Translate

۱۳۹۱ دی ۷, پنجشنبه

مرگ ستار بهشتی: جرم عادی یا نقض حقوق بشر؟



درهمه جای دنیا ممکن است که فرد زندانی در نتیجه سهل انگاری، بدرفتاری، یا خشونت ناروای زندانبانانش دچارآسیب‌های جسمی و روحی شدید شود یا حتی جان خود را از دست بدهد.
بسیاری از این رفتارها مصداق جرایم عادی است و رسیدگی به آنها منحصراً درحیطه صلاحیت محاکم قضایی کشورمحل وقوع جرم است. اما در پاره ای موارد، نقض حقوق شهروندان را باید مصداق نقض حقوق بشر دانست نه یک جرم عادی.
در این صورت، رسیدگی به آن رفتارها فقط در حوزه صلاحیت محاکم قضایی کشورمحل وقوع جرم نمی ماند، و محاکم قضایی بین المللی هم تحت شرایطی حق دخالت و رسیدگی به آن موارد را می یابند.
به نظر می رسد مرگ غم انگیز و دلخراش ستار بهشتی یکی از این گونه موارد است.
در ادامه این نوشتار به مواردی اشاره می شود که نقض حقوق شهروندان را نمی توان صرفاً جرمی عادی تلقی کرد، و باید آن را مصداق نقض حقوق بشر دانست:
اوّل:
در پاره ای موارد نقض حقوق شهروندان ناشی از آن است که حکومت قوانینی آشکارا ناعادلانه وضع کرده است که ناقض حقوق اساسی شهروندان است.
برای مثال، گاهی حکومت با وضع قانون، گروهی از شهروندان را به صرف عقاید دینی شان از حق تحصیل یا حتی بالاتر از آن، از حق حیات محروم می کند. در این شرایط نقض حقوق شهروندان مطابق قانون انجام می شود، و حتی به معنای متعارف کلمه "جرم" تلقی نمی شود، اما قانونی بودن این گونه رفتارها برای موجه ساختن آنها کافی نیست.
انسانها پاره ای از حقوق را به صرف انسان بودن و مقدم بر هر نظام قانونی واجدند، و نظام قانونی ای که آن دسته از حقوق پیشا-قانونی را محترم ندارد، ناعادلانه است. در این شرایط، نقض حقوق اساسی شهروندان، ولو آنکه از منظر نظام حقوقی جامعه "جرم" تلقی نمی شود، مصداق نقض حقوق بشر است.

دوم:
در پاره ای موارد، قوانین جامعه ناقض حقوق اساسی شهروندان نیست، و کارگزاران حکومت هم آن قوانین را رعایت می کنند، اما حکومت برای خود این قدرت قانونی را محفوظ می داند که صرفاً به صلاحدید خود (مثلاً به تشخیص شخص ولایت فقیه) اجازه یا فرمان نقض آن حقوق را صادر کند.
برای مثال، ممکن است که قوانین حکومت قتل مخالفان سیاسی را غیرقانونی بداند، و کارگزاران حکومت هم از ارتکاب این عمل بپرهیزند، اما در قانون پیش بینی شده باشد که حکومت (یا رهبر نظام) حق دارد به تشخیص خود دست کم در پاره ای موارد بدون انجام دادرسی عادلانه حکم قتل مخالفان سیاسی را صادر کند. در این شرایط قتل مخالفان سیاسی (ولو آنکه به ندرت رخ دهد) "جرم" نیست، مصداق "نقض حقوق بشر" است.
سوم:
گاهی قوانین مطلقاً- حتی تحت شرایط استثنایی- اجازه نقض خودسرانه حقوق اساسی شهروندان را نمی دهد، اما حکومت در برابر نقض این حقوق توسط کارگزاران و افراد وابسته به خود هیچ اقدام پیشگیرانه عملی و مؤثری انجام نمی دهد.
به بیان دیگر، قوانین بدون اشکال است، اما حکومت دست کارگزاران خود را در نقض آن قوانین باز می گذارد، و آنها را به نحو مؤثری به اجرای قانون و رعایت حقوق اساسی شهروندان ملزم نمی کند.
در این گونه موارد، مادام که نقض آن حقوق در جهت منافع حکومت باشد، "جرم" کارگزاران لاپوشانی می شود، یا برای خاطیان مجازاتهای سبک یا صوری درنظر گرفته می شود. در این گونه موارد هم نقض حقوق اساسی شهروندان را توسط کارگزاران حکومت نمی توان یک جرم صرفاً عادی تلقی کرد.
چهارم:
در پاره ای موارد، حکومت نه تنها نقض حقوق اساسی شهروندان را قانوناً ممنوع اعلام می کند، بلکه بالاتر از آن کارگزاران و گروه های وابسته به خود را هم به نحو مؤثری از نقض آن حقوق بازمی دارد، اما وقتی برخی گروههای تحت حاکمیتش حقوق اساسی برخی گروههای دیگر را نقض می کنند، حکومت از جنایات ایشان چشم پوشی می کند، یا مجازاتهای قانونی را به نحو مؤثری در مورد ایشان اعمال نمی کند.
برای مثال، در شرایطی که گروهی از بوداییان برمه به قلع و قمع مسلمانان آن سرزمین می پردازند، دولت برمه (حتی اگر خود و کارگزارانش مستقیماً در آن جنایات دست نداشته باشند) از مقابله مؤثر با خاطیان سرباز می زند. در این موارد هم جرم را باید مصداق نقض حقوق بشر دانست.
پنجم:
در پاره ای موارد، حکومت، کارگزاران و گروههای وابسته به آن، یا سایر گروههای ذی نفوذ جامعه، حقوق شهروندان را در عمل نقض نمی کنند، اما فضایی در جامعه پدید می آورند که شهروندان مطالبه حقوق شان را چندان پرهزینه و خطرخیز بیابند که نهایتاً تصمیم بگیرند از اساس از مطالبه آن حقوق چشم بپوشند.
برای مثال، ممکن است که در جامعه هیچ زندان سیاسی وجود نداشته باشد، اما این امر لزوماً به آن معنا نیست که حقوق سیاسی شهروندان در این جامعه محترم است. ممکن است که حکومت وحشت پنهانی در رگهای شهر دوانده باشد، و شهروندان برای آنکه خود و عزیزانشان را از تیررس خشونت ایمن بدارند، مطالبات سیاسی بر حق خود را ابراز نکنند.
هرچقدر که این نگرانی و وحشت عمیقتر باشد، حکومت و کارگزاران آن نیاز کمتری به نقض علنی حقوق شهروندان خود احساس می کنند.
در این شرایط، در ظاهر هیچ "جرمی" واقع و هیچ "حقی" ضایع نشده است، اما حکومت به واقع در کار نقض حقوق شهروندان است، چراکه اثبات حق برای فرد الف به این معناست که فرد ب (در اینجا حکومت) موظف است که مانع بهره مندی فرد الف از مضمون آن حق نشود. اما در شرایط مورد بحث، حکومت به شیوه ای غیرمستقیم مانع مطالبه حقوق شهروندان خود می شود، و به این اعتبار ناقض حقوق ایشان است.

ششم:
در پاره ای موارد شهروندان بنا به دلایلی که ربط مستقیمی به حکومت و قوانین جامعه ندارد در برابر نقض حقوق اساسی خود بی دفاع می مانند.
برای مثال، در برخی جوامع کارگران مهاجر قربانی رفتارهای غیرانسانی و تحقیرآمیز کارفرمایان خود می شوند، اما از ترس آنکه مبادا اجازه کار یا اقامت خود را از دست دهند و از دستمزد اندک شان محروم شوند، جرأت شکایت از کارفرمایان خود را ندارند، و در نتیجه از چتر حمایتی قانون بی بهره می مانند.
در این گونه موارد، ریشه اصلی نقض حقوق این افراد بیش از آنکه نظام حقوقی باشد، عواملی مانند فقر، بیسوادی، فرهنگ تبعیض و امثال آن است.
بنابراین، برای مقابله با نقض حقوق بشر علاوه بر وضع قوانین مناسب و رعایت آنها، باید کوشید تا عوامل اجتماعی و فراقانونی نظیر سطح فقر، بیسوادی، و انواع تبعیضهای اجتماعی در جامعه کاهش یابد.
شاخص نقض حقوق بشر در یک جامعه آن است که محرومیت افراد از حقوق‌شان اساساً اجتناب پذیر باشد، اما آن محرومیت به نحو ناموجه و ناعادلانه ای بر آنها تحمیل شده باشد.

به نظر می رسد که شرایط یاد شده کمابیش در جامعه ایرانی حاکم است؛ بسیاری از قوانین کشور به نحو ناعادلانه علیه گروه یا گروه هایی از شهروندان تبعیض می نهد.
برای مثال، افراد غیرمسؤول و فاقد صلاحیت به حکم قانون می توانند مخالفان عقیدتی خود را تحت عنوان "مرتد" به قتل برسانند، بدون آنکه قانون مجازات جدی ای برای قاتلان پیش بینی کرده باشد.
همچنین بسیاری از صاحبان فتوا می توانند به قتل کسی حکم بدهند بدون آنکه فرد متهم از امکان دادرسی عادلانه برخوردار باشد.
کارگزاران و گروه های وابسته به حکومت هم در بسیاری موارد از دایره شمول قانون خارج اند، و نظام قضایی جرایم ایشان را یا نادیده می گیرد، یا برای آنها مجازاتهای صوری و خفیف مقرر می کند.
در این شرایط البته نقض حقوق شهروندان، خصوصاً توسط کارگزاران حکومت، بیش از آنکه یک جرم عادی تلقی شود، مصداق نقض حقوق بشر است.
مرگ ستار بهشتی بار دیگر این حقیقت ناگوار را به کانون افکار عمومی ایرانیان بازگرداند. اگر قوانین جامعه (در اینجا قوانین مربوط به منتقدان و مخالفان سیاسی و عقیدتی) عادلانه بود، و اگر حکومت کارگزاران و گروههای وابسته خود را قاطعانه به رعایت قانون ملزم می ساخت، و با خاطیان قاطعانه برخورد قانونی می کرد، مرگ ستار بهشتی صرفاً جرمی نظیر بسیاری جرایم دیگر در سراسر دنیا بود که رسیدگی به آن تنها در صلاحیت محاکم قضایی داخلی بود، و متهم اصلی آن نه کلّ نظام سیاسی و قضایی کشور که زندانبانان خطاکار بودند.
اما در شرایط کنونی که به نظر می رسد تلاش اصلی دستگاه قضایی نه کشف حقیقت و اجرای عدالت که سرپوش نهادن بر جرم و رهانیدن مجرم یا مجرمان است، مرگ ستار بهشتی را لاجرم باید از مصادیق نقض حقوق بشر بشمار آورد.

۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

مرگ ستار بهشتی؛ آب در لانه مورچگان

خبرگزاری رویترز در گزارشی تحلیلی درباره ستار بهشتی می نویسد: درباره ستار، که در محله ای فقیرنشین در رباط کریم زندگی می کرد، کسی چیزی نمی دانست. این کارگر ۳۵ ساله مانند بسیاری دیگر از هم نسلانش، با مادرش در یک خانه به سر می برد. اما وقتی سال گذشته نوشتن وبلاگی به نام ‌«جانم فدای ایران» را آغاز کرد، زندگی اش عوض شد
 اغلب پست های وبلاگی اش درباره دشواری های معیشتی طبقه کارگری و محدودیت های سیاسی در ایران بود و گاهی خاطراتی از زندگی روزمره خود را نقل می کرد. 
پس از چند ماه لحن او در نوشته هایش تندتر و سیاسی تر شد و ستار انتقادات مستقیمش را علیه حاکمیت و حتی رهبر جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. از جمله در یکی از پست های اخیرش سخنرانی آیت الله خامنه ای در اجلاس جنبش عدم تعهد در تهران را مورد انتقاد قرار داد و گفت سخنان او مشتی دروغ بود. او در پست های دیگرش نیز به حمایت ایران از حزب الله لبنان تاخته و یا نقض حقوق بشر در ایران را مورد انتقاد قرار داده بود. 
انتقام فوری
ستار بهشتی در ۲۹ اکتبر ۲۰۱۲ در وبلاگش نوشت:«دیروز تهدیدم کردند و گفتند مادرت به زودی سیاه خواهد پوشید.»
یک روز بعد، ماموران امنیتی پلیس سایبری ایران، موسوم به فتا، ستار را بازداشت کردند. جسد کبود شده او یک هفته بعد تحویل خانواده داده شد. دلیل مرگ، طبق نامه ای که از زندان به بیرون فرستاده شد، شکنجه بود. 
واکنش ها خیلی سریع بود، بویژه از سوی بلاگرها. حتی وبلاگ نویسان حامی حاکمیت از سرنوشت ستار بهشتی که هیچ گونه سابقه کار سیاسی نداشت، ابراز انزجار کردند. 
نوک تیز انتقادات آنان به پلیس سایبری و تلاش آنان برای توقف هرگونه «انقلاب مخملین» در ایران از طریق اینترنت بود. 
مسئولان دولتی شکنجه را تکذیب نکردند. غلامحسین محسنی اژه ای، در ۳ دسامبر در یک کنفرانس خبری گفت:«این فرد مورد ضرب و جرح قرار گرفته بود اما نه به شکلی که باعث مرگش شود.»
یک ماه پس از مرگ بهشتی و برملا شدن این رسوایی، هفت مامور پلیس بازداشت و رئیس پلیس سایبری برکنار شد. مسئولان جمهوری اسلامی، در نتیجه فشارهای بین المللی، و تحریم های اقتصادی، و بویژه نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری، نسبت به هرگونه ناآرامی داخلی هشیار و محتاط هستند. 
تاثیر اینترنت 
مرگ ستار بهشتی چهره ها و جناح های سیاسی در ایران را دچار تنش کرد اما موثرترین ابزار انتشار مرگ غیرعادی او اینترنت بود. 
محمود عنایت، مدیر برنامه رسانه ایران در دانشگاه پنسیلوانیا و موسس گروه غیردولتی رسانه کوچک که کارش ارتقا جریان اطلاعات در جوامع کوچک است به رویترز گفت:«به نظر من این یک مثال عالی از تاثیر اینترنت در ایران است.»
اینترنت مانند دیدبانی عمل می کند که دولت را به واکنش در مقابل هر چیزی که جلب توجه کرده وا می دارد. به گفته آقای عنایت:«حاکمیت دیگر نمی تواند اینترنت را نادیده بگیرد.»
ستار بهشتی پس از بازداشت به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. هم بندانش گفتند که ستار را از سقف یک سلول آویزان کرده و کتکش زدند. سپس دست و پایش را به صندلی بسته و باز هم او را کتک زده بودند. چند بار هم بازجوها روی زمین پرتش کرده و به سر و گردنش لگد زده بودند. 
گروهی از زندانیان سیاسی در زمان بازداشت ستار با او حرف زده و نامه ای را بر اساس مشاهداتشان به بیرون درز دادند. این نامه که ۴۱ زندانی آن را امضا کرده اند و در وبسایت های مخالفان ایرانی منتشر شده می گوید:«وقتی ستار را به بند ۳۵۰ آوردند، علائم شکنجه در همه جای بدنش دیده می شد.»
بهشتی علی رغم جراحات، درباره نحوه رفتار مسئولان زندان شکایت نامه ای را تنظیم کرد. کمی قبل از آن که به یک زندان دیگر منتقل شود، بهشتی به هم بندانش گفت که می خواهند او را بکشند. چهار روز بعد مسئولان خبر مرگ ستار را به خانواده اش دادند. 
ماموران امنیتی به خانواده وی هشدار دادند که با رسانه ها صحبت نکنند. مادر ستار بهشتی در مصاحبه ای گفت که ماموران تهدید کردند اگر فرم مخصوص دلیل مرگ را امضا نکنند، خواهر ستار را بازداشت می کنند.
کفن خونی
به خانواده بهشتی حتی پیشنهاد دیه کردند اما گوهر عشقی، مادر ستار آن را رد کرد. وقتی خانواده توانستند جسد ستار را ببینند، مشاهده کردند که کفن او در ناحیه زانو و سر خونین است. خانم عشقی به سحام نیوز گفت:«‌او را کشتند و جسدش را تحویل دادند.»
روز ۱۳ دسامبر در مراسم چهلم ستار بهشتی گروهی از دوستان و خانواده بر مزار او حاضر شدند. سحر، خواهر ستار بهشتی به وبسایت کلمه گفت که یک روز قبل اعلامیه هایی در محله پخش کردند که علیه برگزاری مراسم چهلم هشدار می داد. 
یک ویدئو مراسم خانم عشقی را نشان می دهد که عکس پسرش را در دست دارد و می گوید:‌«من به پسرم افتخار می کنم. قاتل پسرم باید اعدام شود.» به گفته سحر بهشتی، «پلیس به مراسم حمله کرد مادرش را کتک زد به طوری که پایش آسیب دید.»
مرگ بهشتی باعث شد که یک موج شکل بگیرد و نقش اینترنت در این میان تاثیر زیادی داشت. وبسایت های مرتبط با جنبش سبز جزئیات بازداشت و شکنجه او را منتشر کردند. این روند حتی وبلاگنویسان محافظه کار را به واکنش واداشت که نگران بودند این پرونده حیثیت جمهوری اسلامی را به خطر می اندازد.
پلیس فتا، که واحدی در درون نیروی پلیس ایران است در ژانویه ۲۰۱۱ تشکیل شد. 
سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات کار خود را از نظر نظارت سایبری انجام می دهند اما پلیس سایبری عمدتا مسئول خاموش کردن صدای دگراندیشان در فضای آنلاین است. 
فتا همچنین مسئول مسدود کردن وبسایت هایی است که از نظرشان نامطلوب هستند و در عین حال موارد خرابکاری در فضای اینترنت را دنبال می کند. 
پیشتر در سال جاری، پلیس فتا دستورالعمل جدیدی را به کافی نت ها داد تا دوربین هایی را برای مشاهده مانیتور مشتریان نصب کنند. اما بهشتی با نام خود و علنی وبلاگ می نوشت. 
خشم در داخل و خارج 
مرگ ستار بهشتی توجه بین المللی را برانگیخت. سازمان ملل متحد، ایالات متحده، و چندین کشور دیگر خواستار تحقیقات مستقل درباره مرگ او شدند. در ایران نیز صداهایی به گوش رسید. احمد توکلی، نماینده تهران در مجلس و یکی از مخالفان محمود احمدی نژاد در ۱۱ نوامبر گفت: «کشورهای خارجی درباره این مسئله ابراز نگرانی کرده اند. چرا وزارت امور خارجه و قوه قضائیه توضیح نمی دهند؟ مرگی رخ داده و باید درباره اش توضیح داده شود.»
ابراز نظر درباره مرگ بهشتی در مجلس شاید به انتخابات ریاست جمهوری سال آینده ایران مرتبط باشد. اعلام پیروزی احمدی نژاد در انتخابات قبلی اعتماد بسیاری را نسبت به حاکمیت از بین برد و حالا پیگیری مرگ بهشتی شاید فرصتی برای حاکمیت است تا اعتمادسازی کند و به مردم بگوید که دولت شفاف و عادلانه عمل می کند. 
هادی قائمی، مدیر کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران، می گوید مقامات به تصویر داخلی خود حساس هستند: «آنان می خواهند بگویند:بله…ما یک سیستم کارآمد داریم. یک آدم شرور مرتکب جنایت شده و ما باید مطمئن شویم که شخص مسئول مجازات می شود.»
شفافیتی مشاهده نشده است 
در ۱۲ نوامبر، کمیته امنیت ملی و روابط خارجی مجلس جلسه ای را برای بررسی پرونده مرگ ستار بهشتی ترتیب داد. در این جلسه اعضای پلیس نیز حاضر بودند. در پایان جلسه، علاالدین بروجردی، رئیس کمیته گفت شواهد بدنی نشان می دهد که هیچ گونه شکنجه ای بر او اعمال نشده است. 
تنها چند ساعت بعد، محسنی اژه ای، دادستان کل اعلام کرد که نتیجه آزمایش ها حاکی از کبودی در پنج جای بدن ستار بهشتی است. 
پس از برکناری محمد حسن شکریان، رئیس پلیس فتا در اول دسامبر، بسیاری از تندروها گفتند که ایران تسلیم رسانه ها و فشارهای خارجی شده است. 
قائمی می گوید رفتار ماموران و دستگاه امنیتی با شهروندان عادی و گمنام ایرانی در مقایسه با افراد معروف، متفاوت است، اما ستار بهشتی یک نمونه استثنایی است: «اینپرونده به مسئله ای مهم میان اعضای مجلس، چهره های سیاسی، و قوه قضائیه تبدیل شده است.»
هادی قائمی می گوید:
 «این امر به من می گوید که فرهنگ حقوق بشر حقیقتا دارد در ایران ریشه می دواند. این که دیگر نمی توانند مانند گذشته آن را بپوشانند و از رویش بگذرند.»

۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

دعای پاپ برای برقراری صلح جهانی در عشای ربانی



دیرگاه دیروز دوشنبه، پاپ در سخنانی خطاب به مسیحیانی که برای شنیدن سخنان او در کلیسای سینت پیتر گرد آمده بودند، خواهان خاتمه خونریزی در سوریه، لبنان، عراق، و کشورهای همسایه آنها شد. او دعا کرد که اسرائیلیان و فلسطینیان نیز بتوانند در آرامش و صلح کنار یکدیگر زندگی کنند.


هزاران مسیحی از جای جای جهان در شهر بیت اللحم در کرانه غربی رود اردن گرد آمدند تا سالروز تولد مسیح را جشن بگیرند. عید کریسمس امسال به ویژه برای فلسطینیان عیدی خاص و متفاوت بود، چون سازمان ملل متحد ماه گذشته دولت فلسطینی را به عنوان دولت مستقل به رسمیت شناخت.


فؤاد طوال، اسقف اعظم کاتولیک های فلسطینی نیز در مراسم عشای ربانی پیش از کریسمس از این موفقیت فلسطینیان تقدیر کرد و آنها را ترغیب کرد تا در راستای تلاش برای پایان دادن به تنش در منطقه با اسرائیلیان همکاری کنند.


 
در میان زائران مسیحی که برای گرامیداشت کریسمس به بیت اللحم رفته اند، شماری از شهروندان آمریکایی هم هستند که در گفت و گو با خبرنگاران، از زیارت محل تولد عیسی مسیح ابراز خوشحالی کرده اند و بودن در بیت اللحم همزمان با کریسمس را اقبالی بزرگ برای خود توصیف کردند. چند تن از این آمریکاییان، گفتند که مسیح به خاطر گناهان آنها درگذشته و دوباره از میان مردگان برآمده است و میسحیان مؤمن، از این بابت شاکرند.
 

۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

پیش بینی آینده رژیم آخوندی درسال 2013


سال آینده برای جمهوری اسلامی و جهان ، سالی بسیار مهم و حیاتی است. تصمیمات اساسی که دول غربی و در راس آنها آمریکا در برابر ایران اتخاذ خواهند کرد می تواند بر سرنوشت دنیا و بویژه مردم ایران اثرات عمیقی بر جای بگذارد.
تکلیف پرونده اتمی ایران که به یک پرونده فرسایشی برای جهان مبدل گشته ، قطعا در سال آینده ، مهر اتمام خواهد خورد. دولت احمدی نژاد با اشراف کامل به این موضوع درصدد خرید وقت و کشاندن این موضوع تا انتخابات آینده ریاست جمهوری است. این تلاش کاملا هوشمندانه است. تیم احمدی نژاد با اتخاذ تصمیمات کاملا غلط  و ماجراجویانه و با تایید و پشتیبانی کامل خامنه ایی بر خلاف مصالح ملی ، در هشت سال گذشته ؛ حال سعی دارد تصمیم گیری نهایی به ادامه و یا عقب نشینی از آن را بر دوش دولت بعدی بگذارد تا در صورت ادامه سیاست فعلی و رخداد جنگ و تحریم های گسترده تر و نابود کننده برای کشور ، خود را مبرا از نتایج آن بداند و چنین عنوان کند که دولت او پس از گرفتن امتیازات مورد نظر عقب نشینی می کرد و مقاومت تنها برای گرفتن امتیاز بود! و اما در صورت توافق و عقب نشینی احتمالی دولت آینده ، آنرا نشانه انفعال و ضعف و بی کفایتی و ناتوانی آن دولت بداند!
خامنه ایی که پایان دولت احمدی نژاد را روزشماری می کند ، اینک خود را در مواجهه با سه جبهه مختلف می بیند: جبهه اول دوستان و متحدان سابق او هستند که اینک به سبب حمایت بی قید و شرط او از احمدی نژاد به مخالفان او و دیکتاتوری او مبدل شده اند که در راس آنها هاشمی رفسنجانی است! جبهه دوم احمدی نژاد  و اصول گرایانی هستند که دیگر به او اطمینان ندارند و می دانند هر زمان مصالح او ایجاب کند آنها را خواهد فروخت بنابر این دیگر حاضر به اطلاعت بی چون و چرا از او نیستند و هر لحظه او را با افشاء آنچه در پشت پرده جریان دارد تهدید می کنند! جبهه سوم دول غربی و آمریکاست که در انتظار به بن بست رسیدن مذاکرات اتمی هستند تا تکلیف حکومت او که تبدیل به یک غده سرطانی به معنای واقعی در منطقه و جهان شده است را برای همیشه روشن کنند!!
خامنه ایی خود بخوبی می داند که شکست و به زیر کشیدن او از قدرت امری اجتناب ناپذیر است و او تنها می تواند هزینه این موضوع را با اتخاذ یک تصمیم درست و آینده نگری پایین آورده و اثرات مخرب این شکست را برای کشور به حداقل برساند و با یک عقب نشینی واقعی فضای کشور را از فضای امنیتی و جنگی کنونی به یک فضای باز سیاسی و آزاد تبدیل کند!
با بررسی رفتارهای گذشته خامنه ایی انتظار می رود او بدترین راه ممکن را انتخاب کند ، یعنی بستن کامل و بیش از پیش فضای سیاسی و اجرای یک حکومت نظامی تمام عیار برای مخالفین و مردم و کشاندن کشور به جنگی ویران کننده با آمریکا و بوجود آوردن شرایطی مشابه افغانستان و عراق برای ایران است.
تنها معجزه ایی که می تواند در این بین اتفاق بیفتد جام زهری است که توسط نزدیکترین و مورد اعتمادترین افراد به او ، به زور به او خورانده شود.
باید منتظر ماند و دید!!

۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

مجمع عمومی سازمان ملل به قطعنامه‌ای در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران رای داد


مجمع عمومی سازمانملل به قطعنامه‌ای در محکومیت نقض حقوق بشر در ایران رای داد. این قطعنامه خواستار آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و همکاری با کمیسیاریای عالی حقوق بشر  و نیز گزارشگر ویژه سازمان ملل شده است.


این قطعنامه که کانادا پیشنهاد کرده است روز پنجشنبه ۳۰ آذر (۲۰ دسامبر) در مجمع عمومی سازمان ملل با ۸۶ رأی موافق، ۳۲ رأی مخالف، و ۶۵ رأی ممتنع به تصویب رسید

به گزارش رویترز این قطعنامه به موارد «جدی، مداوم و مکرر» نقض حقوق بشر در ایران، چون شکنجه، افزایش اعدام‌ها، محدودیت‌ گسترده آزادی بیان و تبعیض علیه اقلیت‌های دینی و قومی از جمله پیروان بهائیت اشاره کرده و خواستار توقف آن شده است

این قطعنامه همچنین خواستار آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و همکاری با کمیسیاریای عالی حقوق بشر سازمان ملل شده است.

محمد خزاعی، نماینده ایران در سازمان ملل، در این نشست گفته است: "کدام‌یک از اعضای این مجمع بین‌المللی می‌توانند ادعا کنند که وضعیت حقوق بشر در مرزهای آنان در حد کمال است و باید از نظارت بین‌المللی مصون بماند؟"

آقای خزاعی این قطعنامه‌های مجمع عمومی سازمان ملل را رفتاری «گزینشی، دلبخواهانه، غیر منصفانه و غیر سازنده» بر شمرده است.

پیش از این در جلسه ۷ آذر کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل که این قطعنامه‌ها ابتدا در آن به شور و رای گذاشته می‌شود، نماینده ایران در سازمان ملل از عملکرد جمهوری اسلامی در زمینه حقوق بشر دفاع کرده و از کشورهایی که از این پیش‌نویس حمایت کرده‌اند، انتقاد کرده بود.

محمد خزاعی در مخالفت با این قطعنامه گفته بود لازم نیست کانادا به جای مردم ایران صحبت کند.

آقای خزاعی این قطعنامه را «غیرسازنده» خوانده و گفته بود که در آن "بیش از ۱۵۰ ادعای بی‌پایه علیه ایران وجود دارد"

به گزارش کمپین بین‌المللی حقوق بشر، آقای خزاعی متقابلا به انتقادهایی از «تبعیض علیه مهاجران و مسلمانان در اروپا و آمریکا و همچنین اسلام‌هراسی» و «رفتار بی‌رحمانه با
زندانیان، نگهداری زندانیان در گوانتانامو و بگرام و همچنین شکنجه علیه زندانیان در آمریکا» پرداخته بود و همچنین خواستار رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در کانادا شده بود که به گفته او، "دولت کانادا در رفتار خودش نژادپرست است"

در قطعنامه سال گذشته مجمع عمومی سازمان ملل درباره نقض حقوق بشر در ایران نیز، از «شلاق‌زدن، قطع عضو، افزايش شديد مجازات اعدام به ويژه عليه اقليت‌ها» انتقاد شده بود

احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران، روز سوم آبان ۱۳۹۱ گزارش خود را به کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل ارائه داد.

آقای شهید در گزارش خود از «نقض گسترده حقوق بشر» در ایران سخن گفته و از جمهوری اسلامی خواسته بود که مطابق کنوانسیون‌های بین‌المللی در قوانین ایران بازنگری کند و به عنوان یکی از امضاءکنندگان این میثاق‌ها به تعهداتش عمل کند.

۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

هدف خامنه ایی و رژیم در رفع احتمالی فیلترینگ فیس بوک چیست؟!


شنیدن این خبر که خامنه ایی به شبکه اجتماعی فیس بوک پیوست ، شاید برای بسیاری خبر عجیبی باشد ، اما در واقع این موضوع نه تنها عجیب نیست که کاملا حساب شده و صرفا جهت گرفتن ژست به روز بودن او برای مخالفین و جوانان و حتی مقامات کشورهای خارجی است.
داشتن سایتهای اختصاصی و انواع وبلاگها از طرف حاکمان ایرانی که خود هیچ گونه وقتی را صرف نظارت و یا نوشتن مطالب در آنها نمی کنند صرفا جنبه تبلیغاتی دارد.

خامنه ایی اگر تنها روزی سی دقیقه از وقت خود را صرف گشت و گذار در اینترنت و فضای مجازی و شنیدن و دیدن نظرات مردم می کرد قطعا کشور ما امروز در چنین فضای فاسد و دیکتاتوری تنفس نمی کرد.

استفاده از فیس بوک و اینترنت صرفا جهت انتشار افکار و عقاید مسموم این افراد می باشد که قطعا خریدارانی هم خواهد داشت و در کمترین زمان ممکن تعداد بازدید کنندگان و کسانیکه مطالب ایشان را می پسندند و یا به اشتراک می گذارند به اندازه ایی خواهد شد که از تصور ما خارج است! چون قطعا صفحه فیس بوک و مطالب درج شده توسط آن مقام الهی (البته از طرف نوکرانش) به حدی جذاب و شنیدنی خواهد بود!! که به دستور مقامات امنیتی و نظامی و انتظامی تمامی پرسنل و آحاد نوکران تحت امر ولی فقیه ، موظف به عضویت در فیس بوک و به اشتراک گذاشتن و پسندیدن مطالب ایشان خواهند بود!! تا به هر نحوه ممکن آمار بازدیدها و استفاده کنندگان از مطالب پوسیده ایشان به حدی گردد که یک رکورد در تاریخ فیس بوک محسوب شود!(نماز جمعه هایی که ایشان امامت آن را بر عهده دارند شاهد عینی این مدعاست . از تمامی شهرکها و شهرهای اطراف تهران از همه سازمانها و نهادهای دولتی عده زیادی موظف به شرکت در این نماز جمعه ها می شوند بطوریکه اتوبوسها و سرویس های خاصی برای انتقال این افراد در نظر گرفته و در ابتدا و انتهای مراسم نیز از آنها سرشماری به عمل می آید و در نهایت هم امتیازات خاصی برای افراد جهت تشویق آنها به شرکت در مراسم مشابه نظر گرفته می شود!!)

بهتر است که منتظر ماند و این پیش بینی را با چشم خود دید. دیکتاتوری که دژخیمان تحت امر او جوانان بی پناه و بی دفاع را صرفا به خاطر انتشار دیدگاههای خود ، دستگیر ، شکنجه ، زندانی و حتی اعدام می کنند با چه انگیزه و هدفی جز این می تواند وارد فضای فیس بوک و نظایر آن شود.

امیدوارم رهبر عزیز! آن میزان وقت و همت و غیرت داشته باشد که تعداد ناسزاهایی را که هر روز در بازخورد مطالبش درج خواهد شد مطالعه و بررسی نماید!