Translate

۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

#نظر امام در مورد فضانوردی #خاطره ای از اکبر هاشمی رفسنجانی

پاییز سال 65 پروژه جنگ ستارگان در آمریکا با هدایت رونالد ریگان در حال انجام بود.
پس از ضایع کردن مک فارلین توسط من، آمریکاییها حملات شدیدی را علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی به راه انداخته بودند و عملا جنگ سرد تبدیل شده بود به جنگ آمریکا با ما و شوروی دیگر برای آمریکا اهمیت نداشت!
در جلسه شورای امنیت ملی پس از بحث های فراوان تصمیم گرفتیم برای مقابله با آمریکا و هجوم تبلیغاتی غرب علیه نظام، یک بمب خبری منفجر کنیم.
دوستان پیشنهاد دادند بهتر است ما هم با فرستادن فضانورد به کره ماه وارد جنگ تبلیغاتی با آمریکا بشویم.
از آنجا که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشتیم تصمیم بر این شد که با حضرت امام مشورت کنیم زیرا ایشان تنها ایرانی بود که توانسته بود به ماه سفر کند ( تمثال مبارکشان را عرض می کنم که در ماه نقش بسته بود!)
وارد بیت شدم و دیدم امام قرآن به دست گرفته و مشغول مطالعه هستند. معمولا وقتی امام قرآن می خواندند چنان غرق می شدند که ساعتها باید منتظر می ماندیم.
دقت که کردم دیدم امام با واکمن؛ که آن موقع تازه مد شده بود؛ دارند به چیزی نیز گوش می دهند.
چنان امام در قرآن و نوای واکمن غرق شده بودند که اصلا متوجه حضور من نشدند و با تکانهایی که امام به بدن خود می دادند هر لحظه احساس می کردم که به سماء خواهند ایستاد.
حرکات امام هر لحظه شدیدتر می شد و فضای معنوی شدیدی اتاق را در بر گرفته بود.
ناگهان امام ایستاد و بدون اینکه به من نگاه کند نوار را عوض کرد و دوباره قرآن به دست با شنیدن نوای واکمن تکانهای شدید به بدن خود می داد.
هر کس که امام را نمی شناخت اگر این صحنه را می دید فکر می کرد امام در حال رقص است حال آنکه ایشان در معراج بود.
بالاخره پس از اتمام سمت دیگر نوار امام گوشی ها را از گوش بیرون آورد و به من لبخند زد!
عرض کردم: قبول باشد!
فرمود: نوکرتم!
عرض کردم نام قاری چیست که این چنین شما را به وجد آورده است؟
فرمود نمی دانم این را دیروز نعیمه به من داده است اما اسمش را فراموش کرده ام.
بعد برخاست و فرمود از بس فشار معنوی به من وارد شد که وضویم را باطل کرد! صبر کنید الان می آیم.
امام که از اتاق خارج شد هنوز معنویت این صحنه در اتاق جاری بود و مو به تن آدم سیخ می کرد. ناخودآگاه به سمت واکمن خیز برداشتم تا بدانم کدام قاری، قرآن تلاوت می کرد که ایشان را چنین به وجد آورده بود.
با کمال تعجب دیدم که امام "مدرن تاکینگ" گوش می داده اند! در همین زمان مرحوم حاج احمد آقا وارد اتاق شد و با عصبانیت گفت: باز داری فضولی می کنی!؟ الان به امام می گویم!
هنوز حرفش تمام نشده بود که امام در حالیکه شلوار مبارک را بالا می کشید وارد اتاق شد و فرمود: احمد چه شده است که صدایت را باز بلند کردی؟
مرحوم حاج احمد آقا گفت: باز داره فضولی می کنه و بدون اجازه به وسائل شما دست می زنه! داشت واکمن شما را گوش می داد!
امام با عصبانیت به من نگاه کرد و فرمود: می خواهی بدهم مثل قطب زاده چپقت را چاق کنند؟ تو ظرفیت نداری آدم کمی به تو بخندد؟ اصلا اینجا چه غلطی داری می کنی؟!
عرض کردم آمده ام در مورد اعزام فضانورد به ماه با شما مشورت کنم! می خواهیم روی آمریکا و ریگان را کم کنیم!
امام فرمود: شنیده ام برخی از مسئولان چیزهایی می زنند که آنها را به فضا می برد! بخرید و بزنید و بروید فضا، این دیگر سوال ندارد!
عرض کردم خب ما کسی را نداریم که حاضر باشد از این چیزها بزند!
امام فرمود: "چرا نداریم همین آقای خامنه ای!"

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر