Translate

۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

سال 92، پایان بحران یا آغاز فروپاشی رژیم اسلامی؟!


پیش بینی رخدادهای سال 92 نباید چندان پیچیده باشد! احمدی نژاد با توسل به انواع روشها و ترفندهای سیاسی و غیر اخلاقی توانست دوران ریاست جمهوری خود را از سال 88 تا 92 به پیش ببرد. حمایت قاطعانه خامنه ایی از احمدی نژاد ؛ حداقل در دو سال گذشته ؛ صرفا به دلیل دهن کجی به جنبش سبز و بویژه کروبی صورت گرفت زیرا او پیش بینی کرده بود که احمدی نژاد نخواهد توانست دوران ریاست جمهوری خود را بصورت طبیعی به پایان برساند!
سال 91 را می توان بدترین سال حکومت اسلامی حداقل در 20 سال گذشته دانست. علاوه بر مشکلات اقتصادی بسیار ، بحرانهای سیاسی فراوانی نیز در داخل کشور گریبان خامنه ایی و حکومت اسلامی را گرفت که مردم ، تنها در جریان بخش بسیار کوچکی از آن قرار گرفتند! از آنجا که خامنه ایی مدام از یک دشمن فرضی سخن می گوید که می خواهد نظام اسلامی را نابود کند ، در جریان اختلافات پیش آمده بین سران حکومت نیز ، منشاء این اختلافات باز به همان دشمن فرضی میرسید که تریبونهای تحت حاکمیت رهبری با تعابیر جریان انحرافی و ... به تشریح آن می پرداختند و حتی در مواقعی مستقیم و غیر مستقیم ، احمدی نژاد ، رفسنجانی ، خاتمی و ... را عوامل دشمن می نامیدند!
رخدادهای سال 92 را می توان در غالب 3 بخش اصلی مورد بررسی قرار داد:
1-   انتخابات ریاست جمهوری
2-   پرونده هسته ایی
3-   مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم ها
شرایط ویژه کشور به گونه ایی است که هر سه موضوع ذکر شده در وابستگی کامل با سایر موضوعات است و هر تغییر و تحولی در روند این موضوعات می تواند سایر موارد را بکلی تحت تاثیر قرار دهد.
شاید برجسته ترین اتفاق سال 92 را بتوان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دانست. انتخاباتی که در آن خامنه ایی و یارانش بشدت در تلاش هستند که بتوانند آخرین سنگر باقیمانده در خارج از حلقه ولایت مطلقه را نیز به تصرف خود در آورند! امروز بر همگان روشن شده است که دیگر نظریات احمدی نژاد به نظریات خامنه ایی نزدیکتر نیست و او دشمن شماره یک خامنه ایی محسوب می شود که تمامی حکومت اسلامی را به چالش کشیده و بیش از پیش آبروی نداشته رژیم را با گفته ها و کرده های خود می برد! اما مشکل اصلی خامنه ایی اینجاست که احمدی نژاد برگزار کننده انتخابات است و اوست که می تواند همانند سال 88 هر کسی را که می پسندد از صندوق خارج کند! احمدی نژاد می تواند به راحتی انتخابات را باطل کرده و حتی از برگزاری آن جلوگیری کند! او به اندازه کافی مدارک و مستندات از فساد خامنه ایی و مریدان او دارد که می تواند در زمانها مقتضی برای تحت فشار گذاشتن مقام ولایت از آن استفاده کند! به هر حال چه احمدی نژاد به خواسته های خود در انتخابات ریاست جمهوری برسد و یا خامنه ایی برنده آن شود ، بازنده اصلی حکومت اسلامی خواهد بود زیرا بسیاری از مفاسد پشت پرده در طی دوران تبلیغات و بعد از آن افشاء خواهد شد!
پرونده هسته ایی که اینک ده سال از شروع آن می گذرد به بازی موش و گربه رژیم تبدیل شده است و قدرتهای جهانی هم تمایل بیشتری به نرمش در مقابل رژیم از خود نشان می دهند و با دادن امتیازات متعدد سعی در مهار پروژه هسته ایی حکومت اسلامی دارند زیرا به درستی دریافته اند که تحریم ها نه تنها مانعی بر سر راه این پروژه نیست بلکه راهی است که ایران را نیز همانند کره شمالی به سمت تسلیحات هسته ایی متمایل خواهد کرد.
احمدی نژاد زیر بار هیچ توافقی نخواهد رفت و توافقی هم اگر شکل بگیرید قطعا حکومت اسلامی در پس پرده آن را نقض خواهد کرد. آرزوی احمدی نژاد وارد کردن ایران به یک جنگ فرسایشی با اسراییل و آمریکاست زیرا با این بهانه می تواند مدتهای مدیدی در قدرت باقیمانده و به بهانه شرایط جنگی از برگزاری انتخابات شانه خالی کند!
        مهمترین چالش نظام اسلامی در سال آینده را می توان مشکلات اقتصادی و افزایش تورم دانست. کاهش ارزش پول ملی ، افزایش قیمت دلار ، اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها و مدیریت فاسد اقتصادی ، همگی عواملی هستند که علاوه بر گسترش فقر و فساد می تواند زمینه ساز آشوبهای اجتماعی در کشور گردند. تنها زندگی در سایه اولیاء الهی !! برای مردم گرسنه و بیکار و درگیر در انواع فساد های اجتماعی نمی تواند امتیاز محسوب شود! بنابر این حکومت درصدد است با تامین حداقل معاش برای فقرا و بازگرداندن سیستم کوپنی به کشور مانع از هر گونه شورش و طغیان اجتماعی شود و از هم اینک این گونه حرکتها را با انتخابات ریاست جمهوری گره زده و بروز چنین احتمالی را به دشمنان فرضی نسبت می دهد که بتواند در صورت مواجهه ، با شدت نسبت به سرکوب آنها اقدام کند!
در هر صورت اگر خامنه ایی بتواند به گونه ایی معجزه آسا از بحرانهای سال آینده جان سالم به در برد ، می تواند نسبت به ادامه حکومت خود برای سالهای بیشتر امیدوار باشد و در غیر این صورت سال 92 را می توان سال فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی دانست.

۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

بی کس وطن



ای غرقه در  هزار غم و ابتلا وطن
ای در دهان گرگ اجل مبتلا وطن
ای یوسف عزیز دیار بلا وطن
قربانیان تو همه گلگون قبا وطن
                                          بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
ای جنت معارف ویران شدی چرا
از رخت علم یکسره عریان شدی چرا
در آتش جهالت بریان شدی چرا
ای بی معین و مونس بی اقرباء وطن
                                         بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
ای باغ پر شکوفه . گل و یاسمن چه شد
آن نزهت و طراوت سرو سمن چه شد
بر عاشقان کشته مزار و کفن چه شد
گریان به حال زار تو مرغ هوا وطن
                                        بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
عریان ز چیست پیکرت ای مادر عزیز
کو لعل و گنج و گوهرت ای مادر عزیز
شد خاک تیره بسترت ای مادر عزیز
نوباوگان تو ز غمت در عزا وطن
                                         بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
ای دخمه فریدون تاج کیان چه شد
کشمیر و بلخ و کابل و هندوستان چه شد
دریای نور و تخت جواهر نشان چه شد
ای تخت و بخت داده به باد فنا وطن
                                        بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
دریا رسید سیل فتن وامحمدا
نبود کسی به فکر وطن وامحمدا
در وحشت است روح ز تن وا محمدا
ای تابع شریعت خیر الورا وطن
                                        بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
آن قدرت و شجاعت و جوش و خروش کو
شیران جنگجوی پلنگینه پوش کو
جمشید و کیقباد چه شد داریوش کو
ای جای ناز و نعمت و عز و علا وطن
                                             بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
مادر ببین عروس وطن بی جهاز شد
آخر به طعنه دست اجانب دراز شد
هر شقه ات نصیب پلنگ و گراز شد
ای خاک تو جواهر لعل و طلا وطن
                                         بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
تبریزیان تمام دچار مصیبتند
تهرانیان تمام به زلزال و وحشتند
گیلانیان تمام گرفتار محنتند
از بهر مرد و زن شده محنت سرا وطن
                                       بی  ی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
اسلام رفت غیرت اسلامیان چه شد
ناموس رفت همت ایرانیان چه شد
دست بلند نادر گیتی ستان چه شد
ای تیره بخت دست ز پیکر جدا وطن
                                         بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
در هیچکس حمیت و دین و ثبات نیست
جان کندن است زندگی ما حیات نیست
از هیچ سمت راه گریز و نجات نیست
ای مبتلا به درد و غم بی دوا وطن
                                          بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
آن عقربی که بر وطن افتاد حاضر است
آن خائن ستمگر جلاد حاضر است
آن خط و ثبت و دفتر و اسناد حاضر است
کردند بر تو نا خلفان ظلمها وطن
                                      بی کس وطن . غریب وطن . بینوا وطن
                             از " دیوان نسیم شمال"

۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

کلامی از کتاب مقدس


در ازل کلمه بود.کلمه با خدا بود و کلمه خود خدا بود. از ازل کلمه با خدا بود. همه چیز به وسیلهٔ او هستی یافت و بدون او چیزی آفریده نشد. حیات از او به وجود آمد و آن حیات نور آدمیان بود. نور در تاریکی می‌تابد و تاریکی هرگز بر آن چیره نشده‌است ...پس کلمه انسان شد و در میان ما ساکن گردید. ما شکوه و جلالش را دیدیم ــ شکوه و جلالی شایستهٔ فرزند یگانهٔ پدر و پر از فیض و راستی.
انجیل یوحنا باب 1 آیات 1-5 و 14/ ترجمهٔ شریف


۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

نهادینه کردن خشونت در جامعه توسط رژیم اسلامی


شاید کمتر روزی را می توان یافت که اخباری از اعدام در شهرهای مختلف ایران به گوش نرسد (1) . مشکلات ناشی از فقر رو به گسترش و عدم تحرک و شادابی جامعه و گرفتار شدن جوانان در بین سنت و مدرنیته و از همه مهمتر تحکم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی حکومت آخوندی به مردم سبب افزایش انواع تخلفات در جامعه شده است که در این بین جمهوری اسلامی به دلیل عدم تمایل و عدم توانایی در ریشه یابی مشکلات ، صرفا با قربانی کردن "معلول ها " چشم از "علت ها" بر می دارد.
رفتار های غیر انسانی حکومت با ملت و تخریب فرهنگ چندین هزار ساله مردم که متکی بر مهربانی و همدلی بود ، سبب شده است که واکنش اکثریت جامعه ایرانی در مواجهه با خشونت به حداقل ممکن رسیده و حتی در مواردی خود جامعه مبلغ خشونت شود ، بدون آنکه از محصول نهایی رفتار خود آگاهی داشته باشد.
اعدامهای صورت گرفته در مقابل انظار مردم و بدتر از آن  ؛ سنگسارها ؛ به حدی برای مردم جذاب و لذت بخش شده است که از ساعتهای ابتدایی صبح به محل اعدامها هجوم می آورند تا در صف اول تماشاگران قرار گرفته و علاوه بر دیدن کامل جزئیات جان دادن یک انسان ، بوسیله تلفن های همراه خود از این صحنه ها فیلمبرداری و آن را از طریق بلوتوث و شبکه های اجتماعی در مقابل دیدگان سایرینی بگذارند که از تماشای این صحنه ها محروم بوده اند! و این در حالی است که روز به روز از تعداد تماشاگران سالن های سینما و مجموعه های ورزشی کم می شود!( البته این موضوع هم در راستای همان سیاست نابودی فرهنگی و به حداقل رساندن شور و نشاط در جامعه است که جمهوری اسلامی در چندین سال گذشته بر شدت آن افزوده است)
خشونت و پذیرفتن آن از همان ابتدا در ذهن فرزندان ایران نقش می بندد! این موضوع از قربانی کردن حیوانات و سربریدن آنها در مقابل دیدگان کودکان به بهانه های مختلف ( از خرید اتومبیل و خانه و قبولی در دانشگاه و عروسی و...) این پیام را برای کودکان دارد که می توان برای منافع خود سایر موجودات را قربانی کرد و ترس کودک از دیدن صحنه های سربریدن ، کم کم از بین می رود!
شرکت در آیین های مذهبی و عزاداری ها که در آن با الفاظ خشونت آمیز صحنه های عاشورا را توصیف می کنند ؛ و در بسیاری مواقع هم پدران با شور و اشتیاق با قمه و شمشیر فرق فرزندان خود را در این محافل می شکافند و او را غرق خون می کنند به گمان این که ارادت خود را به ائمه نشان دهند ؛ نیز از جمله راههای تشویق خشونت و یا حداقل بی تفاوت ساختن جامعه در مقابل دیدن خشونت است!

رفتارهای حکومتی که از اعماق تاریک اعصار آمده و در جهانی نوین بر کشور ما سایه افکنده است سبب شده است که فرهنگ اصیل ایرانی بجای رشد و ترقی و معرفی به عنوان یک الگوی انسانی به سایر ملل ، رو به بربریت عقب نشینی کند!
جمهوری اسلامی با به نمایش گذاشتن صحنه های شلاق زدن و اعدام مردم و نشان دادن زجر و عذابی که قربانی در هنگام اعمال مجازات می کشد ، چنین می اندیشد که این گونه نمایش ها سبب ترس متخلفین احتمالی آینده خواهد شد و آنها را از انجام اعمال مشابه باز خواهد داشت حال آنکه آمار نشان دهنده نتیجه ایی کاملا متفاوت است! ترس از مرگ و اعدام به شکل فزاینده ایی در بین مردم  ایران از بین رفته زیرا مرگ و دیدن صحنه های جان سپردن دیگران به تفریحی برای جامعه مبدل شده است و در صورت ادامه روند فعلی باید شاهد شکل گیری گروههای تبه کاری و مافیایی بسیار خشن و قدرتمند باشیم که می توانند با بهره گیری از روشهای پیشرفته ، امکان شناسایی و ردیابی خود را به حداقل ممکن برسانند!
حکومت اسلامی به خوبی می داند منشاء تمام چنین تبه کاریهای سیاست ها و رفتارهای متناقض خود اوست ، بنابر این به دنبال هیچ راهکار اساسی و ریشه یابی معضلات نیست ، زیرا ریشه تمام مفاسد در ماهیت پلید جمهوری اسلامی و حکومت مافیای آخوندی است!


۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

ایران و ایرانی وجه المصالحه خامنه ایی با غرب!

علی رغم ژست ها و شعارهای انسان دوستانه و دموکراسی خواهی کشورهای غربی ، در عمل هیچگاه این کشورها منافع خود را حتی به بهای نابودی تمام مردم کشورهای تحت ستم در اولویت دوم قرار نداده و نخواهند داد!
برای اثبات این ادعا تنها به چند مثال و نمونه مشخص در سالهای اخیر اشاره می کنم.
قبل از وقوع انقلاب ها در چند کشور عربی منطقه که به بهار عربی شهرت یافت ؛ و دلایل و منشاء آنها هنوز بطور کامل مورد بررسی قرار نگرفته است ؛ کشور های غربی و در راس آنها آمریکا از حاکمان این کشورها ، بعنوان متحدان مهم و استراتژیک خود یاد می کردند و هیچگاه اشاره ایی به ظلم و ستم و دیکتاتوری آنها و یا نقض حقوق بشر در قلمرو حاکمیت آنها نمی کردند! تنها گاه و بیگاه اطلاعات جسته و گریخته ایی از طرف چند موسسه خصوصی در اشاره به نقض حقوق اساسی مردم بی پناه این کشورها منتشر می شد که در اقدامی هماهنگ ، غول های رسانه ایی غرب نیز با اشاره ایی گذرا از کنار آن می گذشتند!
بن علی در تونس ، مبارک در مصر ، علی عبداله صالح در یمن ، نمونه های مشخص از برخوردهای دوگانه غرب با حقوق بشر و دموکراسی هستند که تا قبل از وقوع بهار عربی ، این حاکمان از متحدان درجه اول غرب و جزء حکام دموکرات و انسان دوست بودند و در زمانی که بهار عربی آنها را از قدرت پایین کشید ، حکام منفور ، دیکتاتور ، خائن و دزد و مترود شدند که غرب هیچ اعتقادی به آنها نداشت!!
در این بین رفتار با سرهنگ قذافی از همه جالبتر بود. قذافی را سالها تحریم کردند ، بعد با او دوست شدند و در گرفتن عکس یادگاری با این دیکتاتور دیوانه با هم رقابت می کردند و در آخر هم طوری در مقابل او ایستادند که انگار او یک شبه دیکتاتوری شده که غرب دیگر حاضر به تحملش نیست!
حال بگذریم از کشتار مردم بی پناه بحرین که علی رغم دارا بودن اکثریت ، به صرف اینکه منافع غرب بر خلاف دموکراسی در این کشور است ، با سکوت معنا دار، هر گونه نسل کشی و نقض حقوق بشر تایید می شود!
جالب تر این که اگر کمی در تاریخ به عقب تر باز گردیم و وقایع جنگ جهانی دوم را مرور کنیم باز همین رفتار دوگانه را در کشورهای غربی می بینیم. هیتلر و حکومت فاشیستی او ، کشتار یهودیان و حمله او به اروپای شرقی و کشتار مردم بی گناه این مناطق و حتی روسیه نه تنها از نظر غرب هیچ اهمیتی نداشت که قطعا از بابت این موضوع بسیار خوشحال هم بودند اما زمانی که هیتلر ماشین جنگی خود را به سمت آنها منحرف کرد ، آلمان به کشوری خطرناک و حاکمان آن به خونخوارانی مخوف بدل شدند که در صورت سکوت در مقابل آنها تمامی دنیا نابود می شد!
قطعا هیچ دیکتاتوری در انتهای زمام داری خود دیکتاتور نمی شود و حاکمان تمام مثالهایی که در بالا ذکر شد از بدو به دست گرفتن قدرت ، شروع به نقض حقوق بشر و کشتار مردم بی گناه کرده اند اما سوال این جاست که چرا کشورهای مدعی حقوق بشر و دموکراسی هیچ واکنشی به چنین رفتارهای نشان نداده و علاوه بر آن با سکوت خود چنین رفتارهایی را تایید نیز کرده اند؟! پاسخ به این سوال را بر عهده خوانندگان می گذارم اما غرض از ذکر این مقدمه طولانی پرداختن به اتفاقات و اخبار خطرناکی است که از پشت پرده رژیم خونخوار اسلامی گاه و بیگاه درز می کند!
اگر بخواهیم واقع بینانه به انقلاب اسلامی ایران نگاه کنیم ، تمامی آشوب ها و اجتماعات خیابانی صرفا به سبب دیکتاتوری شاه و پایین کشیدن او از قدرت نبود! چون اگر سطح درک و شناخت مردم و آشوب طلبان از دموکراسی در آن مقطع به این اندازه بالا بود ، قطعا وضعیت دموکراسی در ایران امروز، اسفبارتر از رژیم قبل نمی شد و این خود نشان می دهد مردم یا نمی دانستند چه می خواهند که به آن نرسیدند و یا کسان دیگری کارگردانی انقلاب را بر عهده داشتند و خواست آنها از انقلاب چیز دیگری بجز دموکراسی بود!
اجازه بدهید یک نگاه گذرا به وضعیت منطقه خاورمیانه در آن مقطع بیندازیم . انقلاب اسلامی در زمانی رخ داد که تمامی کشورهای عربی منطقه تمرکز خود را بر دشمنی واحد به نام اسرائیل قرار داده بودند. این دشمن ، یک کشور عربی را اشغال کرده و در ضمن در چند جنگ مهم آنها را شکست داده و سبب تحقیرشان در جهان شده بود! مردم اسرائیل عرب نبودند و به زبان عربی هم صحبت نمی کردند بلکه از نژادی غیر عرب بودند ، که این انگیزه خوبی به اعراب برای دشمنی با آنها می داد! بنابر این غربی ها باید کشور دیگری در منطقه با شرایط مشابه می یافتند تا برای اعراب دشمن سازی کنند تا تمرکز و جبهه واحد آنها را بشکنند! در منطقه تنها دو کشور داری شرایطی مشابه اسراییل بودند. ترکیه و ایران! ترکیه به دلیل سنی بودن اکثر مردم آن ، از لیست غربیها خط خورد و ایران بهترین گزینه جهت نجات اسراییل از محاصره اعراب شد!
ایران کشوری شد که می خواست انقلابش را به سایر کشورهای اسلامی صادر کند! ایران کشوری شیعه مذهب بود که  رادیکال و بنیادگرا و مدعی رهبری جهان اسلام شد و از همه مهمتر عقده دیرینه اعراب در حقارت همیشگی در مقابل ایران و ایرانیان بهترین عامل دشمنی اعراب با ایران می توانست باشد! اولین اتفاق مهمی هم که افتاد تا دیگر خیال غربی ها و اسراییل برای همیشه از اعراب راحت شود جنگ هشت ساله ایران و عراق بود که دو ابر قدرت منطقه را به جان هم انداخت ، بطوریکه بعد از سالها که از اتمام جنگ می گذرد آثار بدبختی و مصیبت ناشی از جنگ هنوز در هر دو کشور مشهود است!
اما پشت پرده سیاست علی خامنه ایی که به آن اشاره کردم چیست؟! خامنه ایی می داند که غرب به آنچه که از انقلاب اسلامی می خواست رسیده و دیگر وجود این حکومت در این مقطع زمانی الزامی نیست! اما او نمی خواهد به راحتی تاج و تختی را که مفت به دست آورده است واگذار کند! علی رغم شعارهای استکبار ستیزی و دشمنی با آمریکا ، تمام هم و غم خود را صرف یافتن راهی برای مذاکره پشت پرده با آمریکاییها کرده به شرط آنکه این موضوع علنی نشود ! مشکل او این است که سالها خود را بعنوان رهبری آمریکا ستیز به ایرانیان نشان داده و اینک نمی تواند یک شبه در مقابل مردم ظاهر شده و بگویید ، آن آمریکای جنایتکار که تمام مشکلات شما را در سی و چهار سال گذشته به او نسبت داده ام ، امروز دوست و متحد ایران شده است! برای خامنه ایی نه ایران مهم است و نه ایرانی ، این را سالهاست که در عمل ثابت کرده و می توانیم ببینم ، واگذاری امتیازات متعدد به روسها و چینی ها و کره ایی ها به بهای بدبختی مردم ایران امری عادی برای اوست! خب برای بقای حکومت هیچ ایرادی ندارد که آمریکای جنایتکار را هم به این لیست اضافه کرد! آمریکا و غرب هم در طول تاریخ نشان داده اند که حقوق بشرو دموکراسی فقط ابزاری برای باج خواهی در دست آنهاست! تایید دموکراتیک بودن حکومت ایران برای آمریکاییها زیاد مشکل نیست! به اندازه کافی رسانه و امکانات دارند و هر وقت هر گروه سیاسی را هم که بخواهند در فهرست گروههای تروریستی قرار می دهند تا رضایت آخوندها جلب شود! مخصوصا امروز که مشکلات اقتصادی متعدد هم گریبان غرب را گرفته ، می شود بر سر هر چیز معامله کرد ! منافع ایران و ایرانی نه برای آمریکا مهم است و نه برای خامنه ایی!

۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

نامه ایی از ممودی عاشق دیوانه ، به معشوق بی وفا!!


راستش رو بخوای نمی خواستم دیگه حتی اسمت رو بیارم! اما بخودم گفتم ممودی لااقل حرمت اون 8 سال نون و نمک رو باس بجا بیاری! واسه خاطر همون این چند خط  رو برات نوشتم تا بدونی درسته که تو دیگه منو نمی خوای و رفتی سراغ خوش استیل ها ! اما باس بدونی من هنوزم خاطر خواتم! عزیزم ! یادته اون روز که همدیگر رو واسه بار اول دیدیم چه آتیشی بینمون زبونه کشید؟! تو از زیر اون عینک ته استکانی با اون چشات که مثل چشای وزغ زده بود بیرون داشتی منو ورانداز می کردی ، اما من از شدت حیا سرم و انداختم پایین!! اما راستش می خواستم همونجا بپرم بغلت و لبام و بذارم رو اون لبات ، اما نشد! خیلی ها اونجا بودن! همه دورت رو گرفته بودن و نمی خواستند تو رو با کسی شریک بشن! من حتی تو خوابم نمی تونستم ببینم تو یه روزی اکبر رو با اون همه پز و ادا و خواستگار ول کنی بیای سراغ من یه لاقبای دهاتی! اما تو این کار رو کردی و به همه نشون دادی که عشق این چیزا سرش نمی شه! می دونی یه چیزی که منو داغون تو کرده همینه! من و تو درست عین همیم! غیر قابل پیش بینی! هر لحظه که هوس کنیم میریم سراغ یکی دیگه و اصلا واسم مهم نیست مردم چی میگن!
اون شبو یادم نمی ره که تو نوکرات رو فرستادی پی من! اونوقت داشتم تو حیاط کاه گل لقد می کردم تا سقف اتاقی رو که بیشتر شبیه طویله بود کاه گل کنم تا زمستونی آوار نشه رو سرمون! در رو که زدند با همون هیبت عملگی رفتم پای در! گفتند آقا تو رو خواسته بدو بریم! نمی دونی چه حالی شدم راه نمی رفتم پرواز می کردم! کابشنم رو برداشتم و اصلا خاطرم رفت که دست و پام رو یه آبی بزنم ! پریدم تو ماشین و وقتی رسیدیم دم درت! دیگه خودم رو ول کردم تو بغلت! اصلا حالیم نبود که با اون دستای گلی ، کلی گل مالیدم به سرت!! تو بعدش بهم گفتی ممودی ! تو اولین کسی بودی که تونستی اینقدر گل به سرم بمالی و این همیشه واسم خاطرست!
اون روز که سرم رو گذاشته بودم رو پاهات و دراز کشیده بودم یادت میاد؟ تو داشتی با دستات با موهام بازی می کردی! که یه دفعه گفتی اینجا رو چقدر شپش! چند تاش رو گرفتی اما چون دستات لمس بود اونا فرار می کردن و باز میرفتن لای موهام! تو با مهربونی می خندیدی و می گفتی من همیشه به آزادی احترام می ذارم پس برید و راحت زندگی کنید عزیزان من! همون روز اکبر و ممد و چند تا از معشوقه های قدیمیت اومده بودن تو رو ببینن و چغلی من و بهت بکنن که تو صندوق هاشون پهن ریختم! اما تو واسه خاطرم به نوکرات گفتی راشون ندن و بگن آقا خوابه!!!
یادش بخیر چقدر خر پلیس بازی می کردیم من و تو و مجتبی و احمد! یادته همش سر احمد کلاه می ذاشتیم و خرش می کردیم وهمگی می پریدیم رو کمرش و دادش بلند می شد و  می گفت لعنت بر پدرتون که کمرم رو شکستید! اونوقت مجتبی قاطی می کرد و عینکش رو ور می داشت و شلوارش رو می کشید پایین اونم مثل اسکلا دور خودش می چرخید و زمین می خورد ما می زدیم زیر خنده!
من با تو خاطرات خوبی داشتم تا اینکه اون صادق و علی پدر سوخته پاشون تو زندگی ما باز شد و خواستن قاپت رو بدزدند! تو هم دیگه دل و دادی به اونا! من دیگه نفر اول نبودم! و از چشات افتاده بودم! برات شده بود مثل اکبر! اما من اکبر نبودم که زود بکشم پایین! واسه خاطر تو از همه چی گذشته بودم و به همه جور کثافت کاری رضایت داده بودم ! من نمی خواستم تو بجز من به کس دیگه ایی فکر و یا حتی نیگا کنی! چند بار خواستم تو آفتابت اسید بریزم تا حالت جا بیاد اما یادم افتاد فایده ایی نداره! چون تو همون انفجار که دستت ناقص شده بود تمام عناصر مردونگیت  رو هم از دست داده بودی! و بخاطر همین بود که مثل آغا محمد خان چون نمی تونستی دیگه از چیزی لذت ببری ، سعی می کردی برای همه تولید عذاب کنی!
گفتم خب ، بجاش ترتیب اون دوتا انگل یعنی صادق و علی رو میدم! اما نشد! اونا پدر سوخته تر از من بودند و تا من بجنبم اونا تو آفتابه من اسید ریختند! اما مشکل این جا بود که من معمولا از آفتابه واسه آب خوردن استفاده می کردم! این شد که گلاب به روت افتادم به ریق زدن!! و کل بیت رو به کثافت کشیدم و بوی گندش زد بالا!
تو واسه همین ازم دلگیری و گفتی دیگه نمی خوای منو ببینی و دیگه اصلا منو نمی خوای! اما عزیزم تقصیر من این وسط چیه که صادق و علی با جادو جمبل افتادن بینمون!
ببین رو راست بهت بگم! درسته که خیلی می خوامت اما به جون هر دو تامون اگه این دوتا دزد محبت رو از خونه دلت بیرون نکنی ، همه پته های عشقمون رو میریزم وسط کوچه بازار تا رسوای عالم و آدم بشی! من که دیگه رسوا شدم و چیزی برام مهم نیست بجز عشقت تو! ولی نذار اینجوری تموم کنیم! من می خوام مثل لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد همه جا شهره آفاق بشیم اما با این راهی که تو میری ، هر دو تامون رسوای عالم میشیم! پس نذار باز کنم این دهن صاحب مرده رو و هرچی که نباس بگم رو بگم! به تار اون موات آبرو برات نمی ذارم! یک کلام ختم کلام! یا من یا هیچ کس دیگه!!
سینه چاکت ممود

۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

آزادی سعید مرتضوی ، اجرای عدالت یا ترس از احمدی نژاد!؟


خبر کوتاه آزادی سعید مرتضوی به سرعت در تمام خبرگزاری ها و شبکه های اجتماعی بازتاب یافت همانطور که دستگیری او به سرعت منتشر شد.
سعید مرتضوی بعنوان یکی از ارکان سرکوب جمهوری اسلامی حداقل در یک دهه گذشته همیشه تیتر یک خبر ها بوده و موافقان و مخالفان حکومت اخبار مربوط به او را دنبال می کنند. نماینده ایی در گفتگو با مسیح علینژاد عدم برخورد با او را در جریان ماجرای کهریزک این طور توجیه می کند که اگر با او بخاطر دفاع از نظام و سرکوب مخالفان برخورد شود در آینده هیچ کس حاضر نخواهد شد برای نظام فداکاری کند!
همانطور که احمدی نژاد به درستی گفت قوه قضاییه در حال حاضر سازمان ویژه خانوادگی است و دستگیری سعید مرتضوی صرفا بخاطر بی آبرو شدن روسای دو قوه جمهوری اسلامی است که هر دو از نزدیکان رهبر حکومت اسلامی هستند و هر دو به فساد متهم. حکومتی که روسای دو قوه مهم آن در انواع تخلفات مالی و اقتصادی و ... نقش واسطه و کار چاق کن را داشته باشند دیگر وای به حال سایر مدیرانش.
احمدی نژاد تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری هر کارتی که در دست داشته باشد رو خواهد کرد و هیچ واهمه ایی هم از این موضوع ندارد. او به درستی دریافته که او را به قربانگاه خواهند برد و تمام مشکلات حداقل 8 سال گذشته را به حساب او و تمیش خواهند نوشت! او دیگر هیچ راه پیش و پسی ندارد! در 8 سال گذشته به اتکاء خامنه ایی و اصول گرایان به حدی در داخل و خارج برای خودش دشمن ساخته که همگی به خونش تشنه اند! بنابر این حالا که غرق می شود چرا دیگران را با خود پایین نکشد. ترس از این موضوع چنان مقامات را به لرزه انداخته که تهدید او قبل از سفر مصر جواب داد و برای به دست آوردن دلش ؛ قبل از بازگشت او ؛ رفیق دیرینه اش را آزاد کردند بطوری که حتی به او تفهیم اتهام هم نشده است و اصلا معلوم نیست به چه منظور دستگیر و به چه دلیل آزاد شد! احمدی نژاد که از مصر برگردد اتفاقات زیادی خواهد افتاد چون اتهامات زیادی را متوجه او کرده اند! از هزینه کردن بودجه شهرداری برای تبلیغات ریاست جمهوری تا دزدی های دیگر! احمدی نژاد برگردد دودمان خامنه ایی را به باد خواهد داد چه بسا این بار اسناد کثافت کاری های خانواده او و چه بسا مجتبی را رو کند!

۱۳۹۱ بهمن ۱۶, دوشنبه

دیکتاتوری با عقده های تمام نشدنی!


اگر زندگی دیکتاتورهای تاریخ را بررسی کنیم قطعا به نقاط مشابهی در آنها می رسیم. برخلاف تصور ذهنی  که از این اشخاص در مردمی که آنها را از نزدیک نمی شناسند شکل می گیرد اینها انسانهای غالبا ترسو ، حقیر و شکست خورده ایی هستند که تنها توانایی بسیار خوبی در جلب نظر توده های فرودست جامعه یافته اند و می توانند با ایجاد هیجانات کاذب در این توده ها قدرت نهفته در آنها را به حرکت در آورده و خود به راحتی بر روی این امواج به بازی بپردازند. معمولا دیکتاتور ها در اقشار کم سواد جامعه بیشترین طرفدار و در میان اقشار تحصیل کرده کمترین طرفدار را دارند و خود این موضوع زمینه ساز برخورد دایمی دیکتاتورها با بخش متفکر و تولید کننده فکرجامعه است و همیشه نبردی سخت بین آنها در جریان است که در نهایت با کشتار و ترور و ایجاد شرایطی جهت فرار مغزها همراه می شود تا دیکتاتور بدون هیچ مخالفی تنها بر کرسی قدرت تکیه بزند.( هیچ چیز به اندازه یک نظر مخالف و یا مخالفت با نظر دیکتاتور او را آزار نمی دهد! این را احمدی نژاد بارها حتی در برخورد با وزرای کابینه اش نشان داده است)
احمدی نژاد بعنوان یک دیکتاتور کوتوله که حتی توانایی ایجاد ترس و رعب در مخالفانش را ندارد ، تنها در داشتن حس حقارت و عقده دیده نشدن از طرف جامعه با سایر هم کیشان خود مشترک است. او در طول مدت ریاست جمهوری خود ؛ که هیچگاه خواب آنرا نیز نمی دید ؛ سعی در جلب توجه تمامی مخاطبانش را داشت و از آنجا که در داخل کشور همه از پیشینه و نحوه رسیدن او به قدرت آگاه بودند ، بیشترین تلاش خود را صرف جلب توجه کشورهای دیگر نمود و در چند ساله اول نیز بسیار موفق نشان داد تا اینکه اندیشمندان و سیاستمداران متوجه این موضوع شدند و از تمامی رسانه ها خواستند کمتر به او بپردازند تا فرصتی که احمدی نژاد می خواهد به او داده نشود!
صحبت های مبنی بر وجود هاله ایی از نور بر دور سرش در اولین حضور او در اجلاس سازمان ملل ، صحبت های کاملا ابلهانه مبنی بر نابودی اسراییل و انکار هولوکاست ، طرح تئوری توطئه آمریکاییها در جریان یازده سپتامبر و ارتباط با امام زمان در هنگامی که رییس دانشگاه کلمبیا او را بعنوان یک دیکتاتور لجن مال کرد و ... همه نشان دهنده عقده ایی است که احمدی نژاد را از درون آشفته ساخته و سعی در ارضاء حقارت های خود با طرح مواردی عجیب و غریب دارد!
امروز صحبت های او را در سال روز صنعت هوا فضایی کشور می خواندم که گفته بود علی رغم ریسک بالا حاضر است بعنوان اولین فضانورد ایرانی به فضا برود! طرح چنین موضوع سخیفی از جانب یک رئیس جمهور آنهم تنها یک روز بعد از فضاحتی که در مجلس ببار آورده بود ، تنها ثابت می کند این انسان، حقارتهای فراوانی در وجود خود دارد که اگر پاسخی مناسب به آنها داده نشود می تواند به راحتی کشوری را صحنه تاخت و تاز امیال و عقده های خود کند! ( هر چند که در 8 ساله گذشته کشور را بارها و بارها تا مرز درگیری و جنگ با غربی ها کشانده که تنها عقلانیت غربی ها مانع رسیدن او به خواستش شده است!)

۱۳۹۱ بهمن ۱۳, جمعه

جشن های انقلاب ، از جیب ملت به کام خامنه ایی!



جشن های به اصطلاح پیروزی انقلاب که همه ساله با هیاهوی صدا و سیما و ارگانهای تحت نظر حاکمیت و در بی تفاوتی عموم مردم آغاز می شود ، تنها حاصلی که دارد آه و افسوس و فغانی است که از نهاد مردم ایران بلند می کند و ملت در بند با دیدن تصاویر خاندان پهلوی و فیلم های آن دوره یا بخود نفرین می کند و یا درصدد محکوم کردن آنانی است که خمینی و عوامل او را بر ایران حاکم کردند!
خامنه ایی قطعا بهتر از هر کس دیگر از افکار عمومی مردم ایران آگاه است و می داند این جشن ها علی رغم تبلیغ صدا و سیما هیچ منشاء مردمی و خودجوشی ندارند! افرادی را که دوربین های صدا و سیما بصورت کاملا اتفاقی!! در سطح شهر شکار می کنند ؛ که در حال پخش شیرینی بین مردم هستند و از این که انقلاب ایران توانست مشت محکمی بر دهان آمریکا بزند خدا را شاکرند ؛  نه تنها مردم عادی نیستند ، بلکه عوامل بسیج ، فاحشه های مغزی و سایرینی هستند که در مقابل دریافت پول حاضرند چیزهای مهمتری را هم حراج کنند! البته این گفته به این معنای نیست که جمهوری اسلامی هیچ طرفداری ندارد. اصولا استفاده ابزاری از دین در سالهای پس از انقلاب ، توانسته است عده بسیار زیادی از افراد سنتی و متدین و کم سواد جامعه را که تنها ورودی اطلاعات آنها صدا و سیما و اخبار دهان به دهان است ، به دام جمهوری اسلامی بیاندازد! اما همین افراد به دلیل حضور در بطن جامعه ، از افکار عمومی و واکنش مردم آگاه هستند و حاضر نیستند به بهای شنیدن بد و بیراه از مردم کوچه و گذر دست به چنین اقدامات سخیفی بزنند!!
ملایان که همیشه خاندان پهلوی را به حیف و میل اموال عمومی متهم می کردند و برگزاری جشن دوهزاروپانصد ساله و هزینه های مصرف شده در آن را منشاء فقر و بدبختی ایرانیان می دانستند ، اینک خود هر ساله با برگزاری جشن های انقلاب و دعوت از عده ایی بی سرو پا همچون خودشان از کشورهای عقب افتاده که تنها به امید شکم چرانی و دریافت هدایا از مقامات ایرانی ، به ایران حمله ور می شوند ، هزینه های بسیار سرسام آوری را به کشور و مردم در بند آن تحمیل می کنند ، حال آنکه شاه تنها یکبار و آنهم با دعوت از سران درجه اول تمامی کشورهای صاحب نام و استفاده کاملا هوشمندانه از پوشش خبری این واقعه توسط خبرگزاری های مهم ، توانست ایران و تمدن کهن آنرا به جهانیان بشناساند و قطعا پس از این واقعه با هجوم گردشگران خارجی نه تنها کلیه هزینه های مصرف شده به خزانه کشور برگشت خورد ، که خود عاملی شد بر افزایش درآمد ملی از طریق توسعه صنعت توریسم.
قطعا حکومتی که بنیانگذار آن اقتصاد را متعلق به " خر" می داند ، شعور و درک کافی از آنچه که در کشورهای دیگر به نام توسعه و رفاه و گسترش فضای ارتباطات در جریان است ، ندارد! و هنوز افکار حاکمان آن حول محور رساله و عقاید 1400 سال قبل در گردش است  و می اندیشد هنوز می توان دنیا را با نشان دادن چند سکانس از فیلم های ساختگی و مونتاژ شده ، فریب داد و به دنیا گفت که مردم ایران هنوز از انقلابی که معلوم نیست منشاء واقعی آن کجا بوده رضایت کامل دارند!
در حالیکه کشور و مردم نگون بخت ما ، در زیر فشارهای رو به گسترش ناشی از تحریم هایی که خامنه ایی منشاء آن بوده است روز به روز خمیده تر می شوند، حداقل غیرت و شرف ایجاب می کرد که امسال هزینه های مربوط به این جشن ها را صرفه جویی کنند تا به مصارف مهمتری اختصاص یابد در حالیکه بی تردید این ابلهان برای اینکه به خارجی ها نشان دهند تحریم ها هیچ اثری بر روی آنها نداشته ، میزان هزینه های امسال را بیشتر از سالهای قبل در نظر گرفته اند تا بخیال خود به آمریکا دهن کجی کنند!! منابع مالی این جشن ها هم کاملا مشخص است! جیب مبارک ملت! احمدی نژاد با اجرای فاز دوم هدفمند کردن یارانه ها و افزایش قیمت حامل های انرژی به راحتی از عهده هر گونه مخارجی بر خواهد آمد ، حتی فرستادن میمون به فضا!