Translate

۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

تلاش برای ترسیم چهره انسانی بر روی نقاب فرو افتاده رژیم جهنمی!


یکی از دلایل مهمی که همیشه روحانیون واپسگرا از تکنولوژی و تبعات آن در طول تاریخ بیزار بوده و هستند این است که این پیشرفت ها سبب آگاهی افراد تحت استثمار فکری آنها می شود و این موضوعی است که برای این طبقه پست اجتماع قابل اغماض نیست زیرا فلسفه وجودی آخوند و آخوندیسم نادانی جامعه و اقشار آن است.  اگر تاریخ نه چندان  دور خود را مروری اجمالی کنیم می بینیم روحانیون با پدید آمدن مدارس جدید و نوع آموزشی که در آنها داده می شد مخالف بودند! از ایجاد دادگاه و دادگستری خشمگین بودند! مانع استفاده مردم از رادیو و تلویزیون می شدند و حتی جالب است که استفاده از سیستم لوله کشی آب را نیز حرام می دانستند و در منازل افراد مذهبی حتی در حال حاضر می توان آفتابه مورد علاقه آخوندها را دید!  در حال حاضر هم با دانشگاه و علوم جدید مخالفت می کنند زیرا که این علوم بسیاری از ساخته ها و باورهای استبدادی آنها ؛ که با آن بر اجتماع سوار شده اند ؛ را به چالش می کشد!
در سالهای پس از انقلاب که بالاخره این قشر به آرزوی دیرینه خود مبنی بر تسلط همه جانبه بر ایران رسیدند تمام تلاش خود را در جلوگیری مردم برای رسیدن به اطلاعات جدید متمرکز کردند!

انقلاب فرهنگی ، جلوگیری از انتشار کتب و نشریات آزاد ، ممانعت از ساخت فیلم های سینمایی، تلاش همه جانبه در جمع آوری تجهیزات دریافت کانالهای ماهواره ایی و ارسال انواع پارازیت ها ، فیلتر اینترنت و ... تنها بخشی از سیاست های قابل رویت جامعه آخوندی برای مبارزه با روند اطلاعات آزاد است که شاهد آن هستیم.

سیاست به بند کشیدن و در نهایت فراری دادن اقشار متفکر و اندیشمندن جامعه با شدت و حدت هر چه تمامتر از اوایل انقلاب جاری و ساری بوده و هست. حال که بیشتر اندیشمندان یا در خارج از کشور هستند و یا در زندان های انفرادی و یا حتی محبوس در جامعه و دیوارهای پنهان و بلندی که به دور افکارشان کشیده شده است ، حکومت تلاش خود را متمرکز بر روی افراد ناشناس و منتقدینی کرده که هیچ پناه و دستاویزی برای دفاع از خود ندارند. چه تعداد وبلاگ نویس و یا اعضای فیس بوک در ایران با اتهامات واهی و یا حتی بعنوان قاچاقچی مواد مخدر کشته می شوند مشخص نیست! شهدایی چون ستار بهشتی کم نیستند ، اما شاید ستار جزء خوشبخت ترین این افراد بوده که حداقل پس از مرگ ؛ ستمی که بر او وارد شده مشخص گردیده است! حکومتی که در کشتار و شکنجه و تحت فشار گذاشتن صاحب نظران و مشاهیر هیچ ابایی ندارد ، قطعا کشتار افراد بی دفاع و ناشناس برای او یک امر کاملا عادی و روزمره است. تمامی این اعمال صرفا جهت جلوگیری از نشر واقعیات و افکار مخالف حاکمیت صورت می گیرد تا از روشن شدن حتی یک ذهن جلوگیری شود چون قطعا روشن شدن افکار جدید خود مانند به راه افتادن گلوله ایی از برف در سراشیبی یک کوه است که اگر جلو آن گرفته نشود تبدیل به یک بهمن ویرانگر برای رژیم های دیکتاتوری خواهد شد و گرنه دلیلی ندارد که یک حکومت که مدعی مدیریت جهانی است و ادعا می کند می تواند الگویی برای سایر حکومت ها باشد تمام امکانات خود را برای جلوگیری از نشر افکار یک جوان گمنام که در گوشه ایی از این کشور به دنبال اصلاح امور جامعه است صرف کند!

سابقه قضایی جمهوری اسلامی نیز نشان از چنین توحشی دارد. روسای پیشین قوه قضاییه که حتی برخی نیز در حال حاضر به دلیل کنار گذاشته شدن از سفره پر برکت چپاول ملت ، به خیل اصلاح طلبان پیوسته اند هر کدام در زمان خود به راحتی چشم بر تمام جنایات بسته و حتی در توجیه این فجایع به حد وفور کوشیده اند! صادق لاریجانی که نسبت به پیشینیان خود آزادی عمل کمتر و و احساس نوکری بیشتری دارد نمی تواند مدعی دفاع از حقوق تضییع شده مردم ایران بویژه اندیشمندان و منتقدین باشد. برای او بیشتر از رضایت خدا و مردم ، رضایت ولی امر مسلمین مهم است و اینکه در حال حاضر ژست مدافع حقوق بشر به خود گرفته و برای منحرف کردن مطبوعات و نهادهایی حقوق بشری ، پرونده ایی برای بررسی دلایل مرگ ستار بهشتی گشوده است بیشتر به یک شوخی شبیه است تا واقعیت! پرونده ایی که هیچگاه به نتیجه نخواهد رسید و با سخنان و گفتار متناقض نیروهای امنیتی و انتظامی و حتی وزیر کشور بر ابهامات آن افزوده شده و نشان از مسائل پشت پرده فراوانی دارد که سبب مرگ این شهید عزیز شده است!
رژیمی که در زندان ها و بازداشتگاههایش مردم را شکنجه می کند! زندانیان را در اثر فشارهای بیش از حد مجبور به اعتصاب غذاهای طولانی مدت می کند و کمترین ارزش و اعتنایی به حقوق مخالفان خود قائل نیست و تحت فشار آنها را وادار به هر گونه اعتراف  غیر انسانی و غیر اخلاقی می کند ، چگونه می تواند برای یک وبلاگ نویس گمنام که گناهی جز نوشتن افکار و عقاید خود نداشت و تا قبل از مرگ ، کمتر کسی اسمی از او را شنیده بود مدعی اجرای عدالت باشد!؟

مطمئننا در انتهای این بازی اگر وکیل ستار بهشتی به جرم اقدام علیه امنیت ملی دستگیر و زندانی نشود ، تنها نام یک سرباز گمنام و یا چند کارمند خودسر! یک ارگان که شاید وجود خارجی هم نداشته باشند معرفی خواهد شد که به این وسیله چهره منفور خود را تا حدودی اصلاح کنند. حال آنکه این بازی به حدی تکراری شده است که حتی نماینده مجلس جمهوری اسلامی ؛ علی مطهری ؛ را قانع نمی کند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر