Translate

۱۳۹۳ خرداد ۳, شنبه

پرسشی که خود ملت ایران باید پاسخگوی آن باشد!

 در همان زمانی که گفت و گوهای اتمی به مرحله سرنوشت ساز نزدیک می شود، و از یک سو جناح روحانی – ظریف می کوشد این مذاکرات را به نتیجه برساند و وضعی ایجاد کند تا تحریم ها و یا بخش هایی از آن ها برداشته شود، تا دولت روحانی بتواند اقتصاد ورشکسته رژیم را تا حدودی سروسامان بخشد، و در همان حال که جناح تندرو رژیم سخت مواظب است که هیچگونه گذشتی در برنامه های اتمی نشود، تا مبادا تلاش برای رسیدن به بمب هسته ای مختل گردد، فرماندهان سپاه پاسداران نیز بر شدت حملات لفظی خود علیه ایالات متحده می افزایند و رژیم مانورهای جنگی برگزار می کند و می کوشد یک حالت تنش به وجود آورد که پیامد آن ممکن است به بن بست کشانده شدن مذاکرات هسته ای باشد.
سپاهی اسماعیل قاآنی جانشین فرمانده سپاه قدس (یعنی همان واحدهای تروریست سپاه پاسداران که مامور آدم کشی در کشورهای دیگر، به ویژه علیه اسرائیل است) در همدان می گوید: آمریکا از قدرت نظامی رژیم ایران واهمه دارد! و برای اثبات این رجز خوانی خود دلیل می آورد و می گوید: علتش وضع اسفناک سربازان آمریکایی در افغانستان و عراق است.
سپاهی قاآنی که ظاهرا یک فرد نظامی و یک فرمانده است و باید به خوبی اوضاع را بشناسد تا تصمیم های اشتباه نگیرد و فرمان های فاجعه بار از زبانش صادر نشود، نمی داند که اگر درگیری نظامی بین ایالات متحده و حکومت اسلامی ایران رخ دهد، با آنچه در افغانستان یا عراق گذشت تفاوت کلیدی دارد و آن این که جنگ با حکومت ایران، برخلاف عراق و افغانستان، زمینی نخواهد بود و حتی یک سرباز آمریکایی پایش به خاک ایران نخواهد رسید، بلکه نبرد جنبه هوایی و دریایی خواهد داشت.
سپاهی اسماعیل قاآنی هر اندازه هم بی تجربه و بی خرد باشد، دست کم می داند که توان هوایی و دریایی ایالات متحده ده ها برابر رژیم ایران است و ارتش آمریکا در کوتاه مدتی می تواند نیروی هوایی و دریایی رژیم ایران را نابود کند و با موشک های پر قدرت خود تاسیسات نظامی و اتمی ایران را درهم بکوبد.
البته سران سپاه به رجز خوانی ادامه می دهند و ادعا می کنند که قایق های تندرو و موشک انداز آن ها می توانند ناو عظیم هواپیمابر آمریکایی "نیمیتس" را "در ظرف نیم دقیقه" به قعر دریا بفرستند – که دریاسالاران آمریکایی لبخند استهزاء می زنند و می گویند: آن ها حتما مقصودشان ماکت "نیمیتس" بوده است و نه خود آن!
این یاوگویی های فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بسیار نگران کننده است – زیرا اگر واقعا این گونه سخنان را می گویند و قصد شوخی ندارند، بیم آن می رود که با گفتار و کردار خود ارتش آمریکا را به یک واکنش کوبنده علیه رژیم ایران بکشانند.
سپاهی دیگری به نام بهمن کارگر در سخنانش به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر می گوید که بیرون راندن ارتش عراق از این شهر سرنوشت جنگ را عوض کرد. یادآوری کنیم که ارتش عراق در ظرف چند روز سراسر خرمشهر را به تصرف درآورد و دو سال به اشغال آن ادامه داد ولی برای آن که شاید بتوان به این جنگ بی حاصل پایان بخشید، دستور عقب نشینی صادر کرد و کم کم همه نیروهای خود را از خاک ایران بیرون راند و پیشنهاد آتش بس داد که خمینی آن را قاطعانه رد کرد و جنگ را "نعمت خدا" خواند و دستور داد که قتال و خونریزی ادامه یابد.
سپاهی محمد رضا نقدی این یاوه گویی های فرماندهان ارشد سپاه پاسداران را به اوج تازه ای می رساند و در آخرین سخنرانی خود می گوید: «در همه مراحل عملیات بیت المقدس، دست یاری خداوند دیده می شد». و این در حالی که گفتیم: صدام حسین در پایان سال دوم جنگ و هنگامی که دریافت ادامه آن سودی ندارد، همه نیروهای خود را از ایران بیرون برد و پیشنهاد آتش بس داد.
پس دست خدا کجا یار و پشتیبان رژیم ایران بود؟
 اگر این حکومت ظالم ظاهرا از عنایت الهی برخوردار بود، پس چرا خمینی به تحریکات دینی در عراق پرداخت و موجب حمله صدام به ایران شد؟
و اگر دست الهی یاری دهنده رژیم بود، پس چرا خمینی بالاخره جام زهر را سر کشید؟
 دست الهی بود؟
در چنین وضعی که ملت ایران دست سران رژیم و سرکردگان سپاه پاسداران را خوانده، و حنای اینان دیگر برای مردم ایران رنگی ندارد، می آیند و دوباره رزمآیش های جنگی (این بار زمینی) برگزار می کنند تا به اصطلاح قدرت خود را به رخ دیگران بکشانند و آن ها را از فشار بر رژیم ایران باز دارند.
ولی آشکارا، این تلاشی بی حاصل است. زیرا کارشناسان نظامی جهان خوب می دانند که رژیم ایران از نظر نظامی تا چه حد ضعیف است و چگونه یک حمله کوتاه می تواند حکومت را از نظر نظامی کاملا  فلج کند.
حکومت ایران که عملا نیروی هوایی ندارد و نیروی دریایی آن بسیار ضعیف است، تمام امید و آرزوی خود را وقف تولید انواع موشک های جنگی کرده است – با این امید که روزی بتواند آن ها را به بمب هسته ای مجهز سازد و کشورهای جهان را مورد تهدید قرار دهد.
سرتیپ سپاهی احمد رضا پور دستان فرمانده نیروی زمینی به قدرت موشکی این نیرو می نازد و تهدید می کند که به کمک این موشک ها کشورهای دشمن را نابود خواهد کرد. ولی خود او خوب می داند که تا چه حد این تهدید توخالی است.
همه این هشدارهای جنگی و رجز خوانی های نظامی و اخطارها و تهدیدها در همان حالی صورت می گیرد که حسن روحانی همچنان می گوید باید از ایجاد تنش با دنیا خودداری ورزید و به دنبال برطرف کردن آن بود.
ولی در هفته های اخیر احساس می شود که خود روحانی نیز لحن تعرضی در پیش گرفته و تنش زدایی را فراموش کرده و مطالبی در راستای سیاست جناح تندرو بیان می کند که جنبه تهاجمی دارد.
ولی شاید این ترفند روحانی، این روحانی دپیلمات کارکشته، مقصود و منظوری داشته باشد: او می خواهد بگوید که او نیز تندرو است تا با ایجاد این تعهد از ابراز مخالفت های جناح تندرو با مذاکرات اتمی بکاهد غافل از این که گروه خامنه ای – سپاه پاسداران نیز این ترفند را به خوبی می شناسد و ارزشی برای آن قائل نیست. (محمد رضا باهنر در سخنان چند روز پیش ادعا می کند که روحانی هرگز "اصلاح طلب" نبوده و نیست).
در هفته ای که گذشت هم ایران و هم سخنگویان شش قدرت جهانی کوشیدند فضای خوش بینانه ای در مورد احتمال رسیدن به توافق نهایی اتمی ایجاد کنند. این نیز خود یک ترفند است تا روحانی را در برابر تندروها قوی نشان دهد و تهدیدهای آن ها را خنثی کند.
اما این پرسش همچنان مطرح است که آیا واقعا توافق نهایی به دست خواهد آمد؟ و اگر هم به دست آید آیا می توان انتظار داشت که جناح تندرو حکومت بگذارد که اجرا شود؟
خودشان می گویند که اگر 99 درصد از توافق به دست آمده باشد و یک درصد هنوز باقی مانده باشد که به توافق نرسند، همه توافق باطل می شود و ارزشی نخواهد داشت.
آیا اکنون که جناح تندرو در ایران ادعا می کند  که ریاست مذاکرات عملا از دست محمد جواد ظریف و وزارت خارجه گرفته شده و به شورای عالی امنیت ملی باز گردانیده شده است، همچنان می توان در مورد احتمال رسیدن به توافق نهایی خوش بین بود؟
برگزاری مانورهای جنگی از چپ و راست به هدف ترساندن کشورهای غربی از قدرت نظامی تخیلی رژیم ایران، با افزایش سرکوب مردم در داخل کشور همراه شده است. این ظاهرا یک روند طبیعی است – زیرا هر اندازه که حکومت در صحنه بین المللی ضعیف تر شود، ملت ایران برای به پا خیزی قوت قلب بیشتر خواهد گرفت – که این، ادامه موجودیت رژیم را سخت به خطر می اندازد.
دستگیری آن شش جوانی که تنها گناهشان اجرای یک آهنگ ساده و گذاشتن آن در یوتیوب بود، بازتاب گسترده ای در سراسر جهان داشت و اعتراض های زیادی را علیه حکومت ایران به دنبال آورد – در حدی که رژیم ناچار شد این افراد را به قید وثیقه (با مبالغ کلان) به طور موقت آزاد کند.
ولی تجربه گذشته نشان می دهد که آزادی به قید وثیقه، در برخی موارد عملا به مفهوم پایان بخشیدن به پیگرد و مراحل قضایی است و ظاهرا قضیه را باید فیصله داده تلقی کرد. ولی در عین حال، رژیم با این ترفند "آزادی به قید وثیقه" می خواهد جوانان را از ادامه فعالیت هایی که مورد پسند رژیم نیست باز دارد.
حکومت می ترسد که اگر در برابر این جوانان و اقدام ظاهرا بسیار ساده آنان کوتاه بیاید، سد مقاومت رژیم در برابر مردم ترک خواهد خورد و اعتراض ها به سرعت گسترده خواهد گردید و ممکن است که رژیم کنترل بر اوضاع را از دست بدهد.
مردم ایران می بینند که با گذشت بیش از 9 ماه از ریاست جمهوری حسن روحانی، عملا اوضاع هیچ تغییری نکرده – و حتی شاید وخیم تر شده است.
آن ها بی تردید از خود می پرسند که چه باید کرد و عاقبت چه خواهد شد؟
به این پرسش، خود ملت ایران است که باید پاسخ گوید.
اورشلیم:  شنبه 3 خرداد ماه 1393 – 24 مه 2014 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر