Translate

۱۳۹۲ تیر ۸, شنبه

نکته مهم در پیروزی تیم های ملی فوتبال و والیبال!


بعد از موفقیت تیم ملی فوتبال ، این بار نوبت به تیم ملی والیبال رسید که خوشحالی و شادی را برای ایرانیان به ارمغان بیاورند.
شادی و خوشحالی بهترین و موفق ترین و کم هزینه ترین راه مبارزه مردم ، با خرافات و اوهام ترویجی رژیم اسلامی است.
حال اگر نخواهیم در مورد موفقیت های ورزشی دید سیاسی داشته باشیم ، اما توجه به یک نکته ، در کسب این موفقیت ها کاملا ضروری است.
سکان تیم ملی فوتبال و والیبال در دست دو ناخدای کار آزموده است و این نشان می دهد ، حضور افراد متخصص در راس هر مدیریتی می تواند به سرعت برای ایرانیان انگیزه موفقیت ایجاد کند.
مربیان تیم ملی فوتبال و والیبال افراد متعهد نادان و بی خرد نیستند که تنها با کبودی پیشانی به مراتب بالای مدیریتی رسیده باشند ، اینها متخصص هستند و بدون هیچ تعصب و یا عقده شخصی بازیکنان را انتخاب می کنند و به آنها فقط آنچه را که باید برای موفقیت بدانند می آموزند.
اینان موفقیت را در گروه تلاش و همیاری می بینند و آنرا به قضا و قدر و نماز شب موکول نمی کنند.
نکته شادی آورتر از پیروزی های تیم فوتبال و والیبال این است که ، کم کم تحت تاثیر مدیران مجرب خارجی یاد می گیریم که در ورزش های گروهی نیز موفق شویم و توانایی کار گروهی را کسب کنیم و این همان نقطه ضعفی است که قرنهاست با آن مواجه هستیم تا از منیت جدا شده و به ما بیاندیشیم.

امیدارم که ما مردم نیز به قدرت شگفت انگیز کار گروهی و با هم بودن پی ببریم.

۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

متن نامه روحاني به خامنه اي قبل از انتخابات


اي قربان خاك پاي جواهر آساي شما بشوم ، اي خاك پاي شما طوطياي چشمانم ، اي درد و بلاي آن تن نازنينت به جانم . من كه باشم كه در مقابل آن مقام عظماء جسارت جفتك پراني داشته باشم! آرزوي من اين است كه حضرتت را خرسند بر پشت خود سوار ببينم و سر به پايين افكنم و چون يابوي مطيع اطاعت امر نمايم!
قربان چرك آن چفيه ات بشوم ! گوش مده به سخنان ياوه گويان كه مرا اصلاح طلب و ميانه رو و گره گشاي مي دانند ، صلاح من كلام گهر بار توست و ميانه ام به زير تو ست و گره ابروي تو مرا عذاب است!
معاندان و خارجيان را به صلاح تو خواهم فريفت و دوستانت را شاد خواهم كرد و دشمنانت را به زير قدوم مباركت خواهم افكند! من و اكبر و محمد خاضعان دربار و چاكران بيت توييم و به اشارت تو آماده فدا كردن جان بي مقدار!
اگر ديدي كه در سخنانم گاهي تندي كردم و حرفهاي بزرگتر از دهان زدم ، آن را به حساب جسارتم منه! اي فداي كلامت ، اگر چنين نمي كردم ، من نيز چون آن 5 نوكر ديگر رسوا و خوار مي شدم!
اي هر نفس تو روح افزاي من ، من نديم تو ام نه نديم بادنجان! من بايد چيزي بگويم كه تو را خوش آيد نه بادنجان را!
روي از من برنتاب و رخساره پنهان مساز كه اين نوكر سراپا تقصير به اميد غمزه اي به درگاه آمده و به كرمت رو سياه برنخواهد گشت. نذر كرده ام كه چون لطفت شامل حالم گردد ، چهار دست و پا به بيت مبارك باز آيم و كف پايت بر دو ديدگانم نهم.
غلام و جان نثار ازلي و ابدی تو

حسن روحاني ( حسن خطرناك )

۱۳۹۲ تیر ۳, دوشنبه

پيگيري دلايل واقعي مرگ زندانيان سياسي و عقيدتي ، آزموني براي اثبات ماهيت واقعي روحاني


روحاني كه با شعار آزادي زندانيان سياسي و دفاع از آزادي و حقوق اساسي مردم ؛ در تجمع هاي انتخاباتي ؛ توانست راي بسياري از مردم را به سوي خود جلب نمايد و انتخاباتي كه مردم نسبت به آن كاملا بي تفاوت بودند را به يك حماسه براي ر‍ژيم اسلامي مبدل سازد ، امروز در آزموني واقعي براي اثبات ادعاهاي خود قرار دارد.
اگرچه سابقه مقامات مختلف جمهوري اسلامي نشان داده است كه نمي توان از آنها ؛ به هيچ وجه ؛ انتظار تعهد به گفته ها را داشت ، اما اين آزمون سندي است ملموس بر اشتباه آن دسته از هم وطناني كه از انتخابات نظام اسلامي ، اميد آزادي و دموكراسي دارند!
در طي 4 سال گذشته تعدادي از زندانيان و بازداشتي هاي در بند ر‍ژيم ، تحت عناويني چون بيماري و يا سكته قلبي جان خود را از دست داده اند و در اين ارتباط يا هيچگونه تحقيق و تفحصي بعمل نيامده و يا ماجرا همچون كشته شدن ستار بهشتي مشمول مرور زمان و فراموشي شده است!
وظيفه حفظ امنيت و سلامتي زندانيان در طول حبس و يا بازداشت بر عهده رژيم اسلامي است و در صورت بي كفايتي و ناتواني در انجام اين وظيفه ؛ همچون ساير وظایف ؛ بايد مجوز مراجعه به بيمارستان و كنترل سلامتي را در اختيار خود زندانيان قرار دهد.
عدم وجود امكانات لازم در زندانهاي جمهوري اسلامي كاملا مشهود است. زندان اوين بعنوان بزرگترين و مجهزترين زندان حكومت اسلامي ، داراي بهداري با حداقل امکانات ممكن مي باشد و از كادر پزشكي ضعيف و بي تعهد نسبت به سلامتي زندانيان برخوردار است بطوريكه با مراجعه به آن ، نه تنها هيچ بهبودي در وضعيت جسمي بيمار اتفاق نمي افتد ، بلكه با چند بيماري و مشكل جديد نيزمواجه مي شود! با توجه به اين موضوع مي توان به وضعیت ساير زندانهاي كشور بخوبي پي برد!
در خاطرات هم بنديان مرحوم هدي صابر اشاره شده است كه ايشان مدت مديدي از ناراحتي قلبي در رنج بوده و درخواست مراجعه به بهداري داشته اند كه اين موضوع با بي توجهي مداوم مقامات زندان همراه بوده است و حتي در يكي از مراجعات به بهداري نه تنها ايشان تحت معالجه قرار نمي گيرند كه با ضرب و شتم و توهين ايشان را از بهداري به بند بر مي گردانند و مقامات زندان نسبت به بيماري ايشان تا زمان وخيم شدن وضعيت جسمي بي توجهي می کنند و زماني او را به بيمارستان منتقل می کنند كه ديگر نمي توان كاري براي بهبود سلامتي ايشان انجام داد!
مرگ افشين اسانلو نيز مي تواند در شرايطي مشابه رخ داده باشد و شكنجه گران ر‍ژيم با وارد كردن فشارهاي رواني و جسمي به زندانيان آنها را به انواع بيماري دچار مي نمايند و پس از آن ، مرگ آنها را كاملا طبيعي جلو مي دهند!
آزمون جدي روحاني ، تعهد بر قولي است كه براي دفاع از زندانيان سياسي به مردم داده است. روحاني با پيگيري دلايل مرگ زندانيان سياسي حداقل در 4 سال گذشته و مشخص كردن آمران و عاملان اين جنايات و محاكمه آنها در يك دادگاه علني ، مي تواند نشان دهد تا چه ميزان بر وعده هاي خود متعهد است.
دادگاهی علني كه مردم در جريان جزييات آن واقع گردند و نه مانند جلسات محاكمه شكنجه گران كهريزك كه در پشت درهاي بسته و با تهديدهاي شاكيان و اجبار آنها به اعلام رضايت تشکیل شد.
"خوش بود گر محك تجربه آيد به ميان

تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد"

۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

گره كور اپوزيسيون!


كمتر كشوري مثل ايران را مي توان يافت كه با دارا بودن مردمي آزاديخواه و آزاد انديش و نيروهاي بسيار كارآمد سياسي و دموكرات در خارج از كشور، اسير حاكميت متحجر و مستبد باشد!
اگر چه با وقوع انقلاب 57 بسياري از مبارزان و نيروهاي وطن پرست به ناچار ترك وطن گفتند ، اما از همان ابتدا به مبارزات خود با رژيم اسلامي در خارج از ایران ادامه دادند.
نياز به آزادي و دموكراسي سبب تربيت و شكل گيري مبارزان جوان و خستگي ناپذير در داخل کشور نیز شده است كه در جهت احقاق حقوق اساسي مردم از هيچ تلاشي ؛ حتي به قيمت آزادي و جان خود ؛ فرو گذار نيستند.
سياست كلي جمهوري اسلامي بر خاموش كردن صداي مبارزان به هر طريق ممكن استوار است و در صورت عدم دستيابي به اين هدف ، با ايجاد شرايط دشوار در زندگي این مبارزان ، آنها را به كوچ اجباري از وطن ترغيب مي كند تا از اين طريق مانع رسيدن صداي آنها به گوش مردم شود.
علي رغم برخورداري جامعه ايراني از چنين استعدادهاي ناب و نيروهاي بالقوه سياسي ، عدم دستيابي به دموكراسي و آزادي ، مسئله اي عجیب به نظر مي رسد!
در اين نوشتار سعي شده به دلايل كلي عدم هماهنگي اپوزيسيون خارجي با مبارزان داخلي اشاره اي گذرا شود.

1-   عدم شناخت كامل از جامعه و روحيات ايراني:
عدم توفيق اپوزيسيون در برقراري ارتباط دائمي و ایجاد هماهنگي با ايرانيان داخل كشور،  نشان دهنده نداشتن اطلاعات کافی از روحيات و خلق و خوي جامعه ایرانی است.
جمهوري اسلامي نشان داده است كه از شناخت كاملي در اين زمينه برخوردار است و مي تواند با چنين اطلاعاتي هر زمان كه لازم باشد جامعه را وادار به انفعال و هر زمان كه لازم باشد وادار به واكنش نمايد. ( شاهد اين مدعا كشاندن مردم به پاي صندوق هاي راي در زمانهاي مقتضي علی رغم میل آنها است!)
برخي از كشورها از جمله آمريكا تحقيقات وسيعي در مورد خلق و خوي ايرانيان انجام داده اند كه با مطالعه آن درمي يابيم كه ديگران حتي بيش از خود ما ، از نقاط ضعف و قوت ما مطلع هستند!
بهره گيري از نيروهاي متخصص و كارآمد خارج از كشور بويژه جامعه شناسان ، يكي از ملزومات يك مبارزه آگاهانه مبتني بر اطلاعات است! در دنياي امروز از مبارزه كور و بي هدف جز پيروزي هاي مقطعي نبايد انتظار ديگري داشت!

2-   نبود برنامه مبارزاتي مشخص
هدف تمامي گروههاي اپوزيسيون ، سرنگوني حكومت اسلامي است اما حتي رهبران اين گروهها نيز نمي دانند از چه طريقي بايد به اين هدف برسند!
تمامي مخالفان جمهوری اسلامی بايد داراي اهداف كوتاه مدت و بلند مدت باشند و برنامه هاي مبارزاتي خود را براي اعضا و سايرين تشريح كنند. مبارزه بايد در قالب يك "پروژه" پيش برده شود و در مقاطع زماني مشخص گزارش كار به رهبران داده شود و در جلسات منظم ، ميزان پيشرفت در برنامه و شكست ها احتمالی بررسی گردد و در صورت لزوم انحراف ها از برنامه ابتداي ، اصلاح و تغييرات لازم در سرعت بخشيدن به برنامه ها لحاظ گردد.
نمي توان تا آخر عمر فقط به مبارز بودن دلخوش بود! هر پيروزي سبب افزايش انرژي و اميد در مردم و گرايش بيشتر آنها به مبارزه و اهداف مبارزان خواهد شد.

3-   عدم بهره گيري از تجربيات گذشته و دانش مبارزان نام آور
مبارزان بسياري با سوابق كاملا موفق و فرهيختگان علمي و فرهنگي بي شماري با استعدادهاي ناب كه روحشان در گرو آزادي ایران است در خارج از كشور زندگی می کنند. عدم هم انديشي با چنين سرمايه هاي گرانقدر ؛ كه مي توانند داراي گرايش فكري و سياسي متفاوت باشند اما همگي عاشق ايران هستند ؛ خود يكي از بزرگترين نقاط ضعف اپوزيسيون خارجي است!
ايراد اتهام و تخريب و فحاشي به اين سرمايه ها ؛ صرفا به دليل داشتن افكار و گرايشات سياسي متفاوت با ما ؛ نتيجه اي جز شكست هاي مداوم به همراه نخواهد داشت!
گروههای مختلف اپوزیسیون اگر مدعی دموکراسی و آزاد اندیشی هستند ، باید توانایی همکاری و هم اندیشی با سایر گروهها ؛ برای آزادی ایران ؛ را داشته باشند در غیر این صورت خواسته و ناخواسته در حال تامین منافع رژیم جمهوری اسلامی هستند!

4-   عدم هماهنگي اپوزيسيون خارجي با مبارزان داخلي
از فعاليت سياسي در غالب اجتماعات چند ده نفري ؛ گاه و بيگاه ؛ در مقابل سفارتخانه هاي جمهوري اسلامي و صدور چند بيانيه ، قطعا نمي توان انتظار سقوط يك حكومت را داشت!
از فعاليت در فضاي مجازي كه بيشتر ايرانيان به آن دسترسي ندارند و يا به سختي امكان دستيابي به آن را پیدا می کنند  نیز، تنها در حد اطلاع رسانی می توان انتظار داشت!
نداشتن برنامه براي مبارزان داخلي ؛ كه نيازمند رهبري واحد هستند  و ايراد اتهامات غير واقعي به مردم تحت عناوين "سانديس خور" و "فاحشه مغزي" و غيره ، تنها ديوار بلند بي اعتمادي بين مبارزان داخل كشور و اپوزيسيون خارجي را افزايش مي دهد!

5-   عدم اطلاع از نيازها و خواستهاي واقعي مردم در داخل كشور
همه گروههاي اپوزيسيون خود را نماينده اكثريت جامعه ايراني مي دانند ، حال آنكه اين تنها يك ادعاي بي پايه و اساس بوده و هيچ معيار و اطلاعات آماري واقعي در پس خود ندارد!
هيچ گروه اپوزیسيوني به خود زحمت نداده است حداقل از طريق اينترنت نيازها و خواست جامعه ايراني را بررسي و مطالعه كند! ( فردي مثل گري كاسپارف بيگانه با ايجاد سايت ، اقدام به ارزيابي خواسته هاي ايرانيان در انتخابات نموده است اما گروههاي اپوزيسيون از ترس برملا شدن واقعيات ، حاضر به حركتي مشابه نيستند و تنها بر تخيلات خود تكيه مي كنند)
جالب تر اين كه برخي از گروهها كه حكومت اسلامي را به ديكتاتوري متهم مي كنند ، خود براي مردم ايران پیشاپیش رييس جمهور هم انتخاب كرده اند!!
باید ابتدا تمامی نیازها و خواست های واقعی مردم بررسی و بر مبنای آن مبارزات به شکل منطقی دنبال شود.
اپوزیسیونی که در داخل حامی ندارد و یا ناشناخته است ، قطعا نمی تواند مردم را به اجماع و اتحاد و مبارزه دعوت کند ، این موضوع نیاز به اتحاد بین اپوزیسیون خارجی را صد چندان می کند!
اتحاد موضوع پیچیده و عجیبی نیست! کافی است که گروهها ، منافع کشور و مردم را بر قدرت طلبی های خود ترجیح بدهند! گروههای که حاضر به تعامل با سایرین نیستند نمی توانند مدعی دموکراسی باشند و در صورت به قدرت رسیدن ، شکل دیگری از دیکتاتوری را به مردم تحمیل خواهند کرد!

6-   عدم نظارت و كنترل بر عملكرد اعضا و طرفداران
اپوزيسيون نه تنها هيچ برنامه مشخصي براي مبارزه خود و حتي مردم ايران ندارد ، بلكه هيچ نظارتي بر عملكرد اعضا و طرفداران خود نيز تا كنون نداشته است!
عدم نظارت بر عملكرد اعضا و يا اعلام برائت از افراد و گروههاي سياسي كه خود را منتسب به شاخه هاي مختلف اپوزيسيون مي دانند ، سبب شده است كه با حركتها و روشهاي بسيار افراطي برخي مواجه باشيم كه صرفا مبارزه را فحاشي و ايراد اتهام و تخريب سايرين مي پندارند!
چنين رفتارهاي غير منطقي كه در سكوت رهبران گروههاي سياسي رخ مي دهد، تنها به افزايش اختلافات دامن زده و انرژي كه بايد متمركز بر مبارزه با حكومت اسلامي شود را در واكنش متقابل و يا خنثي كردن اثرات این حملات از بين مي برد و اين دقيقا هدفي است كه حكومت اسلامي آنرا با شدت و حدت دنبال مي كند!

7-   عدم توانايي رهبري حركت هاي مردمي
جنبش موسوم به جنبش سبز كه در واقع يك انقلاب واقعي به شمار مي رفت به دليل نداشتن رهبري سركوب شد.
از آنجا كه اپوزيسيون مطابق روش همیشگی و انعطاف ناپذير خود انتخابات سال 88 را تحريم كرده بود ، بعد از انتخابات نيز تا مدتي سكوت پيشه كرد و پس از آن ، تنها اقدامي كه از طرف گروههاي مختلف اپوزيسيون صورت گرفت ، تلاش برای مصادره حركت مردم به نفع خود بود!
نداشتن هيچ برنامه مشخص مبارزاتي ، براي رخدادهاي اين چنين و صدور اطلاعيه هاي پیاپی به منظور تهييج مردم براي اعتراضات بيشتر؛ در مقابل ماشين كشتار رژيم ؛ تنها كاري بود كه بسياري اقدام به انجام آن نمودند.
استفاده از دستنبدها و نمادهاي سبز تا چندين ماه همانند مد در بين مخالفين رواج گرفته و همه گير شده بود و در نهايت جنبش سبز كه مي توانست سر آغاز سرنگوني ر‍ژيم اسلامي باشد  ، به دليلي نداشتن پشتوانه و برنامه و هدف مشخص به تاريخ پيوست.
مشابه اعتراضات مردمي در سال 88 را مي توان در كشور مصر ديد كه تمامي رهبران مخالف حسني مبارك ؛ با هر گرايش فكري و سياسي ؛ تنها بر سرنگوني رژيم مصر تمركز كردند و با رهبري واحد اين حركت ، در پشت قيام مردمي ايستادند و منافع كشور را بر منافع گروهي و شخصي اولويت دادند و سبب سرنگوني يك حكومت ديكتاتوري شدند!
شکست مبارزات سال 88 باید درس خوبی به گروههای مختلف اپوزیسیون داده باشد و برای رویدادی مشابه ، با آمادگی کامل و برنامه منسجم حرکات مردم را رهبری نمایند در غیر این صورت ، حرکات مقطعی مردم نمی تواند جمهوری اسلامی را با چالشی جدی مواجه نماید!

8-   حمله به باورها و اعتقادات مذهبي مردم
اگر چه يكي از آفت هاي امروز جامعه ايراني اعتقاد و باور به خرافات و تبليغات مذهبي مخربي است كه از جانب رژيم اسلامي صورت مي گيرد ، اما مبارزه با اين خرافات و باورها كه در روح و جسم بسياري رسوخ يافته ، نيازمند يك كار فرهنگي دراز مدت و برنامه ريزي شده است و صرفا با فحاشي و توهين  به باورهاي ؛ حتي غلط ؛ مردم نمی تواند آنها را از چنين آفتي نجات دهد!
عدم كنترل طرفداران و سكوت در مقابل عملكرد آنها ؛ كه در بسياري مواقع با توهين به اعتقادات و باورهاي مردم همراه است ؛ تنها شكاف بين اپوزيسيون و مردم را گسترش مي دهد و حاصلي براي هيچ كس ندارد.

با مرور موارد بالا ، به نظر مي رسد پس از 34 سال مبارزه با ر‍ژيمي كه توانسته است با استفاده از امكانات مالي و فكري فراوان بر روح و روان مردم مسلط شود ، نيازمند يك بازنگري اساسي در روشهاي مبارزاتي است ، در غير اينصورت نبايد اميدي به موفقيت ؛ حداقل در کوتاه مدت ؛ داشت و در مقابل موفقيت هاي ر‍ژيم در سوار شدن بر موج احساسات مردم ، باید تنها شاهد کاهش امید و توان مبارزان بود!
گروههاي بزرگ و شناخته شده اپوزيسيون بايد با همت اشخاص خوشنام و حتي كمك سیاستمداران ساير دولتهاي دموكراتيك گرد هم آمده و برنامه مشخص و يكساني براي مبارزه تدوين نمايند و از اشخاصی که در جهت تفرقه می کوشند اعلام برائت نموده و آنها را بایکوت خبری نمایند.(حتی جوابگوی اهانت ها آنها نباشند زیرا آنها از این طریق برنامه های خود را پیش می برند!)
نمی توان صرفا به مبارز بودن دلخوش بود و به حرکت در مدار بسته ادامه داد! باید واقعیت ها را ببینیم و ققنوس وار از خاکستر باورها و فعالیت های اشتباه خود برخیزیم و با در پیش گرفتن فعالیت درست و کمک گرفتن از آزادی خواهان سایر کشورها ، مردم را امیدوار به تلاشها و فعالیت های توام با موفقیت نمود.
اگر توان گفتمان با هموطنان و سایر مبارزان را نداریم ، بهتر است تنها به زندگی شخصی خود بپردازیم و مبارزه را بر عهده کسانی بگذاریم که توانایی همکاری و ایجاد اتحاد بین ایرانیان را دارند. 

" روزشمار مبارزات يك هموطن"



اين مطلب نگاهي است طنز، به يك مشكل اجتماعي و دایمی در ایران

از سال 84 تصميم گرفتم كه ديگه تو هيچ انتخاباتي شركت نكنم! وقتي خاتمي از اصلاحات و جامعه مدني صحبت كرد ، خام شدم و تو انتخابات 76 راي دادم. راستش هيچ وقت دوست نداشتم تو انتخابات فرمايشي ر‍ژيم شركت كنم اما هميشه يك دليل قانع كننده برام وجود داشت كه من و مجبور به اين كار مي كرد!!
سال 80 ديدم پروژه اصلاحات نيمه تموم مونده ، بنابر اين اشتباه كردم و رفتم دوباره به خاتمي راي دادم! اصلا فكر نمي كردم كه رييس جمهور با راي بالا هم مدام مجبور به عقب نشيني در مقابل رقبا بشه! اين رفتار خاتمي واقعا انگيزه من رو براي دوري از انتخابات تقويت مي كرد!
سال 84 ديدم اگه تو انتخابات شرکت نکنم ، مملكت مي خواد بيفته دست رفسنجاني و همه رو بيچاره كنه ، پس رفتم و به احمدي نژاد راي دادم!
اين آخرين باري بود كه راي دادم و بعدش هم توبه كردم!
تا سال 88 فقط به خودم فحش مي دادم كه چرا به احمدي نژاد راي دادم تا مملكت رو نابود كنه!
سال 88 كه شد ، ديدم اگه سكوت كنم باز احمدي نژاد ميشه رييس جمهور! پس بالاجبار رفتم به کس دیگه ای رای دادم تا از دست احمدي ن‍ژاد خلاص بشم!
بعد از تقلب سال 88 كه راي من رو به نفع احمدي نژاد خوندند ، تصميم گرفتم اعتراض كنم و به سيل عظيم مردمي كه خواستار دموكراسي و نابودي ر‍ژيم بودند بپيوندم!
كمي كه فكر كردم ديدم اگه من و دستگير كنند يا اينكه كشته بشم ، كي ميخواد از زن و بچه من حمايت كنه ؟! تازه بعد از كلي بدبختي تونسته بودم كمي به زندگيم سر و سامون بدم ،  از اونجايي كه از روشهاي كمونيستي و انقلاب و اين چيزها دل خوشي نداشتم تصميمم عوض شد! تازه مگه از انقلاب 57 چه خيري ديده بوديم كه بخوايم دوباره انقلاب كنيم!!
تصميم گرفتم از طريق نافرماني مدني اعتراضم رو نشون بدم! بنابر اين وقتي سوار اتوبوس مي شدم اگه صندلي چرمي و قابل خراب كردن بود دور از چشم مردم سعي مي كردم اون و سوراخ كنم! يا اينكه گوشي تلفن هاي عمومي رو مي كندم و می نداختم سطل آشغال!!
شبهايي كه معترضين "الله اكبر" مي گفتند ، من هم خونم به جوش اومد و گفتم بايد با اونها همراهي كنم! پس سرم رو خيلي آروم از پنجره آوردم بيرون و " الله " رو كه گفتم دوباره تصميمم عوض شد!! چون به اين نتيجه رسيدم که مشكل مملکت اينجوري حل نميشه و بايد كار فرهنگي و اساسي كرد!!
بهترین راه این بود که افكار و عقايدم رو با ديگران در ميان مي ذاشتم و همه رو جذب عقايدم مي كردم! با این روش خیلی سریع حکومت سقوط می کرد! پس شروع كردم به راه انداختن يك وبلاگ.
با چند تا فيلتر شكن و VPN يه وبلاگ راه انداختم تا كسي نتونه من رو ردیابی كنه!
يك مقاله چند صفحه اي در مورد لزوم اتحاد و همبستگي ملي نوشتم و توضيح دادم كه مشكل اصلي مردم نداشتن اتحاده و بهتره همه به منافع ملي بيشتر از منافع شخصي اهميت بديم!!
چند روز گذشت و حتي يك نفر هم مطلب من و نخوند! اي بابا! اين مردم حوصله خوندن و مطالعه ندارن! اگر اهل خوندن بودیم كه اين همه بدبختي نداشتيم.
باید از رسانه های دیگه مثل فیس بوک استفاده کنم! هم مد روزه و هم مردم بیشتر استقبال می کنن!
من سخنران خوبی بودم اما تو نوشتن مشکل داشتم و به سختی می تونستم چیزی رو که فکر می کردم بنویسم! یه چند تا عکس و فیلم از کشتار مردم به اشتراک گذاشتم و چند بار هم رفتم و تو صفحات طرفدارای رژیم و اصلاح طلبا فحش نوشتم و بعد که دیدم رژیم برای دستگیری من پلیس اینترنتی تشکیل داده!! فعالیتم رو به حالت تعلیق درآوردم تا ببینم وضعیت مملکت چطور میشه!
وقتی خوب فکر کردم ، دیدم تو دنیا تا حالا کی با اینترنت انقلاب کرده تا ما دومیش باشیم!؟ پس بهتره فعلا سیاست رو کنار بذارم و رژیم رو تحریم کنم!
تا 6 ماه قبل از انتخابات 92 هیچ کاری با سیاست نداشتم و سیاست فقط بحث بعد از شام مهمونی های من بود که برای هضم غذا خیلی کمک می کرد! معمولا همه هم از تزهای سیاسی من شگفت زده می شدند و می گفتند باید سیاستمدار می شدم! خب اگه به امثال من امکان رسیدن به قدرت رو می دادن که قطعا وضعیت مملکت اینطور نمی شد!!
تو این مدت تزهای اقتصادی من هم خوب جواب داده بودند! دلار می خریدم و چند وقت بعد با قیمت بالاتر می فروختم! از طریق دوست و آشنا ، کلی سکه بانکی ثبت نام کردم و باز سود خوبی گیرم اومد! احمدی نژاد راست می گفت که اگه این تحریم ها رو خوب بشناسی می تونی بعنوان فرصت ازشون استفاده کنی!!
از وقتی شنیدم که خاتمی و هاشمی باز می خوان وارد گود انتخابات بشن با تمام وجود به مخالفت برخاستم! این دوتا عامل اصلی بدبختی ما بودند و باز می خواستند ما رو برای چند سال دیگه سرکار بذارن!
خوشبختانه خاتمی که بی خیال شد و هاشمی هم رد صلاحیت شد!
اما راستش وقتی شنیدم اکبر رو رد صلاحیت کردن خیلی ناراحت شدم!! از وقتی که هاشمی رد صلاحیت شده احساس می کنم که دیگه هیچ انگیزه سیاسی برام باقی نمونده!!
اگه هاشمی رو تایید صلاحیت می کردند آینده مملکت بهتر می شد! دیگه این تحریم ها دمار از روزگار ما در آورده اند! دیگه سکه و دلار هم اونقدر کشیده بالا که نمی شه ازشون پول در آورد!
خب من دیگه هیچ انگیزه ای برای شرکت در انتخابات ندارم! پس انتخابات رو تحریم می کنم و سعی می کنم همه رو هم از شرکت در انتخابات منصرف کنم!
تو تموم مهمونی های قبل از انتخابات بحث من شده بود تحریم و تحریم! سعی می کردم قبل از شام بحث رو شروع کنم تا بتونم تا آخر شب همه رو قانع کنم و موفق هم بودم! مخصوصا تو مهمونی هایی که میزبان خودم بودم!!
صبح روز انتخابات 92 هم تصمیم گرفتم برای اینکه رژیم از حضور من تو سطح شهر سوء استفاده تبلیغاتی نکنه ، کل روز رو از خونه خارج نشم!
تلویزیون از صبح مطابق معمول شروع کرده بود به نشون دادن صندوق های رای و صحبت از حضور گسترده مردم تو انتخابات می کرد! خامنه ای و هاشمی و چند تای دیگه رو نشون می داد که رای می دن و از مردم هم می خوان سریعتر پای صندوق های رای بیان! گفتم: "من گوشم از این تبلیغات پره اخوی!" "برو این دام بر مرغ دگر نه!"
همش امیدوارم بودم که مردم دوباره بریزن بیرون و انقلاب کنن و بساط حکومت اسلامی رو جمع کنن! مدام کانالهای ماهواره رو عوض می کردم تا کانالی رو پیدا کنم که تصاویر اعتراضات مردم و آتیش زدن صندوق های رای رو نشون بده! اما خبری نبود! همه داشتن تصاویر کتک زدن و کشتار سال 88 رو نشون می دادند!
"بی بی سی " و " رادیو فردا " هم مثل رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی داشتن خودشون رو می کشتن!
دوباره ساعت 4 بعد از ظهر تلویزیون و روشن کردم و این بار گزارشگرهای وقیح صدا و سیما از گستردگی حضور مردم نسبت به دوره قبل حرف می زدند و چند جوون و پیر رو هم نشون می دادند که مردم رو دعوت به شرکت در انتخابات می کردند!
اضطراب و دلهره و تشویش من ساعت به ساعت بیشتر می شد! نه! من نمی تونستم به گفته های صدا و سیما اطمینان کنم! بهتره که خودم برم بیرون و ببینم که هیچ کس تو انتخابات شرکت نکرده تا خیالم راحت بشه! مردم باید انتخابات رو تحریم کنند تا پیروز بشیم!
ساعت 6 دیگه طاقت نیاوردم و با ماشین زدم بیرون! همه جا خلوت بود و از جلو چند تا مسجد و مدرسه که رد شدم از بنی آدم خبری نبود! می دونستم رژیم داره تبلیغ الکی می کنه تا افراد ساده لوح رو به تله بندازه!
رادیو می گفت که به دلیل هجوم مردم انتخابات تا ساعت 11 شب تمدید شده! با صدای بلند خندیدم! "کدوم هجوم گسترده!؟"
نکنه مردم تو مدارس و مساجد بودن؟! بهتره برم تو و ببینم چه خبره!؟
جلو یه مدرسه ماشین رو پارک کردم و رفتم تو! دیدن تور والیبال پاره و دروازه فوتبال ، من رو برد به دوران نوجوانی! عجب روزگاری داشتیم! بی خیال! اصلا برامون مهم نبود کی رییس جمهوره! کی رهبره! فقط دوست داشتیم زود بزرگ بشیم و بتونیم رای بدیم و پز بدیم که ما هم رای دادیم!!
تو همین افکار بودم که دیدم وایستادم تو صف رای! چند نفر بیشتر جلو من نبودند! "حماسه ، حماسه که می گفتن همش همین بود؟! فقط چند نفر؟!"
شناسنامه و کارت ملی همیشه پیشم بود! من مدارکم رو همیشه پیشم داشتم! بهر حال کار مملکت حساب و کتاب نداره! یه وقت می دیدی یه جا دارن سکه می دن و یا امکانات پخش می کنن! پس لازمه همیشه مدارک آدم همراهش باشه!
متصدی رای گیری شناسنامه و کارت ملی رو ازم گرفت و بعد که اثر انگشت زدم یه برگ رای به من داد!
خب! حالا که تا اینجا اومدم ، بهتره به کسی رای بدم که حداقل بتونه اوضاع اقتصادی رو کمی تکون بده! همه چیز راکد شده و دیگه رو دلار و سکه هم نمی شه حساب کرد! زود اسم منحوس طرف رو نوشتم و رای رو انداختم تو صندوق و با عجله زدم بیرون!
با ترس و لرز از مدرسه اومدم بیرون! نکنه کسی منو اینجا ببینه و آبروم بره! من کلی علیه انتخابات تبلیغ کرده بودم اما خودم رای داده بودم ! خب ، البته من دلایل خودم رو داشتم و دقیقا مثل خاتمی که رفته بود ورامین رای داده بود ، من هم کلی از محله خودمون دور شده بودم!!
برام نظرات و عقاید مردم هیچ وقت اهمیتی نداشت! چون دلایل خودم همیشه از همه قویتر و با اهمیت تر بودن!! من دارم کار اقتصادی می کنم و اگه مهر انتخابات تو شناسنامه ام نباشه ، ممکنه بعدها برام مشکل ایجاد بشه و حتی ممکنه فردا برای بچه هام که می خوان برن دانشگاه یا استخدام بشن مشکل ایجاد کنند! خب تقیه همین جاها به درد می خوره! تازه رای یه نفر آدم مگه چه تاثیری داره؟!
صبح شنبه ، با فشار اولین نیاز صبحگاهی بیدار شدم! علی رغم فشاری که بهم وارد می شد چون آینده کشور برام مهمتر بود!! تلویزیون رو روشن کردم تا ببینم نتیجه همون طوری که پیش بینی می کردم شده یا نه! چون به کسی رای داده بودم که تقریبا مطمئن بودم رژیم نمی ذاره اون انتخاب بشه!
همه شبکه ها از حضور حماسی مردم صحبت می کردند و پیام خامنه ای رو می خوندند که از مردم بابت ساختن این حماسه و تایید دوباره جمهوری اسلامی تشکر می کرد!
چند دقیقه بعد اطلاعیه وزارت کشور رو خوندند که نشون می داد شرکت مردم از دفعات قبل گسترده تر بوده! کمی بعد ، آخرین آراء شمارش شده رو ارائه کردند که نشون می داد همون نامزدی که من بهش رای داده بودم! تونسته همون مرحله اول از رقیباش جلو بزنه و رییس جمهور بشه!
کم کم سیل تبریک و خوشحالی مقامات من و به شک انداخت! چه طور شده که رهبر هم به انتخاب مردم تبریک می گه و سپاه هم اعلام حمایت می کنه؟! مگه همین ها نبودند که سال 88 مردم رو خاطر رای دادن به کس دیگه ، به گلوله بسته بودند؟!
بدتر از همه تبریک روسای ممالک غربی بود که از این انتخاب بدجوری ذوق زده شده بودند و خود این ، شک من و به یقین تبدیل می کرد ، که باز سرم کلاه گذاشتند!
نمی دونم خوشحال باشم و یا ناراحت؟! ولی دیگه تصمیم گرفتم توی هیچ انتخاباتی شرکت نکنم!! مگر اینکه مجبور بشم برای نجات از دست این رییس جمهور به کس دیگه ای رای بدم!

۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

شراكت اعضاي دائمي شوراي امنيت در جنايات جمهوري اسلامي!


پيدا كردن نقش آمريكا و اروپا در كمك به سقوط ر‍ژيم پهلوي و شكل گيري حكومت اسلامي مشكل نيست و به اندازه كافي در اين مورد مقاله و تحليل منتشر شده است.
حمايت هاي فرانسويان از خميني ، پشتيباني اطلاعاتي و سخنگويي انگليسي ها توسط "بي بي سي" و فشار آمريكايي ها به بازكردن فضاي سياسي کشور بدون در نظر گرفتن تبعات مخرب آن ، تنها بخش كوچكي از اين نقش است.
شيفتگي دولت هاي اروپايي و آمريكا به جمهوري اسلامي به حدي بود كه برای جلب نظر خمینی حتی مانع ورود شاه فقيد ايران به كشورهاي خود شدند و او را با رنج بيماري تنها رها كردند!
تسلط دائمي بر خاورميانه و منابع آن مستلزم ايجاد بي ثباتي در آن بود. شاه با حضور قدرتمند توانسته بود تعادل لازم را در منطقه ايجاد كند كه اين مورد پسند اروپا و آمريكا نبود و نيست!
كمك به پيروز انقلاب اسلامی و راه اندازي جنگ هشت ساله بين ايران و عراق و كمك تسليحاتي همزمان به هر دو طرف براي نابودي یکدیگر ، يكي از سیاه ترین برگ های تاريخ مدعيان صلح و حقوق بشر است!
در 34 سال گذشته ، حقوق بشر و دموكراسي ادعايي آمريكا و اروپا تنها ابزاري بوده است براي باج خواهي بيشتر از جمهوري اسلامي!
نگاه روسيه و چين به جمهوري اسلامي نگاهي است صرفا اقتصادي. اين دو كشور جمهوري اسلامي را همچون گاو شيرده اي مي بينند كه بقاي او منافع بيشتر و بهتر براي آنها به ارمغان خواهد آورد.
اين دو كشور نه تنها در طول حيات جمهوري اسلامي هيچ واكنشي به جنايات و نقض گسترده حقوق بشر توسط ر‍ژيم نشان نداده اند ، بلكه در مجامع بين المللي نیز همیشه مدافع آن بوده اند.
هیچ یک از كشورهاي مورد غضب سازمان ملل و شوراي امنيت به اندازه جمهوري اسلامي در سطح جهاني شرارت نداشته اند ، پس چگونه اين حكومت توانسته است در34 سال گذشته ضمن دشمنی با آمریکا و اروپا به حیات خود ادامه دهد؟!
اشغال سفارت آمریکا و به گروگان گرفتن کارکنان سفارت به مدت طولانی ، تجهیز و هدایت گروههای تروریستی در سطح جهانی ، انجام فعالیت های تروریستی در قلب اروپا و آمریکا و کشتار مخالفان در سکوت اروپاییان و حتی آزادی متهمان این فعالیت ها ، برنامه هسته ای مشکوک و طولانی مدت و عدم همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی ، گسترش سیستم موشکی میان برد و دور برد ، علی رغم مخالفت شورای امنیت ، دخالت در امور سایر کشورها و کمک به گسترش فرقه گرایی و جنگ در کشورهای همسایه و حمله به سفارت انگلیس ، تنها چند نمونه بارز از شرارت های جمهوری اسلامی است!
بله شیرینی روابط تجاری و اقتصادی با جمهوری اسلامی برای اروپا و آمریکا (که به ظاهر هیچگونه رابطه تجاری با ایران ندارد) به حدی بوده است که ادامه حیات آنرا تضمین کنند!
واکنش به جنایات رژیم اسلامی در کشتار مخالفان و دگراندیشان و تحت فشار گذاشتن اقلیت های قومی و مذهبی ، تنها محدود به چند قطعنامه و بیانیه بوده و هست!
سرکوب معترضان به انتخابات 88 و کشتار بی رحمانه جوانان در خیابانها و سیل شکنجه شدگان و محبوسان نشان از حکومتی دیکتاتوری و اقتدارگر داشته و دارد اما آمریکا و اروپا علی رغم اعلام حمایت از معترضان ، هیچ واکنش قابل ملاحظه ای در مقابل این جنایات نشان نداده اند!
وضع تحریم های شکننده که فشار واقعی و اصلی آن بر دوش مردم مستاصل ایران آمده است ، تنها واکنش به رفتارهای تهاجمی احمدی نژاد و تمرکز حکومت اسلامی بر تولید بمب اتمی است و مردم ایران در محاسبات شورای امنیت به حساب نمی آیند!
استفاده از بوقهای تبلیغاتی همچون "رادیو فردا" و "بی بی سی" برای ترساندن مردم از تبعات تحریم ها و حمله نظامی ، تنها با هدف کشاندن مردم به پای صندوق های رای به نفع اصلاح طلبان و نجات جمهوری اسلامی صورت گرفت که آن هم از برنامه های آمریکا و انگلیس برای تامین بی دردسر منافع خود بود!
شیرینی انتخاب "روحانی" به حدی بود که اعضای شورای امنیت با فرستادن انواع تبریک و شاد باش ، فراموش کردند که تا یک هفته قبل از انتخابات ، آنرا فاقد کمترین معیارهای دموکراسی و آزادی نامیده بودند!
شادی از این انتخاب به اندازه ای بود که گویا یکی از اعضای حزب خود را در قدرت می دیدند و بی درنگ آمریکاییان پیشنهاد مذاکره مستقیم با جمهوری اسلامی را مطرح کردند!
متاسفانه هر چند که ایرانیان از ضعف حافظه تاریخی در رنج و عذاب هستند اما امیدوارم که دولت های ذوق زده ؛ بویژه اعضای دائمی شورای امنیت ؛ تحت فشار گروههای اپوزیسیون خارجی به این سوال پاسخ دهند ، که بر چه مبنا و اساسی به یکباره به این نتیجه رسیده اند که از یک انتخابات به گفته خود فاقد دموکراسی و آزادی ، معجزه مد نظر خود را یافته اند؟!
مردم ایران باید بدانند که آنها و منافع ایران تنها ابزاری برای بازی در دست رژیم و کشورهای مدعی دموکراسی و آزادی هستند و در نهایت بازنده اصلی نیز مردم ایران و نسل های آینده خواهند بود که مدام در شطرنج رژیم و حامیان آن به ادامه بازی تن می دهند!