Translate

۱۳۹۲ آذر ۹, شنبه

آیا توافق نامه ژنو اجرا خواهد شد؟

حالا که به توافق رسیده اند، هنگام آن است که اجرای آن را آغاز کنند و این کاری آسان نخواهد بود.
از همان ساعات نخستین امضای قرارداد – و حتی پیش از آن که متن کامل آن انتشار یابد، متفاوت گویی ها در مورد متن و مفهوم توافق آغاز گردید – و کیهان تهران با عنوان درشت خبری در صفحه نخست خود نوشت که "توافق مرده است و اعتبار ندارد".
دنیا از حکومت ایران یک چیز می خواهد و آن این که بمب هسته ای تولید نکند.
بهره گیری مسالمت آمیز از انرژی اتمی حق ایران و حق هر کشور دیگر است و دنیا با آن کاری ندارد.
ولی از آن جا که رژیم ایران از روز اول به پنهانکاری پرداخت و سالیان دراز به تعهدات خود در مورد آگاه سازی آژانس بین المللی انرژی اتم از برنامه ها و فعالیت های انجام شده عمل نکرد، سوء ظن و نگرانی برانگخیت که می خواهد بمب اتمی تولید کند و ادعاهایش در مورد نیت مسالمت جویانه تقیه و پرده پوشی واقعیات است.
تا امروز نیز این نگرانی دنیا برطرف نشده و تحریم ها ادامه دارد و ایران صدها میلیارد دلار زیان تحمل شده که از آسیب و زیان جنگ هشت ساله با عراق بیشتر و فراتر است.  
یادآوری می کنیم که هنوز هم رژیم ایران ادعا می کند که در جنگ با عراق پیروز شده و یک نماینده مجلس توافق ژنو را از نظر "دستآورد و پیروزی" برای رژیم ایران با قطعنامه سازمان ملل که با اعلام آتش بس به جنگ ایران و عراق پایان داد برابر می داند. او از پیروزی سخن می گوید، ولی خمینی آن را "جام زهر" نامید و معلوم نیست که آیا این بار نیز در مورد برنامه های اتمی همان خواهد شد.
ولی آیا سپاه و پاسداران اجازه خواهد داد که توافق نامه ژنو، دقیقاً آن گونه که تدوین گردیده اجرا شود؟
اگر مفهوم توافق نامه، آن گونه که کشورهای غربی می گویند، آن است که تلاش هسته ای رژیم ایران بسیار کند شود تا بتوان به گفت و گوها ادامه داد و به توافق نهایی رسید، آیا مسؤولین برنامه هسته ای یک هزار ترفند نخواهند زد که مفاد توافق نامه خنثی شود و شتاب اتمی کُند نگردد؟ 
از هم اکنون روی امور اصولی توافق نامه اختلاف نظرهای جدی وجود دارد – که در واقع از دقیقه ای پس از امضای توافق آغاز گردید. حکومت ایران می گوید که در این توافق حق رژیم برای ادامه غنی سازی به رسمیت شناخته شده است و غرب می گوید که خیر، در توافق نامی از این جریان برده نشده و حقی به رژیم داده نشده، و تنها توافق گردیده که غنی سازی بیست درصدی متوقف گردد – و در غنی سازی تا 5 درصد نیز سانتریفوژهای جدید به کار نیافتد.  
محمد جواد ظریف می گوید "وقتی ما تولید 20 درصدی را متوقف می کنیم، سانتریفوژهای آن را به تولید پنج درصد منتقل خواهیم ساخت و بنابراین تولید 5 درصدی بالا خواهد رفت". ولی غرب می گوید که "خیر ایران نباید به ذخیره 5 درصدی نیز بیافزاید و هر چه بیشتر تولید کند باید قبلی ها را به حالت گازی باز گرداند تا میزان ذخیره اورانیوم غنی شده بالا نرود".
اصلاً باید از رژیم پرسید که این اورانیوم سه و نیم درصدی را نیز می خواهد چکار کند و چرا با تحمل دهها میلیارد دلار هزینه و صدها میلیارد دلار کاهش درآمد نفت، همچنان به این غنی سازی ادامه می دهد؟
اگر آن ها را به عنوان سوخت کوره های اتمی می خواهد، کوره ای ندارد که امروز نیازمند سوخت باشد – و در هر حال ایران می تواند آن سوخت را به بهایی بسیار ارزان تر از بازار جهانی خریداری کند.
وانگهی، اگر اورانیوم را به عنوان سوخت می خواهد، پس موشک های کوچک و بزرگ و نزدیک و دور را چرا در چنین شمارگان زیادی تولید کرده اند؟
یک اختلاف نظر عمده دیگر بر سر ادامه ساخت و ساز در کوره آب سنگین اراک بود که ظاهراً حل شده و توافق گردیده که رژیم می تواند به عملیات ساختمانی ادامه دهد ولی حق نصب دستگاه های راه اندازی را ندارد.
ظاهراً این امر اصلاً اهمیت ندارد. زیرا در هر حال، طبق برنامه کاری رژیم، قرار بود که کوره اراک حدود یک سال دیگر یعنی در پایان سال 2014 تکمیل شود و تا آن هنگام رژیم می تواند دستگاه های اصلی کوره را در خارج از آن مکان بسازد و در روز موعود به داخل کوره منتقل کند.  
در مورد توقف سانتریفوژهای بیست درصدی، جواد ظریف می گوید که "آن ها یک شیر دارد. در ظرف یک ساعت می توان شیر سانتریفوژ را بست و ظرف یک ساعت آن را دوباره باز کرد". یعنی، همه چیز قابل برگشت است و توافق را در هر لحظه می توان متوقف ساخت. ولی اگر در وسط کار چنین شود، برخی امتیازات مالی را که به حکومت داده شده نمی توان پس گرفت.  
اسرائیل می گوید این توافق نامه دنیا را به رسیدن به هدف نهایی که همانا محروم ساختن رژیم ایران از دستیابی به بمب هسته ای نزدیک نمی کند و تنها نتیجه اش ممکن است آن باشد که رژیم در ظرف همان شش ماه توافق نیز بتواند عقب ماندگی های خود را در زمینه های فنی و تکنولوژی جبران کند – بی آن که تعهدات خود در چارچوب توافق نامه را نقض کرده باشد.  
تردیدی نیست که امروز دنبا با یک چالش بزرگ و سرنوشت ساز و خطرناک روبروست و آن جلوگیری از اتمی شدن رژیم ایران است.
غرب گفته است که به شش ماه گفت و گو نیاز دارد تا به این هدف برسد.
غافل از آن که مذاکرات اتمی بیش از ده سال ادامه داشت و به هیچ کجا نرسید – و امروز نیز، هنوز توافق به اجرا گذاشته نشده، مقامات انگلیس می گویند که بعید نیست مدت آن به یک سال افزایش یابد – و نگرانی اسرائیل آن است که این توافق بد، با همه معایبی که دارد همیشگی گردد – تا روزی که رژیم رسماً اعلام کند که بمب اتمی خود را تولید کرده است.
از هم اکنون نیز کمپانی های غربی برای برخورداری از بازار کلان ایران صف کشیده اند و کمپانی های فرانسوی و آلمانی و آمریکایی و غیره انتظار بازگشت به ایران را دارند تا نفت در دنیا به فروش رسد و پول آن صرف خرید کالا از کمپانی های خارجی گردد. 
ولی آیا همین توافقی را که اسرائیل تأکید می کند که بسیار بد است، سپاه پاسداران و دیگران اجازه خواهند داد دقیقاً اجرا شود؟
حسن روحانی گفته است در ظرف آن دو سالی که غنی سازی تعلیق شده بود، رژیم توانست از فرصت به دست آمده برای پیشرفت تکنولوژی و ساخت سانتریفوژهای بیشتری استفاده کند.
آیا این بار سپاه پاسداران نخواهد کوشید سر دنیا کلاه گذارد و در کارخانه های پنهان و تأسیسات سری همان برنامه ها را ادامه دهد ؟ -  و اگر هم دست رژیم باز شود، ادعا کند که گزارش ها دروغ و مغرضانه بوده و رژیم ایران خطائی مرتکب نشده است؟
در هر فرصتی، در جامعه جهانی موضوع توان هسته ای اسرائیل را مطرح می کنند تا دنیا را از مسیر اصلی خود که همانا جلوگیری از اتمی شدن حکومت ایران است منحرف سازند. 
دنیا هرگز نگران نبوده که آیا اسرائیل واقعاً توان اتمی دارد یا ندارد.
کشورهای عرب هرگز نگرانی واقعی در این راستا ابراز نکرده اند – زیرا می دانند که اسرائیل یک کشور مسؤول است و هرگز امنیت کسی را تهدید نمی کند و تنها هدف این کشور تأمین امنیت خود و خنثی کردن تهدیدها و خطرات دیگران است. (اگر هم در مجامع بین المللی صدای اعتراض بلند کرده اند، جنبه نمایشی داشته است). 
عربستان سعودی، به نمایندگی از طرف امیرنشین های عرب، علیه اتم اسرائیل نیست که هیاهو به راه می اندازد و اعتراض می کند -  بلکه علیه اتمی شدن رژیم ایران است که خودش علناً می گوید که می خواهد شیعه را بر جهان اسلام مسلط  سازد – و همین تلاش، جنگ شیعه و سنی را به شدت و خشونت دوران صدر اسلام بازگردانیده است.
امروز تلاش جهانیان باید آن باشد که مذاکرات اصلی هر چه زودتر آغاز شود و هر چه سریع تر به نتیجه برسد، زیرا حکومت ایران هرگز مانند امروز این چنین در آستانه ورشکستگی مالی قرار نداشته و احساس انزوا نکرده است – و این بهترین فرصت است که جهانیان، اگر قاطعیت نشان دهند، بتوانند رژیم را از ادامه برنامه های اتمی باز دارند.
احساس می شود که دولت بنیامین نتانیاهو با این توافق کنار آمده و از این پس تلاش می کند برای تدوین مواد قرارداد نهایی با غرب در تماس باشد و بکوشد ماده هایی را در آن بگنجاند که واقعی و قاطع باشد و به طور نهایی امکان را از حکومت ایران برای تولید بمب هسته ای سلب کند.
توافق کنونی ژنو معایب بسار دارد و نگرانی های عمیق ایجاد می کند.
در این توافق از حق بازدید بازرسان از قرارگاه اتمی پارچین سخنی نرفته است.
در این توافق از حکومت ایران خواسته نشده به پرسش های مهم نظامی در رابطه با برنامه های اتمی خود پاسخ گوید.
در این توافق از رژیم ایران خواسته نشده است که به طور رسمی و نهائی به پروتوکل الحاقی ان.پی.تی بپیوندد تا بازرسان بین المللی بتوانند هرگاه که بخواهند از هر نقطه ای در ایران دیدن کنند و به بازرسی بپردازند.
پس آن "شفاف سازی" که حسن روحانی پیش از انتخابات داده بود، کجا رفت؟
اسرائیل در آستانه آغاز دور اصلی و نهایی گفت و گوها دو امر بسیار مهم دیگر را نیز مطرح می سازد که اجرای آن ها برای خنثی کردن همه خطرات نظامی و امنیتی رژیم ایران اهمیت اصلی دارد و آن، اوراق کردن موشک های مختلف و متنوع رژیم است، تا تهدید علیه همسایگان دور و نزدیک و کشورهای اروپایی و حتی ایالات متحده خنثی شود.
خواست دیگر آن است که یاری رسانی های رژیم ایران به سازمان های ترور، از حزب الله گرفته تا حماس و جهاد اسلامی آزادی فلسطین متوقف گردد.
به سود ملت ایران است که این خواسته ها عملی گردد.
زیرا هنگامی که رژیم اتم نداشته باشد و موشک نداشته باشد و ده ها میلیارد دلار پول ملت ایران را به سازمان های ترور حاتم بخشی نکند، آن گاه ناچار خواهد بود توان مالی خود را متوجه رفاه ایرانیان سازد، که صاحبان اصلی آن کشور و آن نفت و دیگر ثروت های خداداده ایران زمین هستند.
اورشلیم : شنبه 9 آذرماه 1392- 29 نوامبر 2013


۱۳۹۲ آذر ۴, دوشنبه

اوباما افتخار ساقط کردن جمهوری اسلامی را به جمهوریخواهان محول کرد

هر چند پس از ده سال پر تنش و پر از فراز و نشیب جمهوری اسلامی توانست تا حدودی از مشکلات ناشی از جاه طلبی های اتمی خود بکاهد، اما هم مقامات جمهوری اسلامی و هم اعضاء 1+5 به خوبی می دانند که این توافق موقتی است و هیچ امیدی به رفع کامل این مشکل نمی توان داشت.
خامنه ای به خوبی توانست بر سه بحران قابل پیش بینی سال 92 که هر یک می توانست به تنهایی موجودیت نظام آخوندی را به خطر اندازد فائق شود.
حذف احمدی نژاد از نظام با کمترین هزینه ممکن ، برگزاری انتخابات پر شور ریاست جمهوری و کشاندن رای دهندگان به پای صندوق های رای و کسب مشروعیت از دست رفته نظام و در نهایت توافق با قدرت های جهانی بر سر منازعه اتمی سه خطری بودند که به شدت نظام جمهوری اسلامی را تهدید می کردند.
اگر چه توافق حاصل شده توانست موجی از امید و آرزو در بین ایرانیان به همراه آورد اما بی گمان قدرت مداران حاکم که حیات سیاسی و اقتصادی آنها در گرو دشمن سازی و درگیری با جهان بویژه آمریکاست، مدت طولانی سکوت نخواهند کرد و در نهایت جمهوری اسلامی؛ همان گونه که سابقه این رژیم نشان می دهد؛ پس از خلاصی از دامنه رو به گسترش فشارهای سیاسی و اجتماعی و رفع بخشی از تحریم های بین المللی، دوباره بر طبل جنگ طلبی و باج خواهی خود خواهد کوبید و به حرکت در دور تسلسل استکبار ستیزی و دشمن تراشی ادامه خواهد داد.
در چند ماه گذشته همین تفکر چندین بار ایران را تا آستانه درگیری نظامی با آمریکا پیش برد اما هر بار عقلانیت حاکم بر کاخ سفید مانع از به ثمر رسیدن آرزوی تندروهای جمهوری اسلامی و اسرائیل شد.
شاید بزرگترین شانس مردم ایران در طی 35 سال از عمر جمهوری اسلامی را حضور اوباما در راس قدرت آمریکا بتوان نامید زیرا بی گمان به جز اوباما و تیم او، هر فرد دیگری از دو جناح سیاسی آمریکا اگر بر مسند قدرت کاخ سفید تکیه زده بود امروز ایران سرنوشتی مشابه عراق و افغانستان و رهبران جمهوری اسلامی هم سرنوشتی مشابه صدام و معمر قذافی داشتند.
تحمل کجدار و مریز حکومت اسلامی از جانب آمریکا و استفاده از ابزارهای اقتصادی به جای گزینه نظامی بی شک تا انتهای زمامداری اوباما ادامه خواهد داشت و خامنه ای هم همچون گذشته با تکیه بر فریبکاری حسن روحانی و دولت او خواهد توانست حکومت خود را به مدت حداقل 4 سال آینده به پیش ببرد اما در نهایت دولتی در آمریکا بر سر قدرت خواهد رسید که فارغ از مشکلات اقتصادی آمریکا و جهان با استفاده از بدترین شکل گزینه نظامی حلقوم جمهوری اسلامی را به شدت خواهد فشرد و بر حیات ننگین جمهوری اسلامی خط بطلان خواهد کشید.
در حال حاضر جمهوری اسلامی و خامنه ای در حساسترین انتخاب تاریخ خود قرار دارند،یا باید بصورت شرافتمندانه به تعهدات خود در قبال جامعه جهانی عمل نمایند و بدون کوچکترین فریب و دغلکاری؛ که در ذات جدا ناپذیر حکومت اسلامی است؛ به تعامل سازنده با جهان بپردازند و یا اینکه با ادامه شرارت ها و اعمال قرون وسطایی خود مقدمات حمله همه جانبه آمریکا به رهبری جمهوری خواهان را فراهم نمایند.
افتخاری که اوباما آنرا در کمال سخاوت به جمهوری خواهان محول نمود.

۱۳۹۲ آبان ۲۵, شنبه

روزی که حق مسلم مردم ایران را بپذیرند!

دیدن فیلم کوتاه ساخته شده در حکومت اسلامی ایران، مرا بس اندوه زده کرد.
یک فیلم خیالی سه دقیقه ای بود که به طور مجازی نشان می داد چگونه موشک های جنگی رژیم ایران با یک فرمان از زمین برخاستند و دقایقی بعد وارد حریم هوایی اسرائیل شدند و فرودگاه بین المللی بن گوریون را ویران کردند و آسمان خراش های سه قلوی تل آویو را درهم کوفتند، کوره اتمی دیمونا را منفجر ساختند و مرگ و نیستی آفریدند.
این یک فیلم خیالی بود که از نیات شیطانی حکومت اسلامی ایران، یک بار دیگر پرده برمی داشت.
بسیار اندوهگین شدم.
نه به خاطر آن که این لاف و گزاف حکومت ایران را خریدار باشم و باور کنم که آن ها بتوانند چنین زیان سنگینی بر اسرائیل وارد آورند که موجودیت آن را متلاشی کند.
خودشان خوب می دانند که ضد موشک های اسرائیلی "پیکان" (ختس) بسیاری از این موشک ها را پیش از آن که وارد حریم هوایی اسرائیل گردد شکار و متلاشی و نابود خواهند کرد – و آن موشک هایی هم که به راه ادامه دهند آن قدر دقیق نیستند و خدا می داند که کجا بیافتند و در کجا منفجر گردند.  
وانگهی، آیا آن کوردلان ستیزخوی تصور می کنند که در برابر چنین حمله ای اسرائیل بی کار خواهد نشست؟
آنان باید از پاسخ کوبنده ارتش دفاعی اسرائیل سخت بهراسند و برای انجام چنین ماجراجویی خطرناک وسوسه نشوند.
از دیدن این فیلم مجازی، خیر،  من بیمناک نشدم – ولی اندوه سراسر وجودم را در بر گرفت.
از خود پرسیدم: ایران و ایرانیان را چه شد؟ نه ایران، بلکه حکومت ایران را؟ که این گونه بی مهابا از مرگ و آتش و خون و ویرانی سخن می گویند و با نشان دادن موشک های جنگی، که هنوز کارآیی آن ها به آزمون گذاشته نشده، یک ملت دیگر را به نابودی تهدید می کنند؟
سران حکومت ایران، به دوستی و همکاری و همزیستی فرا نمی خوانند، بلکه به نابودی و مرگ تهدید می کنند!
آن هم یک کشور باستانی را،
خاستگاه پیامبران یهود و بشارت دهندگان یکتا پرستی و نادیان معنویت و گریز از خشونت و تلاش در راه صلح و صفا را.
کشور اسرائیل را.
کشوری را که از 2700 سال پیش با ایران زمین رابطه داشته است.
ملتی را که 2500 سال پیش کورش بزرگ از اسارت دشمنان آزاد ساخت و داریوش کبیر به آنان پول و امکانات داد که بیت المقدس (نیاشگاه ملی یهودیان) را ازنو بنا کنند!  
رژیم ایران کدام ملت را با موشک های خود به نابودی تهدید می کند؟
ملتی را که در طول تاریخ و زمان همیشه در کنار ایران بوده و همیشه از مهر و یاری ایرانیان برخوردار گردیده است.  
ملتی که وقتی مردمانش در دو هزار و چند صد سال پیش به ایران رسیدند، برخلاف اعراب و مغول و اسکندر و رومیان، که ایران را ویران ساختند، به آبادانی آن سرزمین پاک پرداختند.  
ملتی که از دهه شصت میلادی همکاری های گسترده ای را با ایران و ملت ایران در زمینه های پزشکی و کشاورزی و آبیاری و دامداری و دانش و دانشگاه آغاز کرد و همیشه ایران را یاری داد، و هیچگاه به ایران زیان نرساند.
امروز حکومت ایران می آید و این ملت و این کشور را به نابودی تهدید می کند و فیلم خیالی می سازد که چگونه موشک های خود را شلیک کرده و تا چند لحظه دیگر اسرائیل را نابود خواهد ساخت.
زهی خیال باطل!
اندوهگین شدم، نه تنها به خاطر آن که حکومتی انقلاب ملت ایران را دزدیده که بر دوستی های پیشین خط بطلان کشیده و قصد تعرض و نابودی دارد، بلکه به خاطر آن که زیان این تجاوز کاری و فتنه گری در درجه نخست متوجه خود ملت ایران می شود.
حکومتی که یک ملت دیگر، یک ملت همسایه، یک ملت باستانی را به انهدام تهدید می کند، نشان آن است که به ملت خود کوچک ترین اعتنایی ندارد – و آن ملت در واقع گوشت دم توپ برای حکومتی است که می خواهد به هر قیمت شده به نیات و مقاصد و آرزوهای ناپاک خویش دست یابد.
اندوهگین شدم، زیرا این تهدیدها علیه اسرائیل، در ستیزخویی رژیم نسبت به ملت ایران و آزادیخواهان ایران و عاشقان ایران ریشه دارد.
حکومتی که در روز تاسوعای حسینی در جریان تظاهرات اعتراضی مردم علیه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری معترضی را زیر می گیرد و بی رحمانه او را در برابر چشم دیگران می کشد، بسیار برایش آسان است که یک ملت دیگر را نیز به نابودی تهدید کند و برای رسیدن به این هدف ناپاک موشک بسازد و بکوشد بمب اتمی تولید کند.
چنین رژیمی، جان مردم برایش کوچک ترین اهمیتی ندارد.  
حکومتی که اسرائیل را به نابودی می خواند، به آسانی می تواند یک خانم عکاس – خبرنگار ایرانی شهروند کانادارا در زیر شکنجه به قتل برساند، مردان معترض را در زندان  هدف تجاوز جنسی قرار دهد، دخترکان را بی عفت کند، پسر را در برابر چشمان مادر به چوبه دار بیآویزد – و جنایات دیگری که دوران مغول و حمله عرب را به یاد می آورد.
بی تردید، سران حکومت ایران، که این چنین ازشعار پاک گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک پدران ما دور شده اند، ایرانی نیستند – و اگر هم ایرانی باشند – خود را به عرب فروخته اند.
به دارازای تاریخ عرب بنگرید و ببینید که چه جنایاتی مرتکب شده اند. روزی که به ایران یورش بردند، نیآمدند بگویند که ما دین تازه ای آورده ایم که که شما را به پیروی از آن فرا می خوانیم. بلکه سخنشان آن بود که یا دین مرا به زور بپذیر و یا با شمشیر سر از تنتت جدا می کنیم – و چنین کردند!
ندای رسول الله را می خواستند به زور شمشیر و خون بر مردمان بقبولانند- آن اعراب!
این بود اسلام از دید آنان. اسلامی که دین سلم و آشتی است.
یک هزار و چهارصد سال از آن پیام می گذرد – ولی هنوز مسلمان سنی می آید و خود را در وسط  آیین عزاداری ماه محرم منفجر می سازد تا شیعه بکشد – همان شیعیانی را که در سوگ شهیدان به خون خفته خویش به عزاداری نشسته اند. همان شهیدانی که به دست خود مسلمانان کشته شدند.
آنان اصولی چون بحث آزاد و دموکراسی و برخورد عقاید و آراء سرشان نمی شود: هر کس را که سخنی در خارج از خط آنان بگوید، می کشتند و سر می یرند!
حضرت علی امیر المؤمنین را نیز چنین کردند.
منطق آنان شمشیر است، نیت آنان خون است – و حکومت اسلامی ایران نیز هچنین!
سخنان یکی از سران حزب الله لبنان را بشنوید به نام الولید سکریا در مصاحبه تلویزیونی در بیروت که گفت: «وقتی حکومت ایران به حد کافی اورانیوم ذخیره کرد و بمب خود را ساخت، ما اسرائیل را نابود می کنیم». سکریا در مصاحبه با تلویزیون المنار افزوده گفت: «برای نابودی اسرائیل حاضریم یک میلیون نفر شهید بدهیم!» 
یعنی: خون مردمان مسلمان برای این پلید گویان هیچ ارزشی ندارد – همان گونه که آخوند علی مشکینی امام جمعه وقت قم در نخستین سال های جنگ با عراق، در خطبه خود گفته بود که کشته شدن نیم میلیون نفر ایرانی در جنگ چه اهمیتی دارد؟ زیرا در ظرف آن سه سال، ده میلیون نفر به جمعیت ایران افزوده شده است – نیم میلیون که عددی نیست!
خود روح الله خمینی را به یاد آورید که بارها گفته بود: جنگ با عراق یک برکت است. جنگی که در آن نیم میلیون ایرانی کشته و دو میلیون زخمی و علیل و ده میلیون آواره شدند.
اسرائیل و ملت های دنیا نباید از بمب اتم حکومت ایران آن چنان بیمناک باشند – بلکه این ملت ایران است که باید بترسد و به آینده خود بیاندیشد.
آنان روزی که بمب را داشته باشند، ایرانیان بیشتری را خواهند کشت و همسایگان بیشتری را مورد تهدید قرار خواهند داد و ویرانی و مرگ بیشتری به بار خواهند آورد.
دمی هم تردید نخواهند کرد!
به سوریه بنگریم: رییس حکومت، برای آن که چند روز بیشتر در قدرت بماند، با سلاح شیمیایی مردم خود را می کشد – به شیوه ای بسیار دردناک می کشد! و کوچک ترین تردیدی نیز به خود راه نمی دهد که اینان هم انسان هستند، مسلمان هستند، هموطنان خود او هستند!
رژیم ایران دو پزشکی را که شاهد جنایات مأموران رژیم در زندان کهریزک بوده اند با بی شرمی و بی رحمی به قتل می رساند – تا نتوانند از این ناانسانی آنان پرده بردارند!
همین ها هستند که مردم ایران را سرکوب می کنند، حقشان را از آنان می ربایند، تا بتوانند هدفشان را پیش برند – و اسرائیل را به نابودی تهدید می کنند.
این در خوی حکومت ریشه دارد – که در کشتار و تعرض، ایرانی یا اسرائیلی فرقی برایش ندارد!
ایران و اسرائیل در دوران هایی دوست و همکار و همسایه خوب یکدیگر بوده اند. چه شده که اکنون رژیمی بر سر کار است که اسرائیل را به نابودی تهدید می کند – همان رژیمی که به سرکوب ملت ایران ادامه می دهد؟
ستم به شهروندان، در تعرض نسبت به بیگانگان ریشه دارد – و این دو از هم جدایی ناپذیر است.
تهدید حکومت ایران به نابودی اسرائیل هنگامی متوقف خواهد شد که ابتدا به ملت خویش احترام گذارد و حق آنان را محترم شمارد.
اورشلیم – شنبه 24 آبان ماه 1392 – 16 نوامبر 2013