Translate

۱۳۹۳ تیر ۷, شنبه

چه کسی "داعش" را در عراق به صحنه آورد؟

حکومت ایران از رویدادهای عراق سخت نگران است، زیرا به چشم می بیند که سرمایه گذاری 35 ساله در آن کشور به هدف برپایی یک حکومت خلیفه گری شیعه، و یا حداقل حکومتی که دست نشانده رژیم ایران باشد، به  باد می رود و موقعیت حکومت شیعه در منطقه سخت به خطر می افتد.
 ترکیه نیز در کنار ایران، با نگرانی شاهد آن است که کردهای شمال عراق با استفاده از وضعی که پیش آمده موقعیت خود را تحکیم می بخشند و امروز به دولت خودگردان اقلیم بسنده نمی کنند، بلکه علنا خواهان رسیدن به استقلال هستند.
اگر این استقلال به کردهای عراق داده شود، مهار کردن کردهای ایران و ترکیه و سوریه کار آسانی نخواهد بود. کردهای ایرانی در سال های نخست شعارشان این بود: «مردمسالاری برای ایران و خودگردانی برای کردستان». ولی امروز بسیاری از کردهای ایرانی هستند که خواهان جدایی و برپایی ائتلافی با کردهای عراق می باشند.
ترکیه نیز تا دیروز موجودیت کردها را به عنوان یک اقلیت قومی و فرهنگی انکار می کرد و به کارگیری واژه "کرد" در زبان ترکی ممنوع بود و آنان  را "کوه نشین" می خواندند.
حالا اگر کردستان عراق به عنوان یک موجودیت مستقل اعلام برپایی کند، آرزو و انتظار را در میان کردهای ایران، سوریه و ترکیه بسیار شدید خواهد کرد – که این خود ممکن است عاملی در راه بی ثباتی آینده باشد.
ولی نگرانی، تنها از جانب کردها نیست – بلکه بازمانده خاک عراق ممکن است به دو حکومت مستقل شیعه و سنی تقسیم گردد – که با توجه به نزاع خونین یک هزار و چهارصد ساله بین شیعیان و اهل تسنن، بعید می نماید که چنین دو حکومت متنازع (اگر برپا شوند)، بتوانند در کنار یکدیگر با صلح و صفا زندگی کنند.
خطر بی ثباتی و تجزیه عراق، برای دیگر کشورهای منطقه و حتی صلح جهانی نیز بسیار جدی است. بعید می نماید که  سه حکومت کرد، شیعه و سنی بتوانند در دراز مدت با هم کنار آیند.
یک نمونه ساده: درآمد صادرات نفت عراق، چگونه باید بین سه گروه تقسیم شود؟ آیا کردها همه درآمد نفت شمال را متعلق به خود خواهند دانست و شیعیان درآمد نفت جنوب را مطالبه خواهند کرد؟ پس اهل تسنن چه؟
بدخواهان اسراییل ادعا می کنند که این کشور خواهان تجزیه عراق و تقسیم آن به سه واحد کرد، شیعه و سنی است. اینان همان هایی هستند که حتی اگر در اوقیانوس آرام تسونامی رخ دهد و یک نیروگاه اتمی ژاپن آسیب ببیند، انگشت اتهام را به سوی اسراییل و صیونیسم دراز می کنند – که سخنانشان بی اساس و افتراآمیز و فتنه انگیز است.
اسراییل از دیرباز با کردها مناسبات دوستی و همکاری و همبستگی داشته است.
کردها از باستانی ترین مردمان این خطه جغرافیایی هستند – مانند یهودیان.
 کردها در طول هزاران سال تاریخ همیشه در اقلیت بوده و مورد آزار قرار گرفته است – مانند یهودیان.
ولی برپایی دولت مستقل کرد، اگر کانون دیگری از نزاع و تنش دراز مدت در خاورمیانه به وجود آورد، نه تنها اسراییل، بلکه همه کشورهای منطقه از آن آسیب خواهند دید.
انتشار خبری مبنی بر این که نخستین فروش نفت در ابعاد یک میلیون بشکه از جانب کردهای عراق، به اسرابیل بوده است، گرچه از جانب مقامات رسمی اورشلیم هنوز مورد تایید قرار نگرفته و خود کردها نیز آن را نادرست می خوانند، نشان این همبستگی و پیوند دیرین است.
در دهه های شصت میلادی، هنگامی که عراق به ناحق بر شط العرب مسلط  شد و حقوق تاریخی ایران را سخت انکار کرد، ایران برای زیر فشار قرار دادن دولت عراق، دست تقاضا به سوی اسراییل دراز کرد و اسراییلیان بودند که به کردستان عراق رفتند و به درخواست ایران، به آن ها آموزش نظامی دادند.
شاید همین شیوه بود که کمر رژیم عراق را شکست و توافقنامه الجزایر امضا شد که در آن عراق حقوق ایرانیان در شط  العرب را پذیرفت. همان توافق نامه ای که صدام حسین در سال 1980 میلادی آن را پاره کرد و به خاک ایران حمله برد و جنگ هشت ساله را به راه انداخت.
گفتیم که اگر عراق تجزیه شود به سود هیچکس نخواهد بود. زیرا قرار داشتن سه حکومت سنی – شیعه و کرد در کنار یکدیگر و نزاع بر سر امور اقتصادی و دینی و قومی و سیاسی، هرگز نخواهد گذاشت آرامش در منطقه برقرار باشد – و عراق، در کنار ایران از صادر کنندگان عمده نفت به جهان است که ممکن است در آن اخلال جدی به وجود آید.
اگر یک حکومت سنی مذهب از نوع افراطی آن و به رهبری "داعش" در بخشی از عراق برپا گردد، که علنا خود را "دولت اسلامی عراق و شام" می نامد و قصد تسلط  بر سوریه را نیز دارد و می خواهد یک خلیفه گری سنی مذهبی در منطقه به وجود آورد، اسراییل نیز در کنار ایران و برخی دیگر از کشورهای منطقه خود را در خطر احساس خواهد کرد.
ملت ایران باید ظاهراً از حکومت اسلامی سپاسگزار باشد که راه شکیبایی در پیش گرفته و از دخالت مستقیم در جنگ خانمان برانداز عراق خودداری می ورزد.
البته رژیم ایران در خفا و بی آن که اعتراف کند، دخالت های گسترده ای در عراق دارد و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس را می توان در عراق "میهمان سرخانه" نامید. ولی لشگر کشی ایران به عراق، که حکومت عاقلانه از دست زدن به آن خودداری ورزیده، می توانست فاجعه بار باشد.
حکومت ایران، در همان حال می کوشد از هر آب گل آلودی برای تامین منافع خویش یاری بگیرد و جنگ در عراق را نیز مانند همیشه وسیله ای برای توجیه خصومت خود نسبت به اسراییل و ایالات متحده قرار داده است.
سران رژیم ایران ادعا می کنند اسراییل، و آنچه که  "صیهونیسم" می خوانند، پشت سر "داعش" قرار دارد و آن را هدایت می کند. بعد برای خالی نبودن عریضه، نام انگلیس و آمریکا و استکبار و استعمار را نیز به این فهرست اضافه می کنند – و ادعا دارند که "داعش" اصلا مسلمان نیست، بلکه یک گروه تکفیری است.
رژیم ایران شرم دارد اعتراف کند که خودش و گروه های تعصب گرای دیگر، اسلام را وسیله ای برای آدم کشی و خونریزی و مرگ و ویرانی قرار داده اند – و زیر پرچم اسلام بیگناهان را به دار می آویزند و کودکان را تیرباران می کنند و دست یا پای به اصطلاح مجرمین را می برند و چشم افراد را با ادعای قصاص کور می کنند.
این واقعیتی است که حکومت اسلامی ایران شرم دارد به  آن اعتراف کند – و از این رو، طبق معمول به صیونیسم (جنبش ملی گرایی یهودیان) انگ می بندد و آن را مقصر جلوه می دهد.
آنان از این ادعا نباید شرم داشته باشند؟
آیا از دیدگاه آنان، اسلامیان و اعراب آنقدر ضعیف و فرمانبردار هستند که طوق بندگی اسراییل و صیونیسم را بر دوش انداخته اند؟
آیا آن آخوندها مردم ایران را تا این حد ساده اندیش می دانند که بگویند "داعش" مسلمان نیست، بلکه در لباس اسلام، عامل اجرای نیت های استکبار است؟
رژیم ایران همیشه این گونه استدلال کرده است.
آنان هر کس را که طرفدارشان نیست دشمن می خوانند و فورا او را به استکبار و صهیونیسم نسبت می دهند – برایشان بسیار ساده است چنین ادعا کنند – ولی بعید می نمایند که کسی این ادعا را بپذیرد و آن را باور کند.
آخوند محمد حسن ابوترابی فرد نه تنها اسلام گرایان افراطی را عامل دست اسراییل و آمریکا معرفی می کند، بلکه این ادعا را مطرح می سازد که استکبار "داعش" را به وجود آورده تا آن را در برابر اسلام اهل شیعه قرار دهد – که باعث زیان سنگین رژیم ایران خواهد شد.
اگر ادعای آن ها درست است و گروه "داعش" مسلمان نیستند و "صهیونیسم و استکبار" آنرا خلق کرده اند، پس جواد نوری المالکی، همان نخست وزیر دست نشانده رژیم ایران در عراق نیز "صهونیست" است و عامل "استکبار" است و تکفیری و مهدورالدم محسوب می شود.
زیرا اگر سیاست های سرکوبگرانه المالکی در پایمال سازی حقوق اقلیت های قومی و دینی و فرهنگی نبود، "داعش" هرگز نمی توانست از حمایت قبائل عراق و اهل تسنن در آن کشور و گروه های دیگر برخوردار گردد و به این چنین پیروزی های جنگی برسد.
بروند و از حکومت مردمسالار اسرائیل یاد بگیرند که گرچه اکثریت مردم کشور یهودی هستند، ولی اقلیت قومی عرب و اقلیت های مذهبی چون مسلمانان و مسیحیان و بهائیان و دیگران از آزادی کامل و تساوی حقوق تحسین برانگیز هستند – و از این رو حکومت اسرائیل قوی است و پایدار است و مردمان آن، عرب و اسرائیلی، یهودی و مسلمان و مسیحی از رفاه برخوردار هستند.
حکومت دینی ایران،  زیرپرچم حمایت از تشییع، حتی حقوق مسلمانان اهل تسنن را نیز پایمال می کند – و جواد نوری المالکی در عراق نیز حتی از این بدتر رفتار کرده و دولت خود را در انحصار شیعیان حامی خویش درآورده و حقوق دیگر گروه های دینی و قومی و فرهنگی را نادیده گرفت و حالا تاوان آن را می پردازد.
این است واقعیت رویدادها در عراق، و سران رژیم ایران در انگ بندی های و  انتساب رویدادها به صهیونیسم و استکبار و غیره، عامدانه دروغ می گویند که شاید بتوانند مردم فریبی کنند و عیب خویش را بپوشانند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر