صحبت کردن از رفسنجانی و مرور کردهها و گفتههای او جز اتلاف وقت حاصلی
ندارد، همه او را میشناسیم. کافیست به حافظه تاریخی خود نگاهی کوتاه بیندازیم و
غبار فراموشی و زنگار اعتماد دوباره را از آن پاک کنیم.
ما ایرانیها متاسفانه
بسیار فراموشکار و زودباور هستیم و تمام مشکلات امروز ما هم ناشی از این خصلت
نکوهیده است!
خوشبختانه تمام کسانی که
در شکل گیری جمهوری اسلامینقش داشته اند، امروز تاوان عملکرد خود را میبینند.
بسیاری از آنها یا در حسرت آزادی و دموکراسی جان باختند و یا آواره کشورهای دیگر
شده اند و یا در حصر و زندان انتظار میکشند!
شاید توجیه ما در حمایت از
رفسنجانی، به دلیل نگرانی از وضعیت کشور و آینده آن باشد و طرفداری از او و اصلاح
طلبان را به امید آینده ای بهتر، برای مردم کشورمان انجام میدهیم.
واقعیت این است که وضعیت
اسفبار امروز ما ایرانیها، ناشی از بی خردی و جهل ماست! ما عادت کرده ایم که با
چشمان بسته و گوشهای گنگ و بدون آگاهی، به دنبال عده ای بیفتیم و امروز هم
تاوان همین نابخردی را میپردازیم!
پدران ما که شاه را طاغوت
و حکومت پهلوی را مظهر دیکتاتوری مطلق میپنداشتند، بدون آنکه واقعا بدانند به
دنبال چه هستند ، مصالحه با شاه را نپذیرفتند.
شاه کاری را که هیچ حاکم
دیگری انجام نمیدهد انجام داد و در مقابل دوربین تلویزیون با شجاعت تمام از مردم،
به سبب رفتار و اعمال حکومت خود عذرخواهی کرد و به آنها گفت “من صدای انقلاب شما
را شنیدم” و حاضر شد به تمام خواست مردم عمل کند و از مردم خواست با ادامه اعتراض
و اعتصاب به خواست دشمنان ایران تن ندهند و کشور را به هرج و مرج و نابودی نکشند.
اما مردم ناآگاه که توان تصمیم گیری نداشتند، حرفهای او را ترس و وحشت و ضعف وی
قلمداد کردند و کشور را به ویرانی کشاندند.
دکتر شاپور بختیار چقدر
کوشید که مردم و گروههای سیاسی را به صلح و آرامش دعوت کند و مانع از سقوط حکومت
و افتادن آن به دست یاغیان شود اما هیچ کس زیر بار نرفت و همه خواهان خمینی شده
بودند.
شاید بگویید آن گناه پدران
مان بود، چرا امروز باید تاوان آن نابخردیها را بدهیم؟!
متاسفم بگویم که ما نیز
همچون پدران مان در گمراهی و جهل هستیم! آنها اگر دسترسی به واقعیات نداشتند،
امروز ما در متن اطلاعات غوطه ور هستیم اما نادانی ما بیش از آنهاست.
تمام انرژی و توان امروز
ما صرف دشمن تراشی و کوبیدن دیگران و نثار فحش و ناسزا به همدیگر میشود.
هنوز هم با نادانی تمام
به دنبال آخوندها و گفتههای آنها هستیم. هنوز عقل و ذهن مان در گرو رسالهها
و نوشتههای بی محتوای آخوندها و کسب حلال و حرام مورد نظر آنهاست.
هنوز برای ما آخوند مظهر
روحانیت و پاکی است و اگر عمامه سیاه بر سر داشته باشد اولاد پیغمبر است و احترامش
واجب.
هنوز در خرافههای دینی و
عقاید پوچ مورد نظر آخوندها غوطه وریم و آنها را باورهای مسلم و خالص مذهبی میپنداریم.
ما یاد نگرفته ایم از
گذشته عبرت و یاد بگیریم. هنوز منجیهای ما رفسنجانی و خاتمیهستند،
همانهایی که سالهاست روح و جسم جامعه را در بند جنگ و جهالت و تاریکی نگاه داشته
اند.
پس لطفا برای رفسنجانی و
اصلاح طلبان دلسوزی نکنید، لطفا برای مردم و کشور دلسوزی نکنید!
هر کس اگر واقعا ایرانی
است و دلسوز کشور و مردم است تنها برای خودش دلسوزی کند!
بهتر است هر کس خود را
متعهد به یادگیری تاریخ سیاسی و مرور تاریخ واقعی اسلام، و متعهد به حفظ حرمت
دیگران و عقاید آنها بداند، حتی اگر آن عقاید آنها را باور ندارد و مخالف آن است.
بهتر است هر کس عقاید
مذهبی و دینی خود را تنها در خلوت خویش نگهداری کند و از اشاعه و تحمیل آن به
دیگران بپرهیزد. بهتر است هیچ کس عقاید سیاسی خود را آغشته به مذهب و باورهای خود
و دیگران نکند و بداند ظلمت و جهل تنها ثمره اختلاط دین و سیاست است.
لطفا برای کسی دلسوزی
نکنید و تنها برای خود و عمر و امیدهای از دست رفته خود دل بسوزانید که در اقیانوس
جهل و خرافه رو به نابودی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر