هشت سال تمام جنگ با عراق را ادامه
دادند و ایران را به آستانه ویرانی کشاندند. بسیاری از نواحی هم مرز با عراق در
غرب کشور ویران شد و ایران حدود نیم میلیون نفر قربانی داد و میزان ویرانی ها و
زیان های مالی را هاشمی رفسنجانی یک هزار میلیارد دلار ارزیابی کرد که حتی یک سنت
از یک دلار آن هم به ایران پرداخت نشد. کویت خسارات خود را از عراق به طور کامل
دریافت کرد – و آن بابت حمله ناکام صدام حسین به آن سرزمین نفت خیز بود. ولی هیچکس
برای پرداخت خسارت به ایران آستین همت بالا نزد و بالا نخواهد زد زیرا خود خمینی
بود که با ارزیابی های فاجعه بار و بی خردی در امور سیاست بین المللی و گمان های
نادرست در مورد توان واقعی ایران، جنگ را از دو سال به هشت سال کش داد که همگان از
پیامد دردناک آن به خوبی آگاهی دارند.
هشت سال تمام با عراق، بیهوده
جنگیدند و ایران را ویران کردند و ایرانی را به کشتن دادند، بدون آن که کوچک ترین
سودی داشته باشد و بالاخره خمینی گفت چاره ای ندارد جز آن که جام زهر را سر بکشد.
ولی کوتاه مدتی پس از جنگ هشت ساله،
مصیبت بزرگ دیگری را برای مردم ایران تدارک دیدند و آن تلاش برای ساخت بمب هسته ای
بود که بیشترین زیان مالی را به ایران وارد آورده و موجب برقراری تحریم هایی شده
که اقتصاد ایران را به آستانه ورشکستگی کشانده و فقر و محنت را در کشور پراکنده
ساخته و فاجعه آفریده است.
ادامه برنامه های اتمی، از دیدگاه
آنان ایجاب می کرد که سرکوبگری نیز شدت یابد و دهان مردم را بهتر و بیشتر ببندند
تا کسی جرأت نکند علیه برنامه های هسته ای سخنی بگوید، تا حکومت بتواند همچنان
ادعا کند که از زبان خود مردم سخن می گوید و خواست مردم را اجرا می کند.
یک پیامد مرگبار این سرکوب اتمی آن
بود که وقتی دهان ها را بستند و اجازه انتقاد و ابراز عقیده ندادند، فساد مالی نیز
همانند اختاپوس به همه جا دست انداخت و هر نهاد حکومتی و رژیمی را دچار این آفت
ساخت.
امروز از دزدی 822 هزار میلیارد
تومانی سخن می گویند که تقریبا معادل بودجه یک ساله حکومت است. چه افرادی و چگونه
توانسته اند چنین مبلغ کلانی را از بیت المال به سرقت ببرند؟
در طول سال هایی که از
"انقلاب" منحوسشان می گذرد، هرگز اختلاف و جدل در داخل حکومت این چنین
آشکار و علنی نبوده است.
ظاهرا می گویند که "رهبر معظم
انقلاب" "فصل الخطاب" است و کسی نمی تواند روی حرف او حرف بزند.
ولی در عمل می بینیم که، مثلا در
مورد برنامه های اتمی، جناح روحانی می گوید که بدون گذشت های بیشتر نخواهد توانست
موجب لغو تحریم ها شود، و جناح تندرو حاضر به کوچک ترین گذشتی نیست و به هر وسیله
که بتواند می کوشد چوب لای چرخ دولت روحانی بگذارد و تلاش او را به شکست بکشاند.
در دوران محمد خاتمی نیز چنین
کردند. با این تفاوت که خاتمی آدم بی عرضه ای بود که نتوانست جلوی آن ها را بگیرد
– ولی حسن روحانی جربزه بیشتری دارد و تک را با پاتک پاسخ می گوید.
سخنان هفته های اخیر روحانی در
انتقاد از رقیبان و هماوردان خویش بسیار روشن است.
او می گوید: «باید تقابل با
دولت های خارجی را کنار گذاشت و با آن ها تعامل کرد». منتها اشکال تعامل آن است که
جامعه ایرانی به ناچار باز خواهد شد و درهای آن به روی خارجیان گشوده خواهد
گردید و خدای ناکرده و زبانم لال، «راه برای رخنه یابی فرهنگ دشمن» باز می شود. و
آن گاه همه زحمات برای برقراری "اسلام ناب محمدی" نسخه حکومت ایران خنثی
می گردد. چه فاجعه ای!
در مورد اتم نیز، با آن که ظاهرا
دولت حسن روحانی بدون دریافت تأیید و پشتیبانی رهبر حکومت کوچک ترین گامی در مذاکرات
هسته ای برنمی دارد، ولی جناح تندرو حکوممت او را به انحراف و خیانت متهم می سازد
و به همه مانورهای ممکن دست می زند که باعث براندازی دولت حسن روحانی گردد.
دولت او را از هر سو مورد حمله قرار
می دهند. همآیش "من دلواپسم" به راه می اندازند و ادعا می کنند که با
آمدن روحانی، مملکت و اسلام به باد رفته است.
روحانی شمشیر را از رو بسته است. او
در سخنرانیش می گوید: «وقتی من از تعامل سازنده با دنیا سخن می گویم آن ها ادعا
کرده می گویند: روحانی می خواهد با استکبار سازش کند!». و با خشم و شوخی می پرسد:
«پس انتظار دارند که ما به روی دنیا خنجر بکشیم؟».
دستیاران و نزدیکان روحانی حرف
هایشان را با صراحت و شفافیت بیشتری عنوان می کنند.
آنان می گویند که جناح آشوب
طلب حکومت در هشت سال گذشته از آشفتگی بازار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران سود
بسیاری به جیب زده و می خواهد همین وضع ادامه یابد و خصومت و درگیری با دنیای غرب
و به ویژه ایالات متحده همچنان دنبال شود تا به ادامه دزدی ها و اختلاس ها آسیبی
وارد نشود و سپاه پاسداران همچنان به تسلط فزاینده خود برهمه امور کشور
ادامه دهد.
بی تردید یادتان هست که احمدی نژاد
در ماه های پایانی دوران هشت ساله ریاست جمهوری، از آنچه که "برادران
قاچاقچی" نامید نام برد که بی تردید منظورش همان سپاه پاسداران بود. سپاه
اکنون نمی خواهد این قدرت خود را از دست بدهد و از این رو برای تسلط یافتن
بر دولت و رقابت با روحانی، به هر گونه اقدامی دست می زند.
روحانی از "تعامل" به جای
"تقابل" سخن گفته بود. ولی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران با
گستاخی ادعا می کند که نیروی دریایی سپاه آن قدر پر قدرت است که می تواند ناو
هوپیمابر غول پیکر "نیمیتس" آمریکا را در ظرف 50 ثانیه نابود کند – و
آمریکا در پاسخ گفت که حتما منظورشان ماکت ناو هواپیمابر "نیمیتس" بوده
چون اگر به خود این ناو بخواهند تعرض کنند، کیلومترها پیش از آن که قایق های تندرو
به برد شلیک برسند همانند
مگسان گرد شیرینی درو خواهند شد.
این یاوگویی حسین فدوی در مورد
انهدام ناوگان دریایی آمریکا در 50 ثانیه، نمونه دیگری از نابخردی های سران رژیم و
اشتباهات دهشتناک آن ها در محاسبه و ارزیابی اوضاع جهانی است – همان گونه که خمینی
گفته بود که بزودی انقلاب اسلامی ایران منطقه گیر و جهان گیر می شود و محمود احمدی
نژاد گفته بود که به زودی مدیریت جهان را به "دست توانای حکومت اسلامی
ایران" خواهند سپرد.
حالا جبهه تازه ای نیز گشوده اند و
می خواهند جمعیت ایران را دو برابر و سه برابر سازند. همین چند ده میلیون را نیز
نمی توانند نان بدهند، و ادعا می کنند که آب کافی ندارند – ولی در همان حال از
زنان ایرانی می خواهند عشوه گری کنند و مردانشان را به هوس درآورند – و بچه پس
بچه راه بیاندازند.
آیا آن ها این خرد را داشته اند که
از کارشناسان بپرسند دو برابر و سه برابر شدن جمعیت چه زیان هایی می تواند
به بار آورد؟
نه تنها دزدی می کنند و بیت المال
را به تاراج می برند و خزانه ملی را خالی می کنند، بلکه به فجایع جنایت بار دیگری
نیز دست می زنند.
خودشان می گویند که هوای ایران و به
ویژه شهر تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران آن قدر آلوده است که هر روز و هر هفته ده
ها نفر می میرند. آیا این جنایت را نباید به پای رژیم نوشت؟
خودشان تایید می کنند که ناداری در
کشور چنان ریشه دوانده که مادر شیر ندارد نوزاد خود را سیر کند و پدر پول ندارد
آذوقه کافی برای فرزندانش بخرد و سوء تغذیه باعث کمبود رشد می شود و مرگ و میر را
بالا می برد. آیا این جنایت نیست؟
همه ادعا می کنند که گفت و گوهای
اتمی به خوبی پیش می رود و توافق هایی به دست آمده – ولی در همان حال هشدار می
دهند که مشکلات بسیاری هنوز در راه است و تا آخرین لحظه نمی توان ارزیابی کرد که
آیا توافق نهایی به دست خواهد آمد یا خیر!
حالا فرض کنیم که توافق هم به دست
آمد و تیم مذاکره کننده ایرانی که ریاست آن را شخص محمد جواد ظریف به عهده دارد به
قرارداد نهایی دست یافت. ولی آیا شخص خامنه ای این توافق را خواهد پذیرفت؟ مهم تر
از این: آیا سپاه پاسداران با این توافق کنار خواهد آمد؟ و یا آن که شمشیر از نیام
خواهد کشید و دولت حسن روحانی را برخواهد انداخت و خود قدرت را به دست خواهد گرفت
و خامنه ای را نیز همانند یک عروسک صامت و ساده در کنار خود خواهد داشت؟
این ها همه فرض و گمان است. ولی
واقعیت می تواند حتی بسیار وخیم تر از این باشد.
**********
یک هزار و چهارصد سال پیش عرب پا
برهنه به ایران حمله برد و کشور را ویران کرد و قصد نابودی فرهنگ ایرانی را داشت
- که نتوانست.
آیا امروز اینانی که بر ایرانیان
حکومت می کنند، همان ماموران آن اعراب شیر شترخور هستند که به ایران هجمه فرهنگی و
سیاسی و اقتصادی کرده اند – و این چنین همه چیز ایران را یکی پس از دیگری به
ویرانی می کشانند؟
اورشلیم
شنبه: 20 اردیبهشت ماه 1393 – 10 مه 2014
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر