Translate

۱۳۹۳ مهر ۲۹, سه‌شنبه

Upozit 61 - Oct 18 - آپوزیت ۶۱



نظر امام در مورد فیس بوک، از خاطرات هاشمی رفسنجانی

سال 64 رسانه های غربی حملات تبلیغی وسیعی علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند. تقریبا هیچ مجله و روزنامه ای در غرب را نمی توانستیم پیدا کنیم که علیه مقامات و نظام چیزی ننوشته باشد.
ارزش پاسپورت ایرانی هم به شدت سقوط کرده بود به طوری که وقتی عفت و بچه ها از خارج بر می گشتند می گفتند همه جای آنها را مورد بازرسی قرار می دهند.
خدمت امام رفتم برای عرض حال و شرح واقعه و چاره جویی. شخصیت امام به گونه ای بود که در بدترین شرایط که ما دستمان از همه جا کوتاه می شد پیشنهاداتی می داد که گره گشا بود و اعتقادمان به رابطه ایشان با غیب را کاملا تقویت می کرد.
ساعت 9 صبح به بیت امام رسیدم. پس از بازرسی بدنی شدید که بیشترنقاط حساس آدم را شامل می شد به گونه ای که رغبت به زیارت مدام امام را در ما تقویت می کرد، وارد اتاق ایشان شدم.
وقتی وارد اتاق امام شدم هنوز لحاف تشک وسط اتاق پهن بود و امام با لپ تاپ داشت تو صفحه فیس بوک رونالد ریگان فحش خواهر و مادر می نوشت!
عرض کردم امام با این کار دید خارجی ها نسبت به ما بدتر خواهد شد!
امام با عصبانیت به من نگاه کرد و گفت: "آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند."
عرض کردم اون که بعله اما حملات رسانه ای و تبلیغات رسانه ها علیه ما به شدت افزایش پیدا کرده چون خیلی از جوانها می روند و در صفحات آدم های معروف فحش خواهر و مادر می نویسند و حرفهای نامربوط می زنند!
امام گفت مگه فیس بوک فیلتر نیست؟
عرض کردم چرا! خود من و بچه ها با فیلتر شکن وارد می شویم! شما از چه راهی استفاده می کنید؟!
فرمود: من از فیلتر شکن بی بی سی استفاده می کنم سرعتش خوبه ولی خب می ترسم انگلیسی ها ردم رو بزنن! به هر حال می توانید فیس بوک را برای مردم عادی فیلتر کنید اما برای مقامات باز باشد مخصوصا برای ظریف که بعدها قرار است وزیر خارجه بشود!
عرض کردم اما اگر ما فیس بوک را فیلتر کنیم دیگر کسی را نداریم که به خارجی ها فحش بدهد!

امام در حالیکه نقطه خاصی از بدن خود را می خاراند فرمود: "چرا نداریم همین آقای خامنه ای"

۱۳۹۳ شهریور ۲, یکشنبه

Upozit 53 - August 22



چرا افراط گرایی اسلامی در جهان رشد می کند؟

در همان روزهایی که اسرائیل به طور مداوم هدف ده ها موشک و راکت از نوار غزه قرار داشته و شهروندان پیرامونی غزه بر دولت خشم گرفته اند که چرا قاطعیت نشان نمی دهد و چنان ضربه ای به حماس و دیگر سازمان های ترور وارد نمی آورد که آن ها را برای همیشه، و یا دست کم برای یک مدت طولانی فلج کند، و دولت نتانیاهو می گوید که با سنجیدگی و درایت به رویارویی با دشمن رفته و از افراط گرایی دوری می جوید، دنیا با مساله دیگری روبروست و آن قدرت گرفتن گروه جنایتکاری به نام "داعش" است که می خواهد منطقه و جهان را به دوران جاهلیت پیش از اسلام باز گرداند و افراد را گردن می زند، زنان و مردان را سنگسار می کند، غیر مسلمان اهل تسنن را نیز اگر اهل تعصب نباشد کشتار می کند و پیروان ادیان دیگر را از دم تیغ می گذراند.
مردم دنیا، و به ویژه آمریکائیان و اروپائیان می پرسند که چگونه با این فتنه و بلا می توان مبازره کرد و جلوی پیشروی آن را گرفت.
غربی ها، و به ویژه اروپائیان، چندان نگران کشته شدن افراد در خود خاورمیانه عربی نیستند، بلکه از این بیم دارند که فتنه به داخل کشورهای آنان نیز کشانده شود و وحشیگری قرون وسطایی صادراتی از خاورمیانه عربی، دامان آن ها را نیز بگیرد.
ولی اروپائیان و دنیا باید به این پرسش پاسخ دهند که چه تفاوتی بین حماس و "داعش" وجود دارد؟
چرا "داعش" را می گویند باید در نطفه خفه کرد، ولی مردمانی در اروپا به خیابان ها می آیند و از تعرض حماس علیه اسرائیل جانبداری می کنند و به سود آن شعار می دهند و آشکارا نابودی اسرائیل را طلب می کنند؟
تلویزیون های دنیا، که اکثرا به دام تبلیغات حماس افتاده و فقط  اجساد زن و کودک غزه ای را نشان می دهند و چریک های وحشی و چهره در نقاب حماس را نادیده می گیرند و تهدیدهای آنان را برای نابودی اسرائیل پوشیده نگاه می دارند، یکی از مسؤولان این موج اسرائیلی ستیزی و یهودستیزی هستند که دنیا را در بر گرفته است.
آن ها در واقع با دفاع از تعرض حماس، و یا پرده پوشی این واقعیت که آن سازمان تروریستی بود که با حملات موشکی جنگ خونین کنونی را به راه انداخت، از "داعش" و از ترور اسلامی پشتیبانی می کنند و موجب تقویت و گسترش آن می شوند.
گروه های تعصب گرای اسلامی، که روز به  روز شمار آنان در کشورهای اروپا بالا می رود و بارها در هر فرصتی به خیابان ریخته و به آشوب دست زده و علیه فرهنگ غرب، در خاک غرب، شعار داده اند، در این تظاهرات ضد اسرائیلی و یهودستیزانه، دست همکاری گروه های نئونازی را فشرده و در صفوف واحد به  راه پیمایی و شعار دادن علیه اسرائیل و به حمایت از ترور حماسی می پردازند.
شوربختانه، گروه های چپ گرا و سازمان های حمایت از انسان ها و حتی قشرهائی از مسیحیان متعصب، آن ها نیز با اسلام گرایان افراطی و نئونازی ها و تندروها دست همکاری داده و به تظاهرات اعتراضی علیه اسرائیل پیوسته اند.
آن ها اعتراض دارند که چرا اسرائیل از خود و شهروندان خود دفاع می کند؟
 پس اسرائیل از خود دفاع نکند و بگذارد که جنایتکاران تعصب گرای اسلامی این کشور را نابود کنند و بر منطقه مسلط  شوند؟
 اگر خدای ناکرده چنین گردد، آیا آن ها می دانند که بر سر اقلیت های دینی و فرهنگ غیراسلامی و دگراندیشان در منطقه چه خواهد آمد؟
انگشت را به سوی "داعش" در عراق دراز می کنند که شمشیر اسلامی به دست گرفته و غیرمسلمان را می کشد و حتی مسلمان شیعه را سر می برد و به زنان تجاوز می کند و آنان را به برده فروشی می گذارد؟
آیا یادتان هست که چگونه سپاهیان اسلام در 1400 سال پیش، با سرعتی شگفت آور به منطقه ای از بخارا و افغانستان تا تونس و مراکش امروز و حتی جنوب اسپانیا مسلط  شدند؟
زیرا به سربازان عرب وعده داده شده بود که هر نقطه ای را که تصرف کنند، مال دشمن نصیب آنان می شود و زنان دشمن بر آن ها حلال هستند – و حتی کودکان دشمن!
برای یک عرب گرسنه و پا برهنه، چه وعده ای فریبنده تر از این که آدم می کشد و اموال او را غصب می کند و زنش را نیز در اختیار می گیرد؟ تازه اگر هم شهید شد، 72 دوشیزه در آن دنیا در انتظارش هستند تا برایش مجلس عیش و عشرت و هوسرانی برپا کنند؟
حالا "داعش" همین ها را به جوانان گرسنه و بیکار و سرخورده عرب و مسلمان وعده می دهد و آنان را به سوریه و عراق می کشاند تا نه تنها شهوت ماجراجویی و هوس خون را در خود ارضاء کنند، بلکه عطش جنسی آنان نیز تامین شود.
در این  شیوه مغزشویی و جنایت پیشگی، در اصل هیچ تفاوتی بین "حماس" و "داعش" وجود ندارد – شاید از نظر گستردگی و شدت کمی با هم متفاوت باشند.
به یاد دارید که وقتی حماس با انجام یک کودتای نظامی بر نوار غزه مسلط  شد، بسیاری از طرفداران فتح را مضروب یا مقتول کرد و یا آن ها را به زندان انداخت؟
در عملیات نظامی موسوم به "سرب گداخته" و همچنین "ستون ابر" حماس چند صد جوان فلسطینی عضو فتح را با شلیک گلوله به ساق پای آنان مفلوج کرد که مادام العمر معلول بمانند. آیا دنیا این جنایت را به یاد دارد؟ همین دیروز بود که حماس 18 نفر فلسطینی را به اتهام جاسوسی به سود اسرائیل اعدام کرد! آیا به این جنایت توجه کردید؟
حماس در همان روزهای نخستینی که با کودتا قدرت را در غزه به دست گرفت، همه مراکز مسیحی و کلیساهای آنان را به آتش کشید و مسیحیان در غزه (آنانی که هنوز نتوانسته اند از چنگ حماس بگریزند) در هراس و وحشت زندگی می کنند.
آیا دنیا آن را به یاد دارد؟
آیا دنیا به یاد دارد که همین بلا را اخوان المسلمین در مصر بر سر مسیحیان قبطی وارد کردند؟
و همین بلا را حکومت اسلامی ایران هر روز و هر هفته بر سر مسیحیان و یا نوکیشان وارد می آورد و از روزی که به قدرت رسیده هزاران باورمند بهایی را کشته یا زندانی و یا فراری ساخته و اموال آنان را غصب کرده است؟
این با "داعش" چه تفاوتی دارد؟
حکومت ایران نیز به ترور دینی و سیاسی و اجتماعی دست می زند و زنان را سنگسار می کند و دست یا پای محکومین را می برد و علیه غیرمسلمان شیعه، به  ویژه بهائیان ومسیحیان مرتکب جنایت می گردد.
در اصل، هیچ تفاوتی بین "داعش" که به نام اسلام آدم می کشد، با اخوان المسلمین در مصر، جبهة النصرة در سوریه و حکومت اسلامی ایران وجود ندارد.
شاید شدت آن متفاوت باشد، ولی در اصل، آن ها سروته یک کرباسند!
امروز دنیا از خود می پرسد که در قرن بیست و یکم، چه  شده است که بربریت 1400 سال پیش سر بلند می کند؟
آیا در این سال های دراز بشریت هیچ پیشرفتی نکرده، که اکنون دچار چنین پس رفتی می شود؟ چگونه می توان با این افراط گرایی سرشار از خشونت و خون مبارزه کرد و جلوی رشد آن را گرفت؟
شماری از مخالفان رژیم ایران عادت دارند که این موج تعصب گرایی اسلامی را به حکومت ایران و شخص خمینی نسبت دهند – و ادعا می کنند که اگر رژیم کنونی ایران نبود، این تعصب گرایی آلوده به خون هم به وجود نمی آمد.
پاسخ باید گفت که گرچه قدرت گیری حکومت دینی در ایران و حمایت مالی و تسلیحاتی آن از سازمان های ترور، در گسترش تعصب گرایی دینی و منطقه ای نقش مؤثری داشته، ولی ریشه آن را در ده ها سال پیش از به روی کار آمدن دولت اسلامی ایران باید جستجو کرد.
در واقع، خود حکومت ایران نیز زاده همان موج اسلام گرایی تعصب گرانه بود که از یک قرن پیش همانند آتش زیر خاکستر، خود را حفظ  می کرد.
ولی تصور آن بود که هر چه بر دانش مردم جهان و آگاهی و معرفت آنان افزوده شود، از تعصب گرایی دوری خواهند گرفت و به راه میانه روی و اعتدال روی خواهند آورد. ولی این آرزو و انتظار عملی نشد!
چرا؟
پاسخ آن را جامعه شناسان و روانشناسان باید بدهند، که چرا این گونه شد؟
شاید یک علت می تواند گسترش شکاف فرهنگی و مادی بین دنیای اسلام و جهان غرب باشد.
غرب در سایه دموکراسی و مردمسالاری و در سایه فضای آزاد و رقایت آزاد و مسالمت جویانه دواسبه پیش می رود، ولی دنیای اسلام به علت سرکوب و استبداد و نبود آزادی بیان عقب مانده و مردمانش در محنت به سر می برند.
این تفاوت بین غرب و دنیای اسلام، موجب خشم و کینه افراط  گرایان مسلمان می شود که اگر خود توان پیشرفت ندارند، پس می خواهند پیشرفت دیگران را نیز متوقف کنند، و از آن جا که خود نتوانسته اند بسازند، پس ساخته های دیگران را نیز ویران کنند.
آمدن "داعش" دنیا را به هراس انداخته، ولی کشتیبانان نمی داند که اگر به رژیم ایران پرو بال نمی دادند، اگر در برابر حزب الله لبنان سکوت نمی کردند و اگر جلوی رشد حماس و اخوان المسلمین را می گرفتند، دنیا امروز به این مرحله از خون و آتش نمی رسید.  
اورشلیم، شنبه اول شهریور ماه 1393 – 23 اوت 2014


۱۳۹۳ تیر ۲۸, شنبه

سران حکومت ایران باید کلاهشان را ببلعند!


سران حکومت اسلامی ایران باید از شدت خشم و سرخوردگی کلاه خود را ببلعند. ولی چنین انتظاری از آنان نداشته باشید، زیرا هرگز در طول حکومت خود به شکست اعتراف نکرده اند، بلکه بعکس، بدترین شکست را نیز به عنوان بزرگ ترین پیروزی جلوه داده اند که یک نمونه آن جنگ هشت ساله با عراق بود.
اکنون باید از شدت ناراحتی و سرخوردگی کلاه خویش را ببلعند، زیرا به هر سو که می نگرند جز شکست و ناکامی چیزی نمی بینند. محسن رضایی فورا دست به کار می شود و این شکست ها را نتیجه توطئه استکبار معرفی می کند و بلافاصله روی دیوار کوتاه – یعنی اسرائیل – انگشت می گذارد و این کشور را مسئول و مقصر می داند.
سپاهی مسعود جزایری سه سال پیش گفته بود که قدرت آتش  حکومت اسلامی ایران آنقدر کوبنده است – که هرگاه اراده کند، می تواند در ظرف یک دقیقه 11 هزار موشک و راکت و خمپاره به سوی اسرائیل پرتاب کند. یازده هزار موشک و نه کمتر. نه 10990 بلکه 11 هزار موشک. نه در یک روز بلکه تنها در یک دقیقه – یعنی در فاصله زمانی شمارش یک تا پنجاه، 11 هزار موشک!
البته نمی توان گفت که سپاهی جزایری فردی مالیخولیایی است، هر اندازه هم که شلیک یازده هزار موشک در یک دقیقه خیالی و افسانه ای بنماید.
امید و انتظار جزایری آن بود که وقتی حکومت ایران علیه اسرائیل فرمان آتش بدهد، بلافاصله موشک های دور پرواز از ایران به حرکت درخواهد آمد و هم زمان حزب الله از لبنان، به عنوان مامور و مزدور حکومت ایران، هزاران موشک و راکت را همزمان روانه اسرائیل خواهد ساخت و گروه های تروریستی حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه که چند صد میلیون دلار تا کنون پول از ایران گرفته اند، به انجام ماموریت و دست بوسی می رفتند و آن ها هم اسرائیل را موشک باران و راکت باران کردند. جمع کنید: می شود 11 هزار موشک (و حتی نه یک موشک کمتر) در ظرف یک دقیقه.
حساب کنید که حتی اگر جزایری گزافه گویی کرده و لاف بیهوده زده و به جای 11 هزار، فرض بفرمایید که صد موشک کوچک و بزرگ همزمان و از چهار جهت به سوی اسرائیل پرتاب شده، اصابت آن چه ویرانی و کشتاری می توانست به بار آورد.
حالا بروند و کلاهشان را از شدت خشم و سرخوردگی ببلعند. زیرا حماس در طول روزهای جنگ موشکی علیه اسرائیل یک هزار و چند صد موشک علیه اسرائیل فرستاد که کمترین خسارات و تلفات را وارد کرد.
بی تردید، سرکردگان حماس، همانند سران حکومت اسلامی ایران انگشت به دهان و حیرت زده مانده اند که چگونه ممکن است چنین شمار دهشتناک موشک به سوی اسرائیل پرتاب کنند و تلفات و خسارات این چنین ناچیز باشد.
البته زندگی عادی مردم اسرائیل مختل شد. مردم ساعات متمادی و روزهای مداوم در اطاق امن یا در پناهگاه به سر بردند.
برخی خانه ها ویران شد و بعضی سالخوردگان هنگام دویدن به سوی پناهگاه آسیب دیدند.
ولی در مجموع زیانی که به اسرائیل وارد آمد ناچیز بود و حماس در معرض کوبنده ترین ضربات قرار گرفت و بیش از پیش منفور اهالی غزه و مردم فلسطینی قرار گرفت که حماس چنین مصیبت بزرگی را برایشان به وجود آورده است.
سرخوردگی حکومت ایران در حدی است که یک فرمانده سپاهی ادعا کرده می گوید: اسرائیل دست کم 60 کشته داشته و آماری که می دهد دروغ است. این سپاهی قیاس به نفس می  کند و اسرائیل را در کنار دروغ گویان حکومت اسلامی ایران قرار می دهد که همه چیز را تحریف می کنند. او نمی داند که در اسرائیل هیچ چیز را نمی توان پنهان کرد و مطبوعات آزاد هستند و خبرنگاران خارجی همه جا می گردند و هر فردی که کشته می شود نام و تصویر و داستان زندگی اش انتشار می یابد و مردم در مرگش به سوگ می نشینند.
امید رژیم ایران با دادن صدها میلیون دلار پول به حماس آن بود که با هزاران موشکی که بخش اعظم آن را ایران به غزه قاچاق کرده بتواند اسرائیل را با خاک یکسان کند – که نتیجه اش را دیدید و عمق ناکامی رژیم ایران را شاهد بودید.
سران حکومت ایران باید از شدت خشم و سرخوردگی، کلاه خود را ببلعند، زیرا در لبنان نیز حزب الله دیگر آن سازمان قدر قدرتی نیست که سیاستمداران و مردم لبنان را به دنبال خود می کشید و آنان را به سوی فاجعه می برد و ویرانی و مرگ به وجود می آورد.
جنگ در سوریه و دفاع از بشار اسد در کشتار مردم آن کشور، حزب الله را نه تنها تضعیف کرده و تلفات سنگینی به آن وارد آورده، بلکه خشم جهان اسلام اهل تسنن را علیه خود برانگیخته است و ملت لبنان آشکارا از حزب الله ابراز تنفر می کند.
در کنار این روند، گروه اسلامی افراط گرای «داعش» در لبنان نیز جان گرفته و در برابر حزب الله می ایستد و می خواهد پوزه آن را به خاک بمالد.
از همین رو بود که دست کم در ده روز اول عملیات موسوم به «صخره استوار»، حزب الله از پیوستن به حماس و همگامی در تعرض علیه اسرائیل دوری جست و مرزهای اسرائیل با لبنان به طور نسبی آرام بود، جز چند مورد حملات محدود راکتی!
حکومت ایران در حزب الله سرمایه گذاری سنگینی کرد که با صدور فرمانش، بتواند اسرائیل را موشک باران کند – و برای این منظور بیش از 60 هزار موشک و انواع راکت در اختیار حزب الله لبنان گذاشت.
ولی این سرمایه گذاری نیز دارد به باد می رود.
ضربه سوم به حکومت ایران و سیاست های منطقه ای آن در سوریه وارد آمده است که امروز بشار اسد دیگر آن فرمانروای مطلق نیست، بلکه همچنان در خطر سقوط  قرار دارد و خیزش مردمی سه ساله، همراه با تعرضات تروریستی گروه های مسلح اهل تسنن امکانات او را بسیار محدود کرده است.
روح الله خمینی در توجیه جنگ هشت ساله با عراق، گفته بود: «راه قدس از کربلا می گذرد». یعنی باید برای برانداختن رژیم صدام حسین و به روی کار آوردن حکومت شیعه در عراق تلاش کرد و آن را به سوریه چسباند تا یک تداوم زمینی برای حمله نظامی به اسرائیل ایجاد شود.
ولی نه تنها وضع خاندان اسد در سوریه بسیار لرزان است و او جرات نخواهد کرد دستور رژیم ایران را برای تعرض علیه اسرائیل اجرا کند، بلکه درعراق نیز پایه های حکومت شیعه متزلزل شده و فرماندهان ارتش صدام حسین و افسران ارشد آن، با گروه تروریستی «داعش» دست اتحاد داده اند و حکومت شیعه در خطر سقوط  است و خود عراق در خطر فروپاشی.
یعنی، تمامی سرمایه گذاری سی و چند ساله رژیم ایران در عراق دارد به باد فنا می رود.
رییس جمهوری آمریکا بود که صدام را برانداخت و شیعه را در عراق به قدرت رساند و حالا رژیم ایران در برابر چشمان حیرت زده خود می بیند که این بنیان کاغذی چگونه فرو می ریزد.
سه سال پیش با آغاز خیزش های مردمی در کشورهای عرب، علی خامنه ای آن را «بهار اسلامی» نامید و به دروغ ادعا کرد که اعراب در این خیزش از رژیم ایران یاد گرفته و برقراری حکومتی شبیه ایران را خواستارند. نیت او آن بود که به مردم بگوید: شما به پا نخیزید، لزومی نیست. اگر آن ها حکومت اسلامی می خواهند، شما سالیان دراز است که این حکومت را در ایران دارید. پس، زحمت بیهوده نکشید!
ولی اکنون می بینیم که سراسر خاورمیانه شاهد تقویت سازمان های افراطی اهل تسنن است که روز به روز تقویت می شوند و امیرنشین قطر و دولت اسلام گرای ترکیه و عوامل دیگر آن را تقویت می کنند – و دودش به چشم حکومت ایران می رود که رهبری جهان اسلام را به نام تشییع مطالبه می کند.
یک کلاه دیگر را نیز احتمالا رژیم ایران باید از شدت سرخوردگی ببلعد و آن گفت و گوهای اتمی است. یک بار دیگر ثابت شد که دنیا رژیم ایران را یک حکومت خطرناک می داند و حاضر نیست با توان اتمی آن کنار آید.
آرزوهای آنان در نوار غزه برای ویران کردن اسرائیل به باد رفت. عراق شیعه در آستانه متلاشی شدن است مردم سوریه آرزوی خلاصی از حکومت بشار اسد را دارند. در لبنان حزب الله منفور است، در نوار غزه حماس شکست خورده و احساس انزوای شدید می کند و قطر و ترکیه می کوشند آن را به سوی خود بکشند و حماس آن دو را بر رژیم شیعه ایران برتری می دهد،  و هنگام آن است که سران حکومت ایران کلاه خود را ببلعند.
اورشلیم: شنبه 28 تیرماه 1393 – 19 ژوئیه 2014


۱۳۹۳ تیر ۱۴, شنبه

چه فرقی بین "داعش" و حکومت اسلامی ایران وجود دارد؟

ادعا می کنند که "داعش" مسلمان نیست و از موازین شرع اسلام پیروی نمی کند، بلکه یک گروه سکولار و تکفیری و ضد دین هستند که "اسرائیل" و "صهیونیسم" آن را پرورش داده اند و "استکبار" موجب رشد آن ها شده و آمریکای جهانخوار با فرمان از راه دور، دقیقا دیکته می کند که آن ها  هر روز چه کنند و چه کسی را بکشند و چه جنایتی مرتکب شوند.
اگر به خاطر این رفتارهای وحشیانه "داعش" و جنایات آن است که در تهران ادعا می کنند "اسرائیل" و "صهیونیسم" و "استکبار" آن را به وجود آورده و رهبری می کنند، پس حکومت اسلامی ایران نیز به دست اسرائیل و صهیونیسم و استکبار برپا شده و سران رژیم ایران فرمانبرداران اورشلیم و مجریان دستور واشنگتن هستند و از لندن پیروی می کنند و در انتظار دستور پاریس به سر می برند.
اگر آن ها ادعا می کنند که "داعش" به خاطر جنایاتش مسلمان نیست و کافر و مزدور دیگران است، راستی چه فرقی بین آن ها و حکومت اسلامی ایران وجود دارد؟
در یک کلام بگوییم: هیچ و هیچ!
بله از نظر شیوه عمل و ایدئولوژی و خشونت و وحشیگری، هیچ تفاوتی بین رژیم اسلامی ایران و "دولت اسلامی عراق و شام" (داعش)، و یا به نام جدید آن "خلافت اسلامی" وجود ندارد.
هر دو سر و ته یک کرباس هستند.
شباهت ها آنقدر زیاد است که مقایسه بین آن ها دهان را از تعجب باز نگاه می دارد!
از ابتدا آغاز کنیم: "داعش" می گوید که هدفش برپایی خلافت اسلامی و یا احیای آن خلافت است.
آیا رژیم اسلامی ایران، با  همین هدف به روی کار نیآمد؟
خمینی نبود که گفت: باید اسلام بر دنیا مسلط  شود و دوران طلایی حضرت رسول اکرم باز گردد و شیعیان رهبری جهان اسلام را به دست گیرند؟
علی خامنه ای نبود که گفت: وقتی حضرتش ظهور کند، همه دنیا مسلمان خواهد شد؟
احمدی نژاد نبود که گفت: به زودی اسلام شیعه رهبری دنیا را به دست خواهد گرفت؟
پس چه تفاوتی بین حکومت ایران و "داعش" وجود دارد، که در خیال خام خویش نقشه جغرافیا را تغییر می دهد و خاک ایران را "خراسان" می نامد و نشان می دهد که چگونه اسلام تعصب گرای نسخه سنی آن باید بر منطقه و جهان مسلط  شود؟
اگر "داعش" این شعار را به دستور اسرائیل و صهیونیسم عنوان کرده، پس حکومت اسلامی ایران نیز مزدور اسرائیل و صهیونیسم است.
حکومت ایران ادعا می کند که "داعش" دست پرورده استکبار است و جنایت می کند تا نام پاک اسلام راخدشه دار سازد – دلیل : آمدند و ده ها نفر از سربازان فراری ارتش عراق  را ردیف کردند و آن ها را دست و چشم بسته به رگبار گلوله بستند و بیرحمانه به قتل رساندند.
اگر این معیار است، پس حکومت اسلامی ایران نیز دست پرورده استکبار است – زیرا در همان ماه های اولی که قدرت را به دست گرفت شماری از رزمندگان کرد را در بیابان ردیف کرد و دست بسته و چشم بسته آن ها را به رگبار گلوله بست و بیرحمانه به قتل رساند.
عکس های این جنایت را هنوز می توان در گوگل تماشا کرد.
اگر هر کس به نام اسلام جنایت کرد، فورا او را به استعمار و استکبار نسبت می دهند، پس حکومت اسلامی ایران نیز دست پرورده استعمار است – زیرا صدها نوجوان وجوان را به گلوله بسته و صدها دانشجو را به قتل رسانده است.
آیا به یاد دارید که آن دانشجو را الله و اکبر گویان از بالکن خوابگاه به زیر پرتاب کردند و پیکرش تکه تکه شد؟
استکبار بود؟ استثمار بود؟ استعمار بود که این کار را کرد؟
حکومت ایران ادعا می کند که "داعش" ساخته اسرائیل و صیونیسم است زیرا علیه شیعیان اعلام جنگ داده و تهدید می کند که اگر دستش برسد اماکن مقدس شیعه را در نجف و کربلا و کاظمین و سامراء ویران خواهد کرد
حکومت ایران ادعا می کند که اگر "داعش" فرمانبردار استکبار نبود این چنین تهدید نمی کرد.
به کارنامه رژیم ایران نگاه کنید و ببینید که آن هم در این زمینه هیچ دست کمی از "داعش" ندارد.
مگر نه آن است که حکومت اسلامی ایران به اهل تسنن در کشور، که اقلیت بزرگی محسوب می شوند، با گذشت 35 سال، هنوز هم اجازه نمی دهد در پایتخت یک مسجد داشته باشند؟
آیا از یاد برده اند که آمدند و مسجد اهل تسنن را در شهر مذهبی مشهد ویران کردند؟
آمدند و یک مسجد را در مشهد ویران کردند.
توجه کنید: مسجد را حکومت اسلامی ایران ویران کرد!
مسجد را که مکان نیایش الله است، رژیم مدعی اسلام در ایران با خاک یکسان کرد.
حکومت اسلامی ایران بود که این کار را کرد و نه گروه تکفیری و سکولار "داعش".
 چرا؟ چون این مسجد رامسلمانان اهل تسنن از میان پناهجویان افغانی برپا کرده بودند.
آیا حکومت ایران هنوز شرم ندارد بگوید خودش اصیل است و "داعش" دست پرورده اسرائیل؟
ادعا می کنند که "داعش" می خواهد همه آنانی را که اهل تسنن نیستند یا نابود کند و یا اهل ذمه خویش سازد. آیا حکومت ایران این چنین نکرد؟
از روزی که به قدرت رسیدند علیه پیروان دین بهاءالله اعلام جنگ دادند.
آن ها را به دار آویختند. 95 پزشک ایرانی را به اتهام آن که مسلمان شیعه نیستیند و دین بهاءالله را  پذیرفته اند به دار آوریختند.
 پزشکانی که هر یک شفا بخش صدها و شاید هزاران بیمار ایرانی بودند.
هنوز هم بهایی می کشند – زیرا آن ها را خارج از اسلام و مهدورالدم می دانند!
 دقیقا همانند "داعش"!
 از بهاییان سخن گفتیم؟ آیا نباید به مسیحیان در ایران اشاره کنیم؟
از هنگامی که به قدرت رسیدند سرکوب مسیحیان را آغاز کردند.
کشیش های آنان را کشتند و یا از وطن فراری ساختند.
 کلیساهای آن ها را یکی پس از دیگری بستند و یا آن که ماموران خود را در کنار کلیسا گماشتند تا مبادا مسلمانان و یا نوکیشان به آن نزدیک شوند!
 آنها "داعش" نیستند؟
ادعا می کنند که "آمریکا" و "استکبار" و "صهیونیسم" و "اسرائیل" بودند که "داعش" را به روی کار آوردند تا موجب تفرقه و خصومت بین شیعه و سنی شود.
آیا این خصومت با آمدن "داعش" آغاز شده و یا از 1400 سال پیش وجود داشته و از 35 سال پیش با به قدرت رسیدن حکومت اسلامی در ایران بیش و بیشتر شده است؟
در سه دهه اخیر تقریبا هر سال با نزدیک شدن عاشورای حسینی، در پاکستان نبردهای خونینی بین شیعه و سنی درگرفته است.
تروریست های "صحابه" به مساجد شیعیان حمله برده و آن ها را منفجر کرده اند و یا به روی نمازگزاران اهل تشییع هنگام خروج از مسجد آتش گشوده اند و یا تروریست های انتحاری، خود را منفجر کرده اند تا هر چه بیشتر بتوانند شیعه بکشند.
مگر در عراق، از روزی که صدام حسین به دست آمریکای جهانخوار سرنگون شد و خمینی به آرزوی خود که همانا نابودی صدام بود رسید، کشتار متقابل بین شیعه و سنی آغاز نگردید؟
آن روزها که از "داعش" خبری نبود!
در جنگ داخلی عراق، ده ها بار در اماکن مقدسه شیعه در نجف و کربلا و کاطمین و سامرا بمب گذاشتند و یا آن که تروریست های انتحاری خود را در میان جمعیت منفجر کردند.
آیا آن ها دست پرورده اسرائیل و صهیونیسم بودند و یا دست پرورده تعصب اسلامی و خصومت شیعه و سنی و تلاش خمینی برای ترویج نسخه دینی خود در عراق؟
حکومت بشار اسد در سوریه – که رژیم ایران بزرگترین پشتیبان آن است- بشکه های باروت را از هلیکوپتر پرتاب می کند تا هرچه بیشتر شهروندان خود را بکشد، که هموطن بشار هستند، مسلمان هستند، انسان هستند!
خیر! نه حکومت اسلامی ایران دست پرورده "اسرائیل" و "صهیونیسم" است و نه "داعش" را "استکبار" و "آمریکا" به روی کار آورده اند.
 اگر آمریکا "جهانخوار" بود، این همه به حکومت اسلامی ایران خدمت نمی کرد.
خمینی مدیون آمریکا بود و خامنه ای باید سپاسگزار آمریکا باشد و نوری المالکی در بغداد باید هر روز به دستبوس آمریکا برود که این همه به شیعیان خدمت کرد و در سرکوب تعصب گرایی اهل تسنن، از طالبان در افغانستان تا القاعده در خاورمیانه و "داعش" در عراق کوشید و می کوشد.
اگر آمریکا نبود صدام سقوط نمی کرد و رژیم شیعه در عراق به روی کار نمی آمد و امروز نیز آمریکا همچنان از بزرگ ترین حامیان رژیم شیعه عراق است.
حکومت ایران می خواهد راه گم کند.
 "اسرائیل" را مسئول "داعش" معرفی می کند، "صهیونیسم" را گناهکار می شناسد، انگشت اتهام به سوی "آمریکای جهانخوار" دراز می کند تا ملت های مسلمان را به بیراهه بکشد و این واقعیت را پنهان کند که سیاست های آمریکا خدمتگزار خواسته های رژیم ایران بوده است.
آن ها قتل ندا آقا سلطان را به خود اوپوزیسیون ایران نسبت دادند و حالا می کوشند "داعش" را با یک مَن سریش به اسرائیل و آمریکا بچسبانند – زیرا شرم دارند اعتراف کنند که خودشان دست کمی از "داعش" ندارند و مرتکب همان جنایاتی شده اند که "داعش" به آن ها دست می زند و دنیا آن رانکوهش می کند و محکوم می دارد.
و در یک کلام، هیچ فرقی بین جنایتکاران "داعش" و حکومت اسلامی ایران وجود ندارد.

اورشلیم 14 تیر ماه 1393- 5 ژوییه 2014 


۱۳۹۳ تیر ۷, شنبه

چه کسی "داعش" را در عراق به صحنه آورد؟

حکومت ایران از رویدادهای عراق سخت نگران است، زیرا به چشم می بیند که سرمایه گذاری 35 ساله در آن کشور به هدف برپایی یک حکومت خلیفه گری شیعه، و یا حداقل حکومتی که دست نشانده رژیم ایران باشد، به  باد می رود و موقعیت حکومت شیعه در منطقه سخت به خطر می افتد.
 ترکیه نیز در کنار ایران، با نگرانی شاهد آن است که کردهای شمال عراق با استفاده از وضعی که پیش آمده موقعیت خود را تحکیم می بخشند و امروز به دولت خودگردان اقلیم بسنده نمی کنند، بلکه علنا خواهان رسیدن به استقلال هستند.
اگر این استقلال به کردهای عراق داده شود، مهار کردن کردهای ایران و ترکیه و سوریه کار آسانی نخواهد بود. کردهای ایرانی در سال های نخست شعارشان این بود: «مردمسالاری برای ایران و خودگردانی برای کردستان». ولی امروز بسیاری از کردهای ایرانی هستند که خواهان جدایی و برپایی ائتلافی با کردهای عراق می باشند.
ترکیه نیز تا دیروز موجودیت کردها را به عنوان یک اقلیت قومی و فرهنگی انکار می کرد و به کارگیری واژه "کرد" در زبان ترکی ممنوع بود و آنان  را "کوه نشین" می خواندند.
حالا اگر کردستان عراق به عنوان یک موجودیت مستقل اعلام برپایی کند، آرزو و انتظار را در میان کردهای ایران، سوریه و ترکیه بسیار شدید خواهد کرد – که این خود ممکن است عاملی در راه بی ثباتی آینده باشد.
ولی نگرانی، تنها از جانب کردها نیست – بلکه بازمانده خاک عراق ممکن است به دو حکومت مستقل شیعه و سنی تقسیم گردد – که با توجه به نزاع خونین یک هزار و چهارصد ساله بین شیعیان و اهل تسنن، بعید می نماید که چنین دو حکومت متنازع (اگر برپا شوند)، بتوانند در کنار یکدیگر با صلح و صفا زندگی کنند.
خطر بی ثباتی و تجزیه عراق، برای دیگر کشورهای منطقه و حتی صلح جهانی نیز بسیار جدی است. بعید می نماید که  سه حکومت کرد، شیعه و سنی بتوانند در دراز مدت با هم کنار آیند.
یک نمونه ساده: درآمد صادرات نفت عراق، چگونه باید بین سه گروه تقسیم شود؟ آیا کردها همه درآمد نفت شمال را متعلق به خود خواهند دانست و شیعیان درآمد نفت جنوب را مطالبه خواهند کرد؟ پس اهل تسنن چه؟
بدخواهان اسراییل ادعا می کنند که این کشور خواهان تجزیه عراق و تقسیم آن به سه واحد کرد، شیعه و سنی است. اینان همان هایی هستند که حتی اگر در اوقیانوس آرام تسونامی رخ دهد و یک نیروگاه اتمی ژاپن آسیب ببیند، انگشت اتهام را به سوی اسراییل و صیونیسم دراز می کنند – که سخنانشان بی اساس و افتراآمیز و فتنه انگیز است.
اسراییل از دیرباز با کردها مناسبات دوستی و همکاری و همبستگی داشته است.
کردها از باستانی ترین مردمان این خطه جغرافیایی هستند – مانند یهودیان.
 کردها در طول هزاران سال تاریخ همیشه در اقلیت بوده و مورد آزار قرار گرفته است – مانند یهودیان.
ولی برپایی دولت مستقل کرد، اگر کانون دیگری از نزاع و تنش دراز مدت در خاورمیانه به وجود آورد، نه تنها اسراییل، بلکه همه کشورهای منطقه از آن آسیب خواهند دید.
انتشار خبری مبنی بر این که نخستین فروش نفت در ابعاد یک میلیون بشکه از جانب کردهای عراق، به اسرابیل بوده است، گرچه از جانب مقامات رسمی اورشلیم هنوز مورد تایید قرار نگرفته و خود کردها نیز آن را نادرست می خوانند، نشان این همبستگی و پیوند دیرین است.
در دهه های شصت میلادی، هنگامی که عراق به ناحق بر شط العرب مسلط  شد و حقوق تاریخی ایران را سخت انکار کرد، ایران برای زیر فشار قرار دادن دولت عراق، دست تقاضا به سوی اسراییل دراز کرد و اسراییلیان بودند که به کردستان عراق رفتند و به درخواست ایران، به آن ها آموزش نظامی دادند.
شاید همین شیوه بود که کمر رژیم عراق را شکست و توافقنامه الجزایر امضا شد که در آن عراق حقوق ایرانیان در شط  العرب را پذیرفت. همان توافق نامه ای که صدام حسین در سال 1980 میلادی آن را پاره کرد و به خاک ایران حمله برد و جنگ هشت ساله را به راه انداخت.
گفتیم که اگر عراق تجزیه شود به سود هیچکس نخواهد بود. زیرا قرار داشتن سه حکومت سنی – شیعه و کرد در کنار یکدیگر و نزاع بر سر امور اقتصادی و دینی و قومی و سیاسی، هرگز نخواهد گذاشت آرامش در منطقه برقرار باشد – و عراق، در کنار ایران از صادر کنندگان عمده نفت به جهان است که ممکن است در آن اخلال جدی به وجود آید.
اگر یک حکومت سنی مذهب از نوع افراطی آن و به رهبری "داعش" در بخشی از عراق برپا گردد، که علنا خود را "دولت اسلامی عراق و شام" می نامد و قصد تسلط  بر سوریه را نیز دارد و می خواهد یک خلیفه گری سنی مذهبی در منطقه به وجود آورد، اسراییل نیز در کنار ایران و برخی دیگر از کشورهای منطقه خود را در خطر احساس خواهد کرد.
ملت ایران باید ظاهراً از حکومت اسلامی سپاسگزار باشد که راه شکیبایی در پیش گرفته و از دخالت مستقیم در جنگ خانمان برانداز عراق خودداری می ورزد.
البته رژیم ایران در خفا و بی آن که اعتراف کند، دخالت های گسترده ای در عراق دارد و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس را می توان در عراق "میهمان سرخانه" نامید. ولی لشگر کشی ایران به عراق، که حکومت عاقلانه از دست زدن به آن خودداری ورزیده، می توانست فاجعه بار باشد.
حکومت ایران، در همان حال می کوشد از هر آب گل آلودی برای تامین منافع خویش یاری بگیرد و جنگ در عراق را نیز مانند همیشه وسیله ای برای توجیه خصومت خود نسبت به اسراییل و ایالات متحده قرار داده است.
سران رژیم ایران ادعا می کنند اسراییل، و آنچه که  "صیهونیسم" می خوانند، پشت سر "داعش" قرار دارد و آن را هدایت می کند. بعد برای خالی نبودن عریضه، نام انگلیس و آمریکا و استکبار و استعمار را نیز به این فهرست اضافه می کنند – و ادعا دارند که "داعش" اصلا مسلمان نیست، بلکه یک گروه تکفیری است.
رژیم ایران شرم دارد اعتراف کند که خودش و گروه های تعصب گرای دیگر، اسلام را وسیله ای برای آدم کشی و خونریزی و مرگ و ویرانی قرار داده اند – و زیر پرچم اسلام بیگناهان را به دار می آویزند و کودکان را تیرباران می کنند و دست یا پای به اصطلاح مجرمین را می برند و چشم افراد را با ادعای قصاص کور می کنند.
این واقعیتی است که حکومت اسلامی ایران شرم دارد به  آن اعتراف کند – و از این رو، طبق معمول به صیونیسم (جنبش ملی گرایی یهودیان) انگ می بندد و آن را مقصر جلوه می دهد.
آنان از این ادعا نباید شرم داشته باشند؟
آیا از دیدگاه آنان، اسلامیان و اعراب آنقدر ضعیف و فرمانبردار هستند که طوق بندگی اسراییل و صیونیسم را بر دوش انداخته اند؟
آیا آن آخوندها مردم ایران را تا این حد ساده اندیش می دانند که بگویند "داعش" مسلمان نیست، بلکه در لباس اسلام، عامل اجرای نیت های استکبار است؟
رژیم ایران همیشه این گونه استدلال کرده است.
آنان هر کس را که طرفدارشان نیست دشمن می خوانند و فورا او را به استکبار و صهیونیسم نسبت می دهند – برایشان بسیار ساده است چنین ادعا کنند – ولی بعید می نمایند که کسی این ادعا را بپذیرد و آن را باور کند.
آخوند محمد حسن ابوترابی فرد نه تنها اسلام گرایان افراطی را عامل دست اسراییل و آمریکا معرفی می کند، بلکه این ادعا را مطرح می سازد که استکبار "داعش" را به وجود آورده تا آن را در برابر اسلام اهل شیعه قرار دهد – که باعث زیان سنگین رژیم ایران خواهد شد.
اگر ادعای آن ها درست است و گروه "داعش" مسلمان نیستند و "صهیونیسم و استکبار" آنرا خلق کرده اند، پس جواد نوری المالکی، همان نخست وزیر دست نشانده رژیم ایران در عراق نیز "صهونیست" است و عامل "استکبار" است و تکفیری و مهدورالدم محسوب می شود.
زیرا اگر سیاست های سرکوبگرانه المالکی در پایمال سازی حقوق اقلیت های قومی و دینی و فرهنگی نبود، "داعش" هرگز نمی توانست از حمایت قبائل عراق و اهل تسنن در آن کشور و گروه های دیگر برخوردار گردد و به این چنین پیروزی های جنگی برسد.
بروند و از حکومت مردمسالار اسرائیل یاد بگیرند که گرچه اکثریت مردم کشور یهودی هستند، ولی اقلیت قومی عرب و اقلیت های مذهبی چون مسلمانان و مسیحیان و بهائیان و دیگران از آزادی کامل و تساوی حقوق تحسین برانگیز هستند – و از این رو حکومت اسرائیل قوی است و پایدار است و مردمان آن، عرب و اسرائیلی، یهودی و مسلمان و مسیحی از رفاه برخوردار هستند.
حکومت دینی ایران،  زیرپرچم حمایت از تشییع، حتی حقوق مسلمانان اهل تسنن را نیز پایمال می کند – و جواد نوری المالکی در عراق نیز حتی از این بدتر رفتار کرده و دولت خود را در انحصار شیعیان حامی خویش درآورده و حقوق دیگر گروه های دینی و قومی و فرهنگی را نادیده گرفت و حالا تاوان آن را می پردازد.
این است واقعیت رویدادها در عراق، و سران رژیم ایران در انگ بندی های و  انتساب رویدادها به صهیونیسم و استکبار و غیره، عامدانه دروغ می گویند که شاید بتوانند مردم فریبی کنند و عیب خویش را بپوشانند.