و تنها برای خود و عمر و امیدهای از دست رفته خود دل بسوزانید که در اقیانوس جهل و خرافه رو به نابودی است.


خاکمان را هم می فروشند و می خواهند به خاک سیاه بنشینیم!

سخنگوی کمیسیون کشاورزی مجلس رژیم اسلامی از قاچاق خاک های مرغوب ایران به کشورهای حاشیه خلیج فارس خبرداد و با بی تفاوتی اعلام کرد مجلس بارها در مورد آن تذکر داده است!
قاچاق خاک کشاورزی در حالی صورت می گیرد که ایران از نظر میزان خاک قابل کشاورزی و توسعه در بخش کشاورزی در شرایط مطلوبی به سر نمی برد.
ظاهر شیرینی دلارهای عربی به حدی است که چشم مقامات حکومت را نسبت به این فاجعه غیر قابل جبران کور کرده است.
پس از سالها چوب حراج به سایر منابع طبیعی کشور ، امروز نوبت به خاک ایران رسیده تا تجارت آن ، سرمایه ای برای برادران قاچاقچی و سایر رانت خواران تحت حمایت حاکمیت گردد.
آغاز جمهوری اسلامی مصادف شد با مبارزه و تخریب آثار ملی و تمدن کهن ایرانی و بسیاری از آقازاده ها با تجارت آثار باستانی ایران ، ثروت های بسیار اندوختند و بسیاری از آثار تمدنهای گذشته نیز در بی تفاوتی حاکمان رو به تخریب و نابودی گذاشت.
درآمدهای نفتی ما ، بیش از آنکه صرف آبادانی و رشد کشور شود ، زیر بنای پیشرفت و توسعه لبنان و غزه و سوریه شد تا رژیم اسلامی بر گسترش نفوذ و تبلیغات خود در این کشورها اقدام نماید.
در سکوت و ناآگاهی ما از ثروت واقعی کشورمان که همانا " خاک " قابل کشاورزی است ، مقامات و ثروت اندوزان حکومتی دست چپاول به این سرمایه واقعی انداخته اند که خون های بی شماری برای حفظ آن در طول تاریخ بر زمین ریخته شده است.
بی تفاوتی و همراهی مقامات با چپاولگران از یک سو و دلارهای بی شمار اعراب حاشیه خلیج فارس از سوی دیگر دست در دست هم توطئه نابودی کامل ایران و ایران را رقم زده است.
نابودی خاک کشاورزی کشور، تنها از راه قاچاق و فروش آن به اعراب صورت نمی گیرد بلکه بزرگترین دشمن نابودی این سرمایه عظیم ، بی تفاوتی مقامات حکومت است که از طرق زیر شرایط نابودی این ثروت جاودان را فراهم کرده اند:
1-   تخریب خاک از طریق چرای بی رویه احشام

عدم حمایت دولت از ایجاد دامداری های صنعتی و ایجاد انگیزه و فراهم نمودن امکانات لازم برای عشایر کشور جهت اسکان دایم آنها ، سبب استفاده بی رویه از مراتع و چراگاههای کشور شده و حتی این معضل به مناطق حفاظت شده و پارکهای ملی نیز گسترش یافته است.
چرای بیش از حد دامها ، سبب از بین رفتن پوشش گیاهی و در نتیجه شستشوی خاک حاصل خیز این مناطق می گردد و همه ساله از میزان رشد و نمو گیاهان در این مناطق کاسته می شود و خود این مسئله نیز چرای مضاعف دامداران و فشار به مراتع را به همراه می آورد.

2-   تخریب خاک از طریق قطع بی رویه درختان

مناطق جنگلی خطه مازندان و دامنه های زاگرس تنها مناطق جنگلی ایران محسوب می شوند. قطع درختان این مناطع که با هدف ثروت اندوزی مقامات محلی و دولتی صورت می گیرد علاوه بر نابودی پوشش جنگلی این مناطق ، میزان شستشوی خاک را نیز افزایش داده و خاک حاصلخیز و غنی این نواحی از طریق بارش های صورت گرفته شسته شده و به رودخانه ها می ریزد.
بروز سیلاب های متعدد در شمال کشور نیز ناشی از این پدیده است که مردمان این مناطق را در معرض سیل های پاییزی و بهاری قرار می دهد.
نابودی جنگل به منظور استفاده از چوب درختان و همینطور ویلاسازی و فروش آن که ثروت بسیاری برای مجریان به همراه دارد علاوه بر کاهش پوشش جنگل های کشور ، در نابودی خاک ارزشمند این مناطق نیز نقش عمده ایی ایفاء می کند.
لازم به یاد آوری است که بر اساس آمار سالانه 2 میلیارد تن خاک در کشور بر اثر فرسایش از بین می رود و این میزان فرسایش خاک در ایران ، 5 برابر میزان فرسایش در کشورهای آسیایی است.

3-   تخریب خاک از طریق ایجاد تغییرات مصنوعی در اقلیم مناطق مختلف

یکی از بزرگترین فجایعی که در حال رخ دادن در کشور است و در بی تفاوتی مقامات حکومتی و ناآگاهی مردم لحظه به لحظه رویدادن آن محتمل تر می گردد خشک شدن دریاچه ارومیه بر اثر سد سازی های متعدد بر روی رودخانه های تغذیه کننده این دریاچه و ساخت جاده ای است که دریاچه را به دو نیم تقسیم کرده است.
مشابه این فاجعه در کشور قزاقستان با خشک شدن دریاچه آرال رخ داده است که در شرایط بسیار حادتر در دریاچه ارومیه در حال تکوین است.
پس از خشک شدن دریاچه ارومیه بادهای شدیدی در این ناحیه به دلیل اختلافات دمایی رخ خواهد داد که سبب خواهد شد نمک خشک شده در کف دریاچه به مناطق مسکونی اطراف گسترش یافته و ناراحتی های تنفسی حادی را در مردم منطقه ایجاد کند و علاوه بر آن حمل نمک به وسیله باد و ریزش آن در زمین های کشاورزی منطقه و حتی مناطق بسیار دور دست ، کیفیت خاک و حاصلخیزی آن را تحت تاثیرات شدید قرار خواهد داد.

4-   تخریب و نابودی خاک از طریق قاچاق به کشورهای حاشیه خلیج فارس

سالهاست که دولتهای عربی منطقه ، بویژه امارات و قطر سیاست های کشاورزی خود را تغییر داده اند و تصمیم گرفته اند بجای وارد کننده صرف محصولات کشاورزی ، بخش عمده ای از نیاز خود را تولید نمایند.
به این منظور با سرازیر کردن دلارهای نفتی به جیب دلالان و وطن فروشان ایرانی ، نیاز خود به خاک قابل کشت را برآورده می کنند.
گزارش های غیر رسمی نشان می دهد که سالیانه میلیونها تن خاک مرغوب جلگه های ایران به کشورهای عربی تحت عنوان صادرات گل و گیاه قاچاق می شود.
یکی از راههای قاچاق خاک به این صورت است که چندین برابر ظرفیت گلدانها ، خاک داخل آن ریخته شده و پس از خروج از کشور گیاههای کاشته شده نابود و خاک آن به قیمت بسیار در اختیار مشتریان قرار می گیرد.
توجه داشته باشید که میلیون ها تن خاک چیزی نیست که بتوان آنرا در جیب مسافرین و یا چمدان آنها جا داد و قطعا در چنین تجارت سود آوری نقش برادران قاچاقچی بسیار پررنگ است!
درد آورترین بخش قصه این است که بدانیم برای تشکیل یک سانتی مترمکعب خاک قابل کشاورزی ؛ در بهترین شرایط ممکن ؛ به 400 سال زمان نیاز است و درد آورتر از آن این است که حداقل 40 سانتی متر عمق خاک کشاورزی است و این یعنی در بهترین شرایط ممکن و وجود تمامی عوامل سازنده خاک ، زمانی نزدیک به 16000 سال لازم است که خاک قابل کشاورزی در طبیعت ساخته شود. در حالیکه در طبیعت و بصورت واقعی و عملی شاید میلیونها سال برای شکل گیری یک خاک قابل کشت و زرع وقت لازم است.

خاکی که ایران و ایرانی در طی هزاران سال در آن ریشه دوانده اند ، امروز مبدل به تجارت پرسودی برای عده ای شده که در مقابل سکوت و تایید مقامات و دیدن دلارهای اعراب به آن اقدام می کنند.
امروز عربهای حاشیه خلیج فارس نه تنها درصدد تغییر نام خلیج فارس هستند و نه تنها سودای جزایر ایرانی را در سر می پرورانند بلکه با کمک مزدوران ایرانی خود ، خاک ایران را به تاراج می برند و روزگاری خواهد رسید که ما وارد کننده محصولات کشاورزی از این کشورها شویم و در سایه رژیم جمهوری اسلامی و پس از اتمام منابع نفتی ، کاسه گدایی در مقابل جهان به دست بگیریم و به روزگار کشورهایی چون سودان و سومالی دچار شویم.