Translate

۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

ایران و ایرانی وجه المصالحه خامنه ایی با غرب!

علی رغم ژست ها و شعارهای انسان دوستانه و دموکراسی خواهی کشورهای غربی ، در عمل هیچگاه این کشورها منافع خود را حتی به بهای نابودی تمام مردم کشورهای تحت ستم در اولویت دوم قرار نداده و نخواهند داد!
برای اثبات این ادعا تنها به چند مثال و نمونه مشخص در سالهای اخیر اشاره می کنم.
قبل از وقوع انقلاب ها در چند کشور عربی منطقه که به بهار عربی شهرت یافت ؛ و دلایل و منشاء آنها هنوز بطور کامل مورد بررسی قرار نگرفته است ؛ کشور های غربی و در راس آنها آمریکا از حاکمان این کشورها ، بعنوان متحدان مهم و استراتژیک خود یاد می کردند و هیچگاه اشاره ایی به ظلم و ستم و دیکتاتوری آنها و یا نقض حقوق بشر در قلمرو حاکمیت آنها نمی کردند! تنها گاه و بیگاه اطلاعات جسته و گریخته ایی از طرف چند موسسه خصوصی در اشاره به نقض حقوق اساسی مردم بی پناه این کشورها منتشر می شد که در اقدامی هماهنگ ، غول های رسانه ایی غرب نیز با اشاره ایی گذرا از کنار آن می گذشتند!
بن علی در تونس ، مبارک در مصر ، علی عبداله صالح در یمن ، نمونه های مشخص از برخوردهای دوگانه غرب با حقوق بشر و دموکراسی هستند که تا قبل از وقوع بهار عربی ، این حاکمان از متحدان درجه اول غرب و جزء حکام دموکرات و انسان دوست بودند و در زمانی که بهار عربی آنها را از قدرت پایین کشید ، حکام منفور ، دیکتاتور ، خائن و دزد و مترود شدند که غرب هیچ اعتقادی به آنها نداشت!!
در این بین رفتار با سرهنگ قذافی از همه جالبتر بود. قذافی را سالها تحریم کردند ، بعد با او دوست شدند و در گرفتن عکس یادگاری با این دیکتاتور دیوانه با هم رقابت می کردند و در آخر هم طوری در مقابل او ایستادند که انگار او یک شبه دیکتاتوری شده که غرب دیگر حاضر به تحملش نیست!
حال بگذریم از کشتار مردم بی پناه بحرین که علی رغم دارا بودن اکثریت ، به صرف اینکه منافع غرب بر خلاف دموکراسی در این کشور است ، با سکوت معنا دار، هر گونه نسل کشی و نقض حقوق بشر تایید می شود!
جالب تر این که اگر کمی در تاریخ به عقب تر باز گردیم و وقایع جنگ جهانی دوم را مرور کنیم باز همین رفتار دوگانه را در کشورهای غربی می بینیم. هیتلر و حکومت فاشیستی او ، کشتار یهودیان و حمله او به اروپای شرقی و کشتار مردم بی گناه این مناطق و حتی روسیه نه تنها از نظر غرب هیچ اهمیتی نداشت که قطعا از بابت این موضوع بسیار خوشحال هم بودند اما زمانی که هیتلر ماشین جنگی خود را به سمت آنها منحرف کرد ، آلمان به کشوری خطرناک و حاکمان آن به خونخوارانی مخوف بدل شدند که در صورت سکوت در مقابل آنها تمامی دنیا نابود می شد!
قطعا هیچ دیکتاتوری در انتهای زمام داری خود دیکتاتور نمی شود و حاکمان تمام مثالهایی که در بالا ذکر شد از بدو به دست گرفتن قدرت ، شروع به نقض حقوق بشر و کشتار مردم بی گناه کرده اند اما سوال این جاست که چرا کشورهای مدعی حقوق بشر و دموکراسی هیچ واکنشی به چنین رفتارهای نشان نداده و علاوه بر آن با سکوت خود چنین رفتارهایی را تایید نیز کرده اند؟! پاسخ به این سوال را بر عهده خوانندگان می گذارم اما غرض از ذکر این مقدمه طولانی پرداختن به اتفاقات و اخبار خطرناکی است که از پشت پرده رژیم خونخوار اسلامی گاه و بیگاه درز می کند!
اگر بخواهیم واقع بینانه به انقلاب اسلامی ایران نگاه کنیم ، تمامی آشوب ها و اجتماعات خیابانی صرفا به سبب دیکتاتوری شاه و پایین کشیدن او از قدرت نبود! چون اگر سطح درک و شناخت مردم و آشوب طلبان از دموکراسی در آن مقطع به این اندازه بالا بود ، قطعا وضعیت دموکراسی در ایران امروز، اسفبارتر از رژیم قبل نمی شد و این خود نشان می دهد مردم یا نمی دانستند چه می خواهند که به آن نرسیدند و یا کسان دیگری کارگردانی انقلاب را بر عهده داشتند و خواست آنها از انقلاب چیز دیگری بجز دموکراسی بود!
اجازه بدهید یک نگاه گذرا به وضعیت منطقه خاورمیانه در آن مقطع بیندازیم . انقلاب اسلامی در زمانی رخ داد که تمامی کشورهای عربی منطقه تمرکز خود را بر دشمنی واحد به نام اسرائیل قرار داده بودند. این دشمن ، یک کشور عربی را اشغال کرده و در ضمن در چند جنگ مهم آنها را شکست داده و سبب تحقیرشان در جهان شده بود! مردم اسرائیل عرب نبودند و به زبان عربی هم صحبت نمی کردند بلکه از نژادی غیر عرب بودند ، که این انگیزه خوبی به اعراب برای دشمنی با آنها می داد! بنابر این غربی ها باید کشور دیگری در منطقه با شرایط مشابه می یافتند تا برای اعراب دشمن سازی کنند تا تمرکز و جبهه واحد آنها را بشکنند! در منطقه تنها دو کشور داری شرایطی مشابه اسراییل بودند. ترکیه و ایران! ترکیه به دلیل سنی بودن اکثر مردم آن ، از لیست غربیها خط خورد و ایران بهترین گزینه جهت نجات اسراییل از محاصره اعراب شد!
ایران کشوری شد که می خواست انقلابش را به سایر کشورهای اسلامی صادر کند! ایران کشوری شیعه مذهب بود که  رادیکال و بنیادگرا و مدعی رهبری جهان اسلام شد و از همه مهمتر عقده دیرینه اعراب در حقارت همیشگی در مقابل ایران و ایرانیان بهترین عامل دشمنی اعراب با ایران می توانست باشد! اولین اتفاق مهمی هم که افتاد تا دیگر خیال غربی ها و اسراییل برای همیشه از اعراب راحت شود جنگ هشت ساله ایران و عراق بود که دو ابر قدرت منطقه را به جان هم انداخت ، بطوریکه بعد از سالها که از اتمام جنگ می گذرد آثار بدبختی و مصیبت ناشی از جنگ هنوز در هر دو کشور مشهود است!
اما پشت پرده سیاست علی خامنه ایی که به آن اشاره کردم چیست؟! خامنه ایی می داند که غرب به آنچه که از انقلاب اسلامی می خواست رسیده و دیگر وجود این حکومت در این مقطع زمانی الزامی نیست! اما او نمی خواهد به راحتی تاج و تختی را که مفت به دست آورده است واگذار کند! علی رغم شعارهای استکبار ستیزی و دشمنی با آمریکا ، تمام هم و غم خود را صرف یافتن راهی برای مذاکره پشت پرده با آمریکاییها کرده به شرط آنکه این موضوع علنی نشود ! مشکل او این است که سالها خود را بعنوان رهبری آمریکا ستیز به ایرانیان نشان داده و اینک نمی تواند یک شبه در مقابل مردم ظاهر شده و بگویید ، آن آمریکای جنایتکار که تمام مشکلات شما را در سی و چهار سال گذشته به او نسبت داده ام ، امروز دوست و متحد ایران شده است! برای خامنه ایی نه ایران مهم است و نه ایرانی ، این را سالهاست که در عمل ثابت کرده و می توانیم ببینم ، واگذاری امتیازات متعدد به روسها و چینی ها و کره ایی ها به بهای بدبختی مردم ایران امری عادی برای اوست! خب برای بقای حکومت هیچ ایرادی ندارد که آمریکای جنایتکار را هم به این لیست اضافه کرد! آمریکا و غرب هم در طول تاریخ نشان داده اند که حقوق بشرو دموکراسی فقط ابزاری برای باج خواهی در دست آنهاست! تایید دموکراتیک بودن حکومت ایران برای آمریکاییها زیاد مشکل نیست! به اندازه کافی رسانه و امکانات دارند و هر وقت هر گروه سیاسی را هم که بخواهند در فهرست گروههای تروریستی قرار می دهند تا رضایت آخوندها جلب شود! مخصوصا امروز که مشکلات اقتصادی متعدد هم گریبان غرب را گرفته ، می شود بر سر هر چیز معامله کرد ! منافع ایران و ایرانی نه برای آمریکا مهم است و نه برای خامنه ایی!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر