اي قربان خاك پاي جواهر آساي شما بشوم ، اي خاك
پاي شما طوطياي چشمانم ، اي درد و بلاي آن تن نازنينت به جانم . من كه باشم كه در
مقابل آن مقام عظماء جسارت جفتك پراني داشته باشم! آرزوي من اين است كه حضرتت را
خرسند بر پشت خود سوار ببينم و سر به پايين افكنم و چون يابوي مطيع اطاعت امر
نمايم!
قربان چرك آن چفيه ات بشوم ! گوش مده به سخنان
ياوه گويان كه مرا اصلاح طلب و ميانه رو و گره گشاي مي دانند ، صلاح من كلام گهر
بار توست و ميانه ام به زير تو ست و گره ابروي تو مرا عذاب است!
معاندان و خارجيان را به صلاح تو خواهم فريفت و
دوستانت را شاد خواهم كرد و دشمنانت را به زير قدوم مباركت خواهم افكند! من و اكبر
و محمد خاضعان دربار و چاكران بيت توييم و به اشارت تو آماده فدا كردن جان بي
مقدار!
اگر ديدي كه در سخنانم گاهي تندي كردم و حرفهاي
بزرگتر از دهان زدم ، آن را به حساب جسارتم منه! اي فداي كلامت ، اگر چنين نمي
كردم ، من نيز چون آن 5 نوكر ديگر رسوا و خوار مي شدم!
اي هر نفس تو روح افزاي من ، من نديم تو ام نه
نديم بادنجان! من بايد چيزي بگويم كه تو را خوش آيد نه بادنجان را!
روي از من برنتاب و رخساره پنهان مساز كه اين
نوكر سراپا تقصير به اميد غمزه اي به درگاه آمده و به كرمت رو سياه برنخواهد گشت.
نذر كرده ام كه چون لطفت شامل حالم گردد ، چهار دست و پا به بيت مبارك باز آيم و
كف پايت بر دو ديدگانم نهم.
غلام و جان نثار ازلي و ابدی تو
حسن روحاني ( حسن خطرناك )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر