آغاز جنگ ایران و عراق و پشتیبانی سوریه از
ایران برخلاف سایر کشورهای عربی ، تنها به دلیل اختلافات شخصی حافظ اسد با صدام
حسین(1) سبب نزدیکی دو حکومت به یک دیگر شد. جمهوری اسلامی برای حفظ و
تداوم این دوستی و ایجاد شکاف هر چه بیشتر در جبهه اعراب ، از همان ابتدا باج دهی
به خانواده اسد را سرلوحه سیاست منطقه ایی خود قرار داد. در دوران جنگ و با کاهش
شدید قیمت نفت ایران ، جمهوری اسلامی با سخاوت هر چه تمامتر سر لوله های نفتی را
به جیب حکومت اسد منحرف کرده و سالیانه میلیونها بشکه نفت مجانی دراختیار سوریه
قرار می داد و متقابلا از طریق سوریه اقدام به خرید تسلیحات مورد نیاز برای جنگ می
کرد. این بذل و بخشش تا امروز هم ادامه یافته و حتی بسیاری از تاسیسات زیر بنایی
حکومت سوریه با دلارهای نفتی ایران به بهره برداری رسیده اند.(2)
شکل گیری حزب الله در لبنان که با پشتیبانی فکری
و مالی جمهوری اسلامی همراه بود، علی رغم قرار گرفتن این جنبش در خط مقدم جنگ با
اسراییل ، تنها به دلیل شیعی بودن آن، از هیچ پایگاهی در بین اعراب برخوردار نشد
اما رفته رفته با افزایش کمک های مالی و حاتم بخشی های خامنه ایی که از کیسه
پوسیده ملت صورت می گرفت ، حزب الله توانست به یکی از بزرگترین و قویترین و
مرگبارترین جنبش های منطقه تبدیل شود که نه تنها سبب افزایش هراس اسراییل شده است،
که برای سیاستمداران و احزاب داخلی لبنان نیز به شکل یک معضل بزرگ در آمد که بدون
هیچ واهمه ایی از دولت مرکزی ، هر آن می تواند لبنان را یا وارد یک جنگ داخلی
خانمان سوز کند و یا با اشاره پدرخوانده خود این کشور را به یک جنگ ویرانگر با
اسراییل بکشاند!
جنبش های فلسطینی که از ابتدای شکل گیری جمهوری
اسلامی با دوختن کیسه به امید بهره مندی از درآمدهای نفتی ، به آغوش جمهوری
اسلامی خزیده بودند به مرور زمان تحت کنترل کشورهای ثروتمند منطقه قرار گرفتند تا
از نفوذ بیشتر ایران در خاورمیانه کاسته شود. این گروهها که سالهاست داعیه جنگ با
اسراییل را دارند برای فعالیت های خود نیازمند منابع مالی هستند و هر کشوری که
دلارهای بیشتری در اختیار آنها قرار دهد خود را در آغوش آن می اندازند! حماس
بعنوان جنبشی که اعراب در ابتدا تمایلی به همکاری و همراهی با آن نشان نمی دادند
به سمت ایران گرایش یافت اما به محض دیدن دلارهای قطر ترجیح داد جهت حرکت خود را
به سمتی که قطر می خواهد تغییر دهد!(3)
حماس و بویژه حزب الله لبنان به دلیل ماهیت
تروریستی و خشن خود سالهاست که از طرف تمامی کشورهای منطقه در محاصره قرار دارند و
تنها راه دسترسی و ارسال کمک های نظامی جمهوری اسلامی به آنها ، سوریه است. سوریه
خود نیز دارای منافع در لبنان است و حاضر نیست به راحتی این کشور را واگذار کند
اما با اطلاع از نیاز حکومت اسلامی ، قطعا باج خواهی لازم در این ارتباط را در
سیاست های خود در نظر دارد.
شروع درگیریهای سوریه که با کمک های مالی قطر و
عربستان و حمایت های تسلیحاتی و آموزشی ترکیه همراه بوده ، زنگ خطری برای منافع
جمهوری اسلامی و حزب الله به صدا در آورد. هر چند افزایش کمک های مالی و نظامی
خامنه ایی به بشار اسد ، او را تا به امروز از سقوط در امان نگاه داشته است اما
تحریم های شدید ایران بویژه در بخش نفت و بانک مرکزی ، میزان کمک های ارسالی
جمهوری اسلامی را به شدت تحت تاثیر قرار داده اما در مقابل ، سیل دلارهای نفتی قطر
و عربستان به مخالفان رو به افزایش است و در واقع جنگ فعلی در سوریه ، جنگ بین
عربستان و قطر از یک سو و جمهوری اسلامی و حزب الله از سوی دیگر است که تاوان آن
را مردم بی پناه سوریه می پردازند!
سقوط بشار اسد امری است که خامنه ایی اینک به
قطعیت آن پی برده و بر همین اساس اقدام به تشکیل یک گروه شبه نظامی همانند حزب
الله در سوریه نموده است(4) تا پس از بشار اسد بتواند از طریق همین
گروه ، علاوه بر کنترل دولت آینده سوریه منافع جمهوری اسلامی و از همه مهمتر
ارتباط بین حزب الله لبنان و پدرخوانده را حفظ نماید.
خامنه ایی تمام منافع و سرمایه گذاری خود در
سوریه را برباد رفته می بیند و قطعا نابودی بشار اسد صدمات جبران ناپذیری به حزب
الله نیز خواهد زد ، هر چند حسن نصرالله در چند سال گذشته بسیار کوشیده است که این
حزب را از نظر مالی به استقلال کامل برساند(5) تا از
وابستگی صرف به حکومت اسلامی رهایی یابد اما قطعا پایان روزهای خوش دلارهای نفتی
ایران و سقوط بشار اسد ، عامل اصلی چنین تفکری بوده و بعید نیست که در آینده ایی
نزدیک حسن نصرالله نیز همانند خالد مشعل ، با پشت کردن به ولی نعمت خود با تغییر
کامل سیاسی در آغوش ترکیه و یا قطر جا خوش کند و این کابوسی است که خامنه ایی
در پس سقوط اسد به روشنی آن را می بیند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر