Translate

۱۳۹۳ خرداد ۳, شنبه

پرسشی که خود ملت ایران باید پاسخگوی آن باشد!

 در همان زمانی که گفت و گوهای اتمی به مرحله سرنوشت ساز نزدیک می شود، و از یک سو جناح روحانی – ظریف می کوشد این مذاکرات را به نتیجه برساند و وضعی ایجاد کند تا تحریم ها و یا بخش هایی از آن ها برداشته شود، تا دولت روحانی بتواند اقتصاد ورشکسته رژیم را تا حدودی سروسامان بخشد، و در همان حال که جناح تندرو رژیم سخت مواظب است که هیچگونه گذشتی در برنامه های اتمی نشود، تا مبادا تلاش برای رسیدن به بمب هسته ای مختل گردد، فرماندهان سپاه پاسداران نیز بر شدت حملات لفظی خود علیه ایالات متحده می افزایند و رژیم مانورهای جنگی برگزار می کند و می کوشد یک حالت تنش به وجود آورد که پیامد آن ممکن است به بن بست کشانده شدن مذاکرات هسته ای باشد.
سپاهی اسماعیل قاآنی جانشین فرمانده سپاه قدس (یعنی همان واحدهای تروریست سپاه پاسداران که مامور آدم کشی در کشورهای دیگر، به ویژه علیه اسرائیل است) در همدان می گوید: آمریکا از قدرت نظامی رژیم ایران واهمه دارد! و برای اثبات این رجز خوانی خود دلیل می آورد و می گوید: علتش وضع اسفناک سربازان آمریکایی در افغانستان و عراق است.
سپاهی قاآنی که ظاهرا یک فرد نظامی و یک فرمانده است و باید به خوبی اوضاع را بشناسد تا تصمیم های اشتباه نگیرد و فرمان های فاجعه بار از زبانش صادر نشود، نمی داند که اگر درگیری نظامی بین ایالات متحده و حکومت اسلامی ایران رخ دهد، با آنچه در افغانستان یا عراق گذشت تفاوت کلیدی دارد و آن این که جنگ با حکومت ایران، برخلاف عراق و افغانستان، زمینی نخواهد بود و حتی یک سرباز آمریکایی پایش به خاک ایران نخواهد رسید، بلکه نبرد جنبه هوایی و دریایی خواهد داشت.
سپاهی اسماعیل قاآنی هر اندازه هم بی تجربه و بی خرد باشد، دست کم می داند که توان هوایی و دریایی ایالات متحده ده ها برابر رژیم ایران است و ارتش آمریکا در کوتاه مدتی می تواند نیروی هوایی و دریایی رژیم ایران را نابود کند و با موشک های پر قدرت خود تاسیسات نظامی و اتمی ایران را درهم بکوبد.
البته سران سپاه به رجز خوانی ادامه می دهند و ادعا می کنند که قایق های تندرو و موشک انداز آن ها می توانند ناو عظیم هواپیمابر آمریکایی "نیمیتس" را "در ظرف نیم دقیقه" به قعر دریا بفرستند – که دریاسالاران آمریکایی لبخند استهزاء می زنند و می گویند: آن ها حتما مقصودشان ماکت "نیمیتس" بوده است و نه خود آن!
این یاوگویی های فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بسیار نگران کننده است – زیرا اگر واقعا این گونه سخنان را می گویند و قصد شوخی ندارند، بیم آن می رود که با گفتار و کردار خود ارتش آمریکا را به یک واکنش کوبنده علیه رژیم ایران بکشانند.
سپاهی دیگری به نام بهمن کارگر در سخنانش به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر می گوید که بیرون راندن ارتش عراق از این شهر سرنوشت جنگ را عوض کرد. یادآوری کنیم که ارتش عراق در ظرف چند روز سراسر خرمشهر را به تصرف درآورد و دو سال به اشغال آن ادامه داد ولی برای آن که شاید بتوان به این جنگ بی حاصل پایان بخشید، دستور عقب نشینی صادر کرد و کم کم همه نیروهای خود را از خاک ایران بیرون راند و پیشنهاد آتش بس داد که خمینی آن را قاطعانه رد کرد و جنگ را "نعمت خدا" خواند و دستور داد که قتال و خونریزی ادامه یابد.
سپاهی محمد رضا نقدی این یاوه گویی های فرماندهان ارشد سپاه پاسداران را به اوج تازه ای می رساند و در آخرین سخنرانی خود می گوید: «در همه مراحل عملیات بیت المقدس، دست یاری خداوند دیده می شد». و این در حالی که گفتیم: صدام حسین در پایان سال دوم جنگ و هنگامی که دریافت ادامه آن سودی ندارد، همه نیروهای خود را از ایران بیرون برد و پیشنهاد آتش بس داد.
پس دست خدا کجا یار و پشتیبان رژیم ایران بود؟
 اگر این حکومت ظالم ظاهرا از عنایت الهی برخوردار بود، پس چرا خمینی به تحریکات دینی در عراق پرداخت و موجب حمله صدام به ایران شد؟
و اگر دست الهی یاری دهنده رژیم بود، پس چرا خمینی بالاخره جام زهر را سر کشید؟
 دست الهی بود؟
در چنین وضعی که ملت ایران دست سران رژیم و سرکردگان سپاه پاسداران را خوانده، و حنای اینان دیگر برای مردم ایران رنگی ندارد، می آیند و دوباره رزمآیش های جنگی (این بار زمینی) برگزار می کنند تا به اصطلاح قدرت خود را به رخ دیگران بکشانند و آن ها را از فشار بر رژیم ایران باز دارند.
ولی آشکارا، این تلاشی بی حاصل است. زیرا کارشناسان نظامی جهان خوب می دانند که رژیم ایران از نظر نظامی تا چه حد ضعیف است و چگونه یک حمله کوتاه می تواند حکومت را از نظر نظامی کاملا  فلج کند.
حکومت ایران که عملا نیروی هوایی ندارد و نیروی دریایی آن بسیار ضعیف است، تمام امید و آرزوی خود را وقف تولید انواع موشک های جنگی کرده است – با این امید که روزی بتواند آن ها را به بمب هسته ای مجهز سازد و کشورهای جهان را مورد تهدید قرار دهد.
سرتیپ سپاهی احمد رضا پور دستان فرمانده نیروی زمینی به قدرت موشکی این نیرو می نازد و تهدید می کند که به کمک این موشک ها کشورهای دشمن را نابود خواهد کرد. ولی خود او خوب می داند که تا چه حد این تهدید توخالی است.
همه این هشدارهای جنگی و رجز خوانی های نظامی و اخطارها و تهدیدها در همان حالی صورت می گیرد که حسن روحانی همچنان می گوید باید از ایجاد تنش با دنیا خودداری ورزید و به دنبال برطرف کردن آن بود.
ولی در هفته های اخیر احساس می شود که خود روحانی نیز لحن تعرضی در پیش گرفته و تنش زدایی را فراموش کرده و مطالبی در راستای سیاست جناح تندرو بیان می کند که جنبه تهاجمی دارد.
ولی شاید این ترفند روحانی، این روحانی دپیلمات کارکشته، مقصود و منظوری داشته باشد: او می خواهد بگوید که او نیز تندرو است تا با ایجاد این تعهد از ابراز مخالفت های جناح تندرو با مذاکرات اتمی بکاهد غافل از این که گروه خامنه ای – سپاه پاسداران نیز این ترفند را به خوبی می شناسد و ارزشی برای آن قائل نیست. (محمد رضا باهنر در سخنان چند روز پیش ادعا می کند که روحانی هرگز "اصلاح طلب" نبوده و نیست).
در هفته ای که گذشت هم ایران و هم سخنگویان شش قدرت جهانی کوشیدند فضای خوش بینانه ای در مورد احتمال رسیدن به توافق نهایی اتمی ایجاد کنند. این نیز خود یک ترفند است تا روحانی را در برابر تندروها قوی نشان دهد و تهدیدهای آن ها را خنثی کند.
اما این پرسش همچنان مطرح است که آیا واقعا توافق نهایی به دست خواهد آمد؟ و اگر هم به دست آید آیا می توان انتظار داشت که جناح تندرو حکومت بگذارد که اجرا شود؟
خودشان می گویند که اگر 99 درصد از توافق به دست آمده باشد و یک درصد هنوز باقی مانده باشد که به توافق نرسند، همه توافق باطل می شود و ارزشی نخواهد داشت.
آیا اکنون که جناح تندرو در ایران ادعا می کند  که ریاست مذاکرات عملا از دست محمد جواد ظریف و وزارت خارجه گرفته شده و به شورای عالی امنیت ملی باز گردانیده شده است، همچنان می توان در مورد احتمال رسیدن به توافق نهایی خوش بین بود؟
برگزاری مانورهای جنگی از چپ و راست به هدف ترساندن کشورهای غربی از قدرت نظامی تخیلی رژیم ایران، با افزایش سرکوب مردم در داخل کشور همراه شده است. این ظاهرا یک روند طبیعی است – زیرا هر اندازه که حکومت در صحنه بین المللی ضعیف تر شود، ملت ایران برای به پا خیزی قوت قلب بیشتر خواهد گرفت – که این، ادامه موجودیت رژیم را سخت به خطر می اندازد.
دستگیری آن شش جوانی که تنها گناهشان اجرای یک آهنگ ساده و گذاشتن آن در یوتیوب بود، بازتاب گسترده ای در سراسر جهان داشت و اعتراض های زیادی را علیه حکومت ایران به دنبال آورد – در حدی که رژیم ناچار شد این افراد را به قید وثیقه (با مبالغ کلان) به طور موقت آزاد کند.
ولی تجربه گذشته نشان می دهد که آزادی به قید وثیقه، در برخی موارد عملا به مفهوم پایان بخشیدن به پیگرد و مراحل قضایی است و ظاهرا قضیه را باید فیصله داده تلقی کرد. ولی در عین حال، رژیم با این ترفند "آزادی به قید وثیقه" می خواهد جوانان را از ادامه فعالیت هایی که مورد پسند رژیم نیست باز دارد.
حکومت می ترسد که اگر در برابر این جوانان و اقدام ظاهرا بسیار ساده آنان کوتاه بیاید، سد مقاومت رژیم در برابر مردم ترک خواهد خورد و اعتراض ها به سرعت گسترده خواهد گردید و ممکن است که رژیم کنترل بر اوضاع را از دست بدهد.
مردم ایران می بینند که با گذشت بیش از 9 ماه از ریاست جمهوری حسن روحانی، عملا اوضاع هیچ تغییری نکرده – و حتی شاید وخیم تر شده است.
آن ها بی تردید از خود می پرسند که چه باید کرد و عاقبت چه خواهد شد؟
به این پرسش، خود ملت ایران است که باید پاسخ گوید.
اورشلیم:  شنبه 3 خرداد ماه 1393 – 24 مه 2014 

Poletik 41 - مهمان هفته رضا فراهان (+لیست پخش)



۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۷, شنبه

چه کسی مالک ایران و چه کسی نماینده خدا به روی زمین است؟


حسن روحانی بی حوصله شده و به سیم آخر زده و خیلی صریح و روشن سخن می گوید و از تهدیدهای سپاه پاسداران و هشدارهای شخص خامنه ای نیز ککش نمی گزد.
او در یکی از سخنرانی های چند روز پیش می گوید که در حکومت اسلامی ایران افرادی وجود دارند که از بحران سود می برند و از آشوب پول به جیب می ریزند و از تنش سیاسی تغذیه می کنند.
همین سخن را یکی از  معاونان ارشد او تکرار می کند و در محافل طرفدار روحانی دهان به دهان می گردد.
این یک واقعیت تلخ است و گستاخی بسیار می باید که روحانی چنین سخنی بگوید و این گونه پرده از چهره رژیم بدرد.
خوب احساس می شود که کاسه صبرش لبریز شده و دریافته است که دست و بالش را بسته اند و علیه دولتش توطئه چینی می کنند و حتی ممکن است که نقشه قتل او را می ریزند.
او نیز خوب می داند که عوامل پر قدرتی در رژیم وجود دارند که برای حفظ  توان زورگویی و خودسری خویش حاضر به ارتکاب هر نوع جنایتی هستند. کافی است که چند پیچ و مهره هلیکوپتری را که حامل روحانی به یکی از استان هاست شل کنند و یا در مسیر حرکت کاروان او در جاده کلکی بزنند. تصادمات اتوبوس و اتومبیل و کشته شدن مشکوک افرادی که از دیدگاه رژیم نامطلوب تشخیص داده شده اند، در حکومت اسلامی ایران یک پدیده نادر نیست!
ولی اگر حسن روحانی پرده دری می کند و با صراحت می گوید که در حکومت عواملی وجود دارند که سودشان در ادامه تنش و درگیری و آشوب است، شاخ فیل نشکسته و کشف آمریکا  نکرده است.
از روز اولی که این رژیم بر ایران و ایرانی مسلط  شد، با همین ترفند کوشید قدرت بگیرد و پایه های خود را محکم کند.
سی و پنج سال از به قدرت رسیدنشان می گذرد و سی و پنج سال است که هر ماه و هر هفته و هر روز، و در هر سخنرانی و همایش و نماز جمعه ادعا می کنند که "دشمن کمین کرده و می خواهد آسیب برساند و ضربه بزند و اوضاع آرام و عادی نیست". مفهوم این سخن آن است که رژیم خود را مجاز می داند که حقوق شهروندان را پایمال کند، دهان منتقدین را ببندد، روزنامه ها را تعطیل کند و سکوت گورستانی در ایران برقرار سازد، زیرا به ادعای رژیم، دشمن کمین کرده است و باید مواظب بود.
با همین شیوه دشمن تراشی بود که آنان بر سفارت آمریکا در تهران مسلط  شدند تا بتوانند ادعا کنند که آمریکا شیطان بزرگ است – ولی به ادعای خمینی، آمریکا شیطان ضعیفی است، زیرا به گفته او "غلطی نمی تواند بکند".
به بهانه مبارزه با آمریکا، آشوب در کشور به وجود آوردند و مناسبات بین المللی ایران را به بحران کشاندند و در زیر لوای آن به سرکوب گروه های مخالف پرداختند.
همین آشوب طلبی ها و دشمن تراشی های شخص خمینی و رژیم او بود که صدام حسین را به هوس انداخت که به ایران حمله کند و آن جنگ فاجعه بار را به راه اندازد.
حتما به یاد دارید که خمینی، در پاسخ به این اعتراض که چرا پس از عقب نشینی صدام از خاک ایران، به برقراری آتش بس رضایت نمی دهد و موجب می شود که جنگ و خونریزی ادامه یابد، به صراحت گفته بود: «جنگ نعمت خداست». یعنی، حتی خمینی رهبر حکومت هم، بر حسب معیارهای حسن روحانی، بحران آفرینی می کرد که از آن بهره بگیرد و هدف های ناپاک خویش را پیش برد – بی آن که به قربانیان آن و آسیب و زیانش توجهی کند!
جنگ با عراق آنقدر از دیدگاه خمینی برای ادامه حکومتش برکت داشت که هشت سال تمام آن را ادامه داد و تنها هنگامی آتش بس را پذیرفت که مشاورانش گفتند اگر بخواهد به جنگ ادامه دهد، دیگر نه از تاک نشانی خواهد ماند و نه از تاک نشان!
در دوران هشت ساله ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، هر اندازه بی لیاقتی های او در اداره کردن امور کشور آشکارتر شد بر جسارت و لُغز گویی و دشمن تراشی او نیز افزوده گردید.
احمدی نژاد با گفتار و کردارش، روابط  ایران با جهان را به اوج تیرگی کشاند و چنان بحرانی به وجود آورد که در تاریخ عمر رژیم سابقه نداشت. در همین هشت سال نیز بود که بیشرین دزدی های مالی انجام گرفت.
ماجرای سه هزار میلیارد تومان را شنیده اید. بعد گفتند که دزدی کلان تری رخ داده و سخن از 632 هزار میلیارد تومان است.
علی مطهری نماینده افشاگر مجلس شورای اسلامی می گوید که امکان ندارد بدون تبانی با دولت و مقامات حکومت بتوان به چنین دزدی های بزرگی دست زد. او می گوید: پرداخت یک وام معمولی هزار فیلتر و ضمانت می خواهد. پس چطور ممکن است که بانک سرخود، سه هزار میلیارد تومان وام بدهد؟
ولی آخوند اعظم ناصر مکارم شیرازی برای این پرسش پاسخ قالبی داشته است. از دیدگاه او، این حکومت و ساختار آن نیست که سرقت یک چنین مبلغ کلانی را توسط  ماموران و دست اندرکاران حکومت امکان پذیر می سازد – بلکه استکبار جهانی است که این اختلاس را به وجود می آورد. یعنی، استکبار جهانی است که حکومت اسلامی ایران و تشکیلات آن را می چرخاند و هر کس در رژیم اسلامی ایران بر مسند قدرت قرار دارد، در واقع مامور مزدور استکبار جهانی است! آیا تعبیر دیگری از گفته های آخوند مکارم شیرازی می توان ارائه کرد؟
برنامه اتمی را نیز به راه انداختند که بتوانند بیشتر و بهتر دزدی کنند و پول ملت را آسان تر بچاپند. از آن جا که برنامه اتمی رژیم از نظر موازین بین المللی غیرقانونی است و حکومت ناچار بوده آن را در خفا انجام دهد، حساب و کتاب و سند و مدرک در دست نیست و پول ها را زیر میزی پرداخت کرده اند که بخشی از آن مبالغ کلان به جیبشان چسبیده و بیرون نیامده است.
همین دزدی ها هنگام خرید قطعات یدکی هواپیماهای جنگی و مسافری رخ داد. زیرا به علت اشغال سفارت آمریکا در تهران، دولت واشنگتن حکومت ایران را مورد تحریم قرار داد که ممنوعیت صدور قطعات یدکی هواپیما نیز بخشی از آن است. حکومت برخی از این قطعات را با بهای گزاف از بازار سیاه خریداری می کند که خدا می داند چه بخشی از آن ها به حساب های بانکی محرمانه سرازیر می شود.
شیوه دیگر دزدی های آنان پول رسانی به سازمان های ترور عربی و اسلامی مانند حزب الله لبنان و حماس است که آن هم با پول نقد انجام می شود و سند و مدرک و رسیدی در کار نیست و ماموران و مسئولان، براحتی می توانند اختلاس کنند.
دزدی های فردی به نام بابک زنجانی و یا رشوه دادن های فرد دیگری به نام محمد رضا ضراب در ترکیه، هنوز تازه تر از آن است که ملت ایران آن را فراموش کرده باشد.
اتهام بابک زنجانی آن است که بیش از دو میلیارد یورو در آمد نفت را به ایران باز نگردانده و به جیب خویش ریخته است – رضا ضراب نیز برای انجام معاملات غیرقانونی حکومت، میلیون ها دلار به وزیران ترکیه و عوامل پر قدرت آن کشور رشوه پرداخت کرده است!
چه مقدار از این پول ها به حساب شخصی محمد رضا ضراب و آقازاده های رژیم ریخته شده است؟
امروز سپاه پاسداران پرقدرت ترین نهاد حکومت اسلامی ایران در امور اقتصادی و بازرگانی و مالی است و بخش عمده ای از اقتصاد ایران را در چنگ خود دارد، آیا سپاه پاسداران، تا کنون، هرگز به مردم ایران حساب پس داده و گزارش فعالیت های اقتصادی و بازرگانی خود را برای آگاهی همگان منتشر ساخته است؟ مسلماً خیر! حتی بالاتر از این، نهاد بازرسی کل کشور حق ندارد در امور مالی سپاه پاسداران به بازرسی بپردازد.
محمود احمدی نژاد از "دوستان قاچاقچی" سخن گفته بود. سپاه پاسداران دست کم ده بندر غیرقانونی در جنوب ایران دارد که از طریق آن ها هر نوع کالای قاچاق را وارد کشور می کند. این دزدی نیست؟
آیا اگر تنش و بحران نبود، سپاه پاسداران می توانست این چنین بر ثروت ایران چنگ بیاندازد؟
با آن که مانند بختک به جان مردم ایران افتاده و همانند زالو توان مالی و اقتصادی ایران را به سود خود می مکند، ولی آخوند نقویان از نور چشمی های رژیم گله می کند که روحانیت در ایران همه قدرت را در دست ندارد و بخش عمده حکومت در دست غیرآخوند است که باید از دست آن ها درآورد. به زبان خود نقویان، "جلوه حکومت به نام روحانیت است، ولی خیلی کارها در دست روحانیت نیست"!
راست می گوید این آخوند نقویان: بنیاد مستضعفین و بهره برداری از نفت و گاز ایران در دست سپاه پاسداران است که بر همه نهادهای پر سود کشور مسلط  شده و کمتر چیزی را برای آخوندها باقی گذاشته است!
همین نزاعی نیز که هم اکنون بین حسن روحانی با رقیبان و دشمنان او در جریان است، نه به خاطر اسلام و اخلاق و معنویت و وجدان و عِرق ملی و نیت خدمتگذاری به مردم است. بلکه سران قدرت به روی هم چنگ می کشند تا همچنان ذخایر مالی کشور را در دست خود قبضه کنند و به دزدیدن اموال و غارت بیت المال همچنان ادامه دهند.
حسن روحانی شهامت نشان داده وقتی می گوید که در حکومت اسلامی ایران عواملی وجود دارند که نفع خود را در ادامه تنش و درگیری می یابند. محمد تقی مصباح یزدی در این هفته بدون آوردن نام روحانی گفت: «کسی که 500 هزار رای بیشتر آورده، نباید خیال کند که مالک کشور است». ظریفی بریده ای از صفحه اول روزنامه اعتماد ملی را در اینترنت آورد که در آن همین مصباح یزدی در پشتیبانی از احمدی نژاد می گوید: «اطاعت از رییس جمهوری، اطاعت از خداست». ظریفی می پرسد: اگر اطاعت از احمدی نژاد در سمت رییس جمهوری اطاعت از خدا بود، آیا حسن روحانی نمی تواند با ادعای نیم میلیون رای بیشتر، ادعای مالکیت بر مردم کند؟
اورشلیم:  شنبه 27 اردیبهشت ماه 1393 ، 17 مه 2014


OnTen 92 - موسیقی در سال فرهنگ



Poletik 40 - مهمان هفته مازیار بهاری



۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۰, شنبه

آیا ایران دوباره هدف تهاجم عرب قرار گرفته است؟




هشت سال تمام جنگ با عراق را ادامه دادند و ایران را به آستانه ویرانی کشاندند. بسیاری از نواحی هم مرز با عراق در غرب کشور ویران شد و ایران حدود نیم میلیون نفر قربانی داد و میزان ویرانی ها و زیان های مالی را هاشمی رفسنجانی یک هزار میلیارد دلار ارزیابی کرد که حتی یک سنت از یک دلار آن هم به ایران پرداخت نشد. کویت خسارات خود را از عراق به طور کامل دریافت کرد – و آن بابت حمله ناکام صدام حسین به آن سرزمین نفت خیز بود. ولی هیچکس برای پرداخت خسارت به ایران آستین همت بالا نزد و بالا نخواهد زد زیرا خود خمینی بود که با ارزیابی های فاجعه بار و بی خردی در امور سیاست بین المللی و گمان های نادرست در مورد توان واقعی ایران، جنگ را از دو سال به هشت سال کش داد که همگان از پیامد دردناک آن به خوبی آگاهی دارند.
هشت سال تمام با عراق، بیهوده جنگیدند و ایران را ویران کردند و ایرانی را به کشتن دادند، بدون آن که کوچک ترین سودی داشته باشد و بالاخره خمینی گفت چاره ای ندارد جز آن که جام زهر را سر بکشد.
ولی کوتاه مدتی پس از جنگ هشت ساله، مصیبت بزرگ دیگری را برای مردم ایران تدارک دیدند و آن تلاش برای ساخت بمب هسته ای بود که بیشترین زیان مالی را به ایران وارد آورده و موجب برقراری تحریم هایی شده که اقتصاد ایران را به آستانه ورشکستگی کشانده و فقر و محنت را در کشور پراکنده ساخته و فاجعه آفریده است.
ادامه برنامه های اتمی، از دیدگاه آنان ایجاب می کرد که سرکوبگری نیز شدت یابد و دهان مردم را بهتر و بیشتر ببندند تا کسی جرأت نکند علیه برنامه های هسته ای سخنی بگوید، تا حکومت بتواند همچنان ادعا کند که از زبان خود مردم سخن می گوید و خواست مردم را اجرا می کند.
یک پیامد مرگبار این سرکوب اتمی آن بود که وقتی دهان ها را بستند و اجازه انتقاد و ابراز عقیده ندادند، فساد مالی نیز همانند اختاپوس به همه جا دست انداخت و هر نهاد حکومتی و رژیمی را دچار این آفت ساخت.
امروز از دزدی 822 هزار میلیارد تومانی سخن می گویند که تقریبا معادل بودجه یک ساله حکومت است. چه افرادی و چگونه توانسته اند چنین مبلغ کلانی را از بیت المال به سرقت ببرند؟
در طول سال هایی که از "انقلاب" منحوسشان می گذرد، هرگز اختلاف و جدل در داخل حکومت این چنین آشکار و علنی نبوده است.
ظاهرا می گویند که "رهبر معظم انقلاب" "فصل الخطاب" است و کسی نمی تواند روی حرف او حرف بزند.
ولی در عمل می بینیم که، مثلا در مورد برنامه های اتمی، جناح روحانی می گوید که بدون گذشت های بیشتر نخواهد توانست موجب لغو تحریم ها شود، و جناح تندرو حاضر به کوچک ترین گذشتی نیست و به هر وسیله که بتواند می کوشد چوب لای چرخ دولت روحانی بگذارد و تلاش او را به شکست بکشاند.
 در دوران محمد خاتمی نیز چنین کردند. با این تفاوت که خاتمی آدم بی عرضه ای بود که نتوانست جلوی آن ها را بگیرد – ولی حسن روحانی جربزه بیشتری دارد و تک را با پاتک پاسخ می گوید.
سخنان هفته های اخیر روحانی در انتقاد از رقیبان و هماوردان خویش بسیار روشن است.
 او می گوید: «باید تقابل با دولت های خارجی را کنار گذاشت و با آن ها تعامل کرد». منتها اشکال تعامل آن است که جامعه ایرانی به ناچار باز خواهد شد و درهای آن به  روی خارجیان گشوده خواهد گردید و خدای ناکرده و زبانم لال، «راه برای رخنه یابی فرهنگ دشمن» باز می شود. و آن گاه همه زحمات برای برقراری "اسلام ناب محمدی" نسخه حکومت ایران خنثی می گردد. چه فاجعه ای!
در مورد اتم نیز، با آن که ظاهرا دولت حسن روحانی بدون دریافت تأیید و پشتیبانی رهبر حکومت کوچک ترین گامی در مذاکرات هسته ای برنمی دارد، ولی جناح تندرو حکوممت او را به انحراف و خیانت متهم می سازد و به همه مانورهای ممکن دست می زند که باعث براندازی دولت حسن روحانی گردد.
دولت او را از هر سو مورد حمله قرار می دهند. همآیش "من دلواپسم" به راه می اندازند و ادعا می کنند که با آمدن روحانی، مملکت و اسلام به  باد رفته است.
روحانی شمشیر را از رو بسته است. او در سخنرانیش می گوید: «وقتی من از تعامل سازنده با دنیا سخن می گویم آن ها ادعا کرده می گویند: روحانی می خواهد با استکبار سازش کند!». و با خشم و شوخی می پرسد: «پس انتظار دارند که ما به روی دنیا خنجر بکشیم؟».
دستیاران و نزدیکان روحانی حرف هایشان را با صراحت و شفافیت بیشتری عنوان می کنند.
 آنان می گویند که جناح آشوب طلب حکومت در هشت سال گذشته از آشفتگی بازار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران سود بسیاری به جیب زده و می خواهد همین وضع ادامه یابد و خصومت و درگیری با دنیای غرب و به ویژه ایالات متحده همچنان دنبال شود تا به ادامه دزدی ها و اختلاس ها آسیبی وارد نشود و سپاه پاسداران همچنان به تسلط  فزاینده خود برهمه امور کشور ادامه دهد.
بی تردید یادتان هست که احمدی نژاد در ماه های پایانی دوران هشت ساله ریاست جمهوری، از آنچه که "برادران قاچاقچی" نامید نام برد که بی تردید منظورش همان سپاه پاسداران بود. سپاه اکنون نمی خواهد این قدرت خود را از دست بدهد و از این رو برای تسلط  یافتن بر دولت و رقابت با روحانی، به هر گونه اقدامی دست می زند.
روحانی از "تعامل" به جای "تقابل" سخن گفته بود. ولی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران با گستاخی ادعا می کند که نیروی دریایی سپاه آن قدر پر قدرت است که می تواند ناو هوپیمابر غول پیکر "نیمیتس" آمریکا را در ظرف 50 ثانیه نابود کند – و آمریکا در پاسخ گفت که حتما منظورشان ماکت ناو هواپیمابر "نیمیتس" بوده چون اگر به خود این ناو بخواهند تعرض کنند، کیلومترها پیش از آن که قایق های تندرو
 به برد شلیک برسند همانند مگسان گرد شیرینی درو خواهند شد.
این یاوگویی حسین فدوی در مورد انهدام ناوگان دریایی آمریکا در 50 ثانیه، نمونه دیگری از نابخردی های سران رژیم و اشتباهات دهشتناک آن ها در محاسبه و ارزیابی اوضاع جهانی است – همان گونه که خمینی گفته بود که بزودی انقلاب اسلامی ایران منطقه گیر و جهان گیر می شود و محمود احمدی نژاد گفته بود که به زودی مدیریت جهان را به "دست توانای حکومت اسلامی ایران" خواهند سپرد.
حالا جبهه تازه ای نیز گشوده اند و می خواهند جمعیت ایران را دو برابر و سه برابر سازند. همین چند ده میلیون را نیز نمی توانند نان بدهند، و ادعا می کنند که آب کافی ندارند – ولی در همان حال از زنان ایرانی می خواهند عشوه گری کنند و مردانشان را به هوس درآورند – و بچه پس بچه  راه بیاندازند.
آیا آن ها این خرد را داشته اند که از کارشناسان بپرسند دو برابر و سه  برابر شدن جمعیت چه زیان هایی می تواند به بار آورد؟
نه تنها دزدی می کنند و بیت المال را به تاراج می برند و خزانه ملی را خالی می کنند، بلکه به فجایع جنایت بار دیگری نیز دست می زنند.
خودشان می گویند که هوای ایران و به ویژه شهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران آن قدر آلوده است که هر روز و هر هفته ده ها نفر می میرند. آیا این جنایت را نباید به پای رژیم نوشت؟
خودشان تایید می کنند که ناداری در کشور چنان ریشه دوانده که مادر شیر ندارد نوزاد خود را سیر کند و پدر پول ندارد آذوقه کافی برای فرزندانش بخرد و سوء تغذیه باعث کمبود رشد می شود و مرگ و میر را بالا می برد. آیا این جنایت نیست؟
همه ادعا می کنند که گفت و گوهای اتمی به خوبی پیش می رود و توافق هایی به دست آمده – ولی در همان حال هشدار می دهند که مشکلات بسیاری هنوز در راه است و تا آخرین لحظه نمی توان ارزیابی کرد که آیا توافق نهایی به دست خواهد آمد یا خیر!
حالا فرض کنیم که توافق هم به دست آمد و تیم مذاکره کننده ایرانی که ریاست آن را شخص محمد جواد ظریف به عهده دارد به قرارداد نهایی دست یافت. ولی آیا شخص خامنه ای این توافق را خواهد پذیرفت؟ مهم تر از این: آیا سپاه پاسداران با این توافق کنار خواهد آمد؟ و یا آن که شمشیر از نیام خواهد کشید و دولت حسن روحانی را برخواهد انداخت و خود قدرت را به دست خواهد گرفت و خامنه ای را نیز همانند یک عروسک صامت و ساده در کنار خود خواهد داشت؟
این ها همه فرض و گمان است. ولی واقعیت می تواند حتی بسیار وخیم تر از این باشد. 
**********
یک هزار و چهارصد سال پیش عرب پا برهنه به ایران حمله برد و کشور را ویران کرد و قصد نابودی فرهنگ ایرانی را داشت -  که نتوانست.
آیا امروز اینانی که بر ایرانیان حکومت می کنند، همان ماموران آن اعراب شیر شترخور هستند که به ایران هجمه فرهنگی و سیاسی و اقتصادی کرده اند – و این چنین همه چیز ایران را یکی پس از دیگری به ویرانی می کشانند؟
اورشلیم شنبه:  20 اردیبهشت ماه 1393 – 10 مه 2014