Translate

۱۳۹۲ اسفند ۳, شنبه

Upozit 31 - 22 Feb




آیا شهامت دارند جام زهر را سر بکشند؟


روح الله خمینی جام زهر را سرکشید و ناچار شد آتش بس با عراق را بپذیرد – و وعده دریافت غرامت یک هزار میلیارد دلاری داده بودند که یک قران آن نیز به دست ملت ایران نرسید و خون آن چند صد هزار جوان و سرباز و سپاهی ایرانی  که در جنگ کشته شدند پایمال گردید و صدها هزار نفر هم معلول و زخمی شدند و چند میلیون نفر نیز بی خانمان گردیدند و هنوز هم بسیاری از آنان و یا فرزندانشان آواره هستند.
روح الله خمینی جام زهر را سرکشید و به شکست رژیم در رسیدن به هدف های خود در جنگ هشت ساله با عراق اعتراف کرد.
ولی یک بررسی کوتاه نشان می دهد که رهبران رژیم ایران باید جام زهرهای تلخ دیگری را نیز سر بکشند و اعتراف کنند که در هیچ یک از هدف های خود کامیاب نشده اند و به هر سو نظر افکنده اند ناکامی و سرخوردگی بوده است.
اما آنان شهامت خمینی را ندارند که به شکست اعتراف کنند و جام زهر را سر بکشند و از قدرت کنار روند.
از توافق شش ماهه ژنو و مسأله برنامه های اتمی رژیم آغاز کنیم. هدفشان آن بود که بمب اتمی بسازند و آن را به روی کلاهک انواع موشک هایی که تولید کرده اند سوار کنند و یک قدرت هسته ای ویرانگر به وجود آورند که به کمک آن کشورهای منطقه و جهان را به هراس بیاندازند و خواسته های خود را بر آنان تحمیل کنند و رهبری منطقه را به دست خود بگیرند.
بیش از 25 سال از آغاز اجرای برنامه های اتمی می گذرد. رژیم بیش از 15 سال این تلاش های خود را مخفی نگاه داشت و هنوز هم همچنان به کارهای محرمانه خود ادامه می دهد. اگر پاکستان در مدت حدوداً بیست سال توانست برنامه های اتمی را به انجام برساند و بمب را در اختیار داشته باشد، حکومت ایران هنوز تا تاریخی که بتواند سلاح هسته ای خود را عمل سازد و یک قدرت بازدارنده واقعی به وجود آورد فاصله بسیار دارد.
شاید صدها میلیارد دلار هزینه برپایی تأسیسات اتمی شده و حکومت با قوانین و موازین جهانی به درگیری پرداخته و چندین سال است که تحریم های اقتصادی دشواری برگرده اش سنگینی می کند و با مشکلات فنی بسیار درگیر است و هنوز مطمئن نیست که آیا بالاخره دنیا خواهد گذاشت حکومت به آرزوی خود برسد و بمب را تولید کنند؟
واقعاً آن بمب چه نوع امنیت و قدرتی برایشان به وجود خواهد آورد؟
آیا، به عکس، موجب آن نخواهد شد که در کانون خطر قرار گیرند و کشورهای دیگر پیشدستی کرده و درصدد انهدام توان اتمی آنان برآیند؟
حفظ زرادخانه های اتمی کار ساده ای نیست و هزینه مالی بسیار در بردارد.
در همان حال که رژیم ایران برای ادامه برنامه های اتمی هزینه سنگین پرداخته و می پردازد، دنیا قاطعانه اعلام می دارد که نخواهد گذاشت ایران اتمی شود و امنیت منطقه و جهان را به خطر اندازد.
پرسش اکنون آن است که چه هنگام رهبران رژیم ایران ناچار شوند جام زهر را سر بکشند و اعلام دارند که مجبورند برنامه های اتمی خود را متوقف سازند و تأسیسات پر هزینه آن را برچینند؟
اگر شهامت داشتند می بایست یک جام زهر دیگر را نیز سر می کشیدند و آن شکست حکومت در صدور انقلاب بود. حتی در قانون اساسی رژیمشان نوشته اند که رسالت خود را در صادر کردن پیام خویش به کشورهای دیگر می دانند. ولی بیش از سه دهه از انقلاب نامیمون آنان می گذارد – کدام کشور اسلامی نزدیک یا دور را توانسته اند به جرگه خود بکشانند؟
روزی که انقلاب های مردمی در کشورهای عرب آغاز شد، ادعا کردند که "انقلاب ایران" است که صادر شده و مردمان تونس و لیبی و مصر و یمن به تقلید از رژیم ایران بوده که به پا خاسته اند. ولی خیلی زود دیدند که چه دروغ بزرگی به مردم ایران گفته اند و آنچه در کشورهای عرب رخ داده انقلاب دور از اسلام و برای جلوگیری از دخالت دین در دولت بوده و در واقع تودهنی به رژیم ایران است.
مشکل بزرگشان آن بوده و هست که اگر خیزش های مردمی در کشورهای عرب را به حساب خودشان بنویسند و آن را انقلاب اسلامی بخوانند، پس حساب سوریه چه می شود. در سوریه مردم در واقع نه تنها علیه  خاندان اسد، بلکه علیه حکومت ایران نیز به پا خاسته اند و گرچه گروه های اسلام گرای اهل تسنن می کوشند خیزش مردمی را بربایند و آن را به سوی خود بکشانند، ولی واقعیت کتمان ناپذیر آن است که رهبران اصلی خیزش، افراد سکولار و مخالف دخالت دین در سیاست بوده و هستند.
این یک جام زهر است که اگر شهامت داشتند آن را سر می کشیدند.
ولی یک جام زهر دیگر هم آماده است آن ها سربکشند – که شهامتش را ندارند – و آن به راه افتادن جنگ آشکار و پنهان بین شیعه و سنی در منطقه است.
آنان ادعا کرده بودند که به زودی رهبری جهان اسلام را به دست خواهند گرفت.
این، خواسته و آرزوی خمینی و ذکر شده در قانون اساسی رژیم بوده است.
دارالتقریب هم برپا کردند و مشتی آخوند مفتخوار خارجی را نیز مرتباً به ایران آوردند و از جنبش مسلمان مورو در فیلیپین تا خیزش سیاهان در ایالات متحده طرفداری کردند و کوشیدند تهران را به کانون هدایت آشوب در جهان مبدل سازند، تا شاید بتوانند در کشورهای دیگر ریشه بدوانند و برای خود کسب نفوذ کنند.
ولی امروز وقتی کارنامه آن ها را بررسی می کنیم، می بینیم که گرچه صدها میلیون و شاید میلیاردها دلار هزینه کرده اند – نتیجه ای کاملاً معکوس گرفته اند.
آن ها نه تنها نتوانستند برای خود و مذهب شیعه کسب اعتبار و محبوبیت در جهان اسلام کنند، بلکه در همه کشورهای عرب گروه هایی قدرت گرفته اند که با شیعه دشمنی خونین دارند. در تونس و لیبی، رهبران اسلام آن ها ، سخت دشمن شیعه هستند.
در مصر، امروز به حکومت ایران اجازه ورود نمی دهند – ولی حتی دیروز که قدرت در دست اخوان المسلمین بود، هشدار داده بودند که اگر پای یک تبلیغات چی شیعه به مصر برسد، آن را قلم خواهند کرد.
در یمن دیپلمات های حکومت ایران را می ربایند و آنان را به قتل می رسانند.
در بحرین، حکومت سنی به رژیم ایران هشدار می دهد که دخالت های خود را متوقف ساز د.
در پاکستان تنفر نسبت به شیعیان به درجه ای رسیده که خود حکومت ایران به شهروندان توصیه می کند از مسافرت با اتوبوس های جمعی در داخل خاک پاکستان خودداری ورزند.
در عراق جنایات گروه های اهل تسنن علیه حاکمان شیعه، مردم بیگناه و بی دفاع را هدف قرار می دهد و در ظرف یک ماه حدود ششصد نفر از اهالی عراق در عملیات تروریستی جان خود را از دست می دهند.
در سوریه، خیزش مردمی به جنگ بین شیعه و سنی مبدل شده و چنین به نظر می رسد که سازمان ترور اهل تسنن سوگند خورده اند که با خون و آتش، و به هر بهایی که شده، رژیم شیعه علوی را براندازند.
در لبنان نیز موقعیت حزب الله، عامل دست نشانده حکومت ایران، به شدت متزلزل شده است.
و در یک کلام، حکومت نه تنها قادر نگردیده "انقلاب" خود را به کشورهای دیگر صادر کند، بلکه نزاع خونین یک هزار و چهار صد ساله بین شیعه و سنی را نیز دوباره به اوج تازه ای رسانده است.
جام زهر را اگر شهامت داشتند، می بایست سر می کشیدند.
یک جام زهر دیگر نیز برایشان آماده است که اگر شهامت داشتند با آن به زندگی خود پایان می دادند و آن حمایت از مستضعفین است.
خمینی به مردم ایران وعده آب و برق و نفت و مسکن مجانی داده بود. با شعار "حمایت از مستضعفین" قدرت را به دست گرفت و وعده داد که رفاه مردم ایران را تأمین خواهد کرد. در نخستین سال انقلاب هر کس ثروتی و ملکی و کارخانه ای و شرکت پردرآمدی داشت از دستش گرفتند و مصادره کردند و در اختیار بنیاد مستضعفین قرار دادند. ولی در عمل یک قشر جدید تازه ثروتمند در حکومت ایران رشد کرد که ثروت های افسانه ای به دست آورده و زندگی شاهانه دارد. نیازی نیست از فرد خاصی نام بریم – همگان اسامی آن ها را می دانند.
شعارشان حمایت از مستضعفین بود و نتنیجه کارشان آن شد که همه مردم ایران را به قشر مستضعف مبدل کردند و ثروت مملکت را دزدیدند و بخشی از آن را به حلقوم گروه های ترور و برنامه های نظامی خود ریختند و بخش عمده دیگری را خودشان بلعیدند.
کاری کردند که همه مردم را به "سبد کالا" محتاج ساختند و هرج و مرج آن را به یاد داریم.
امروز مردم ایران نگون بخت تر و مستضعف تر از روزی شده  اند که خمینی حکومت را به دست گرفت. وعده آزادی و رفاه و شرافت انسانی دادند و ببین چه ذلت و محنتی برای ملت ایران به وجود آوردند.
شمار جام زهرها بسیار است و ناکامی های رژیم یکی یا دو تا نیست.
ولی آیا آنان شهامت نوشیدن آن را دارند؟  
اورشلیم: شنبه 3 اسفندماه 1392، 22 فوریه 2014   


۱۳۹۲ بهمن ۲۰, یکشنبه

واضع نظريه بيگ بنگ امام بود، خاطره اي از هاشمي رفسنجاني

بيست و سوم بهمن 57، يك روز پس از پيروزي رسمي انقلاب حس عجيبي داشتم. فكر اينكه توانسته بوديم حكومت را به دست بگيريم بسيار هيجان آور بود. رهبران گروههاي سياسي براي ديدن امام لحظه شماري مي كردند و مي خواستند پيروزي انقلاب را به ايشان تبريك بگويند.
هجوم جمعيت عادي نيز براي ديدن امام بيشتر و بيشتر مي شد و مي بايست براي اين موضوع فكري مي كرديم زيرا امام نمي توانست تمام وقت خود را صرف ديدار با مردم بكند!
سخنان امام مبني بر عدم دخالت روحانيون در سياست من را اندوهگين مي كرد زيرا اين موضوع سبب مي شد كه قدرت نهان روحانيت به منصه ظهور نرسد و مردم از تواناييهاي روحانيون بي خبر بمانند.
براي بررسي اين موضوع و تعيين تكليف خودم به خدمت امام رسيدم. امام در مدرسه رفاه بود. وقتي وارد شدم مدرسه بيشتر شبيه به سلاخ خانه بود تا مدرسه همه جا خون اعدامي هايي كه در پشت بام كشته شده بودند ديده مي شد و هر چند ساعت يكبار صداي گلوله از پشت بام به گوش مي رسيد.
وارد اتاق كه شدم ديدم امام در تاريكي و  بدور از اين هياهوها با آرامش خاصي در گوشه اي نشسته بود و با چند رشته سيم و يك تكه حلبي داشت كاري انجام مي داد! (درست مثل همان دختري كه احمدي ن‍ژاد مي گفت با اين چيزها انر‍ژي هسته اي توليد مي كرد)
عرض كردم امام چه مي كنيد؟!  از بالاي عينك به من نگاهي انداخت و فرمود:"يك آزمايش مهم است كه نتيجه آن مي تواند دنيا را تكان بدهد! ما روحانيون بايد به دنيا نشان بدهيم كه خداوند تعالي علم لدني را به ما عطا كرده است و ما تا كنون فرصت نشان دادن آنرا نداشته ايم!!"
عرض كردم موضوع تحقيق چيست؟! فرمود: "پيدايش جهان!"
گفتم خب به نتيجه اي هم رسيده ايد؟ فرمود: "خب خداوند متعال زمين و آسمانها را در شش روز آفريد و روز هفتم استراحت كرد و در مورد خلقت انسان هم با گَّّل اول درست كرد و بعد فوت كرد و موضوع كاملا روشن است! حيوانات و گياهان هم به دو دسته تقسيم مي شوند حلال و حرام!‌ آنها كه حلال هستند بايد كشته شوند و خورده شوند! آنها هم كه حرام هستند بهتر است كشته شوند!"
عرض كردم اين سيم و حلبي چه كاربردي دارد! نگاهي انداخت گفت: هيچي! احمد تسبيح من را برداشته و من هم از سر بيكاري داشتم با آنها بازي مي كردم!
گفتم تكليف دخالت ما در سياست چه مي شود؟ ما بايد به حوزه ها برگرديم؟ امام فرمود: " چه كسي اين حرف را زده! اجازه ندهيد هيچ كس بجز روحانيون حاكم شوند!‌ در اولين فرصت هم زيرآب اين بازرگان را بزن اصلا ازش خوشم نمي آد! بعد هم ترتيب توده اي ها و ماركسيست ها و مجاهدين را بدهيد! سلطنت طلب ها را هم كه شروع كرديم به كشتن!"
با خوشحالي عرض كردم حتما!! من به داشتن رهبري چون شما افتخار مي كنم!
در همين موقع مرحوم حاج احمد آقا در حاليكه تسبيح مي چرخاند وارد اتاق شد و كليد برق را زد و اتاق روشن شد.
امام با ديدن نور لامپ فرمود: " انقلاب ما انفجار نور بود!"
اين جمله من را بسيار تكان داد زيرا نظريه "بيگ بنگ" هم مي گويد همه چيز از يك انفجار شروع شده است! پس امام اين را مي دانست زيرا بجز "بيگ بنگ" نور هيچ وقت منفجر نشده است!
فرصت را غنيمت دانستم تا بيشتر از اسرار كائنات آگاه شوم به همين دليل از امام سوال كردم قبل از "بيگ بنگ" خداوند متعال به چه كار مشغول بودند؟!
ناگهان امام از روي زمين بلند شد و به سرعت به سمت حاج احمد آقا رفت و با عصبانيت پرسيد: "باز بنگ زدي؟"
مرحوم حاج احمدآقا در حاليكه دستپاچه شده بود گفت: "نه به جون آقا!  از ديروز كه قول دادم ديگه لب نزدم!!"
امام فرمود: "پس اين مردك مخنث چي مي گه؟!"
حاج احمد گفت: "نمي دونم حتما به ريش من حسوديش شده و داره مهمل مي بافه!"
من كه ديدم اوضاع رو به وخامت است وسط معركه پريدم و عرض كردم منظور من از "بيك بنگ" انفجار بزرگ است كه دانشمندان مي گويند منشاء جهان است مي خواستم از علم لدني شما بهره ببرم و بدانم باريتعالي قبل از آفرينش جهان مشغول خلق چه بوده است؟!
امام كمي تامل كرد و فرمود: "همين آقاي خامنه اي"