گوبلز ؛ وزیر تبلیغات هیتلر ؛ معتقد بود که " دروغ هر چه بزرگتر باشد
باور آن برای مردم راحت تر است."
ذات و طبیعت انسان نیز به گونه ای است که دروغ شیرین را بر حقیقت تلخ ترجیح می دهد!
دکتر بهرام مشیری در ارتباط با علت فریب خوردن آسان انسانها ، به یک دلیل علمی
اشاره می کند. مشیری معتقد است دلیل گول خوردن آسان مغز ، جوان بودن این عضو
انسانی نسبت به سایر اعضاء بدن می باشد. مغز به نسبت سایر اعضای بدن عضو جدیدی
است. انسان مدت زمان زیادی نیست که از این عضو برای تفکر و اندیشیدن استفاده می کند
( به نسبت زمان حضور انسان بر روی کره زمین) مغز بر خلاف چشم ، گوش و سایر اعضا در
دوره حیات انسان بر روی زمین ، از قدمت زیادی بر خوردار نیست و خود این مسئله سبب
شده است که به راحتی فریب بخورد!
در طی 34 سالی که از عمر حکومت منحوس خمینی می گذرد ، غاصبان عرب تبار ایران
زمین ( منظور تبار فکری و فرهنگی است و هر انسانی به صرف تولد در یک کشور نمی تواند
مدعی تابعیت آن کشور باشد! کسی می تواند خود را ایرانی بداند که نسبت به فرهنگ ، خاک
و تمدن آن ، عرق ملی داشته باشد) نه تنها توانسته اند در این مدت اندک ، ما را از فرهنگ و تمدن و تاریخ و انسانیت تهی کنند ، بلکه
با افکار مالیخولیایی و جنون متحجرانه خود ، دنیا را به مرز تباهی و نابودی کشانده
اند.
غاصبان این آب و خاک در مدت زمامداری خود ، هر زمان که ملت در بند کوشیده اند
خود را به گونه ای از زیر یوغ بندگی خلاص کنند ، با بکار بستن حیله ها و فریب های
بجای مانده از اسلاف خود در طی 1400 سال گذشته ، مردمان را فریفته و به نقطه صفر
کشانده اند.
فریب و دروغ و شیادی چنان در تار و پود زندگی ایرانیان تنیده شده که حتی زندگی
روزمره مردم نیز از گزند این رذایل دینی در امان نمانده است و به ندرت می توان
روزی را یافت که در آن ، مردم خود را آغشته به این رذایل انسانی نکنند!
تفکری که با شعار آزادی های سیاسی و اجتماعی و گسترس رفاه عمومی و سعادتمند
کردن ایرانیان ، بنیان های یک کشور تاریخی را به نابودی کشانده است ، علاوه بر
تحمیل یک جنگ بیهوده 8 ساله و نابودی بهترین نسل دوران معاصر ایران ، بازماندگان
این جنگ ویرانگر (مجروحان و معلولان ) را در فراموشخانه های خود در رنج و درد رها
کرده است.
تنگ آمدن مردم از این فضای اختناق و کشتار با فریب مردم توسط هاشمی رفسنجانی و
با شعار سازندگی و آبادانی نتیجه ای جز مافیای قدرت طلبی و اشرافیگری طبقه آخوندها
به همراه نداشت.
مبارزه با مافیای اختناق و کشتار رفسنجانی ، خاتمی را به صحنه آورد که با شعار
اصلاح طلبی مردم را آرام کرد.
حاصل اصلاحات ، محدود شدن کامل آزادی ها و افزایش اختناق و کشتار بود.
زندانهای رژیم پر شد از جوانانی که به امید اصلاحات در پی خاتمی دویدند و او منافع
خود را بر اولویت ها و خواست های مردم ترجیح داد و با سکوت ، جابران را در اعمال
خشونت ها و سرکوب ها آزاد گذاشت.
گسترش فقر و افزایش اختلاف طبقاتی ، حاصلی جز احمدی نژاد نداشت که با شعار
دلفریب عدالت و با پشتیبانی کامل رهبر به قدرت تکیه زد و ایران را به خاک سیاه
نشاند و اقتصاد را ویران و نخبگان را از کشور گریزان کرد و یا به حاشیه راند.
بگذریم که رهبر برای حفظ او در سال 88 چه تعداد مردم بی گناه را به کام مرگ
فرستاد تا فقط رای خود را بر کرسی بنشاند!
جامعه آماده انفجار سال 92 و حکومتی که در انواع مشکلات غوطه ور بود و سقوط آن
حتمی به نظر می رسید ، از کلاه شعبده بازی رهبر ، روحانی را خارج کرد تا با دروغ های
بزرگتر از آنچه دیگران گفته بودند ، مطالبات مردم را بازیچه شعارهای خود کند تا
رژیم جهل و جنایت فرصت لازم برای احیاء مجدد خود را بیابد!
هنوز اندک زمانی از به قدرت رسیدن روحانی نمی گذرد که پوشالی بودن شعارهای او
یک به یک نمایان می شود!
مصطفی پور محمدی که از جلادان بنام حکومت اسلامی است را وزیر دادگستری می کند تا کدام داد را بستاند؟!
رای مردم در انتخابات سال 92 را پایان شبهات مردم و جهانیان نسبت به انتخابات
88 می نامد! انتخاباتی که داغ کشته شدگان آن هنوز بر دل مردم ایران باقی است.
در مقابل هجوم گسترده نیروی انتظامی و گشت ارشاد به زنان و دختران مردم ، سکوت
کرده حال آنکه قبل از انتخابات از کرامت انسانی و تبیین حقوق شهروندی سخن می گفت!
نه تنها حضور سپاه پاسداران در تمامی عرصه های اقتصادی و سیاسی ایران را باور
نمی کند!! بلکه مانع ادامه فعالیت آنها نیز نمی شود وحتی از سپاه پاسداران هم
یاری می طلبد!
انتظار این که از مکتب خمینی انسانی شریف و دلسوز و وطن پرست خارج شود انتظار
عبث و بیهوده ای است. محصول این مکتب تنها دجالان و وطن فروشان اند!
تنها راه آزادی مردم از دام این اهریمنان ، دانش است. تغییر افراد در بدنه این
حکومت جهنمی حاصلی جز فریب بیشتر مردم ندارد. برای نابودی عرب تبارها باید به ریشه
آنها زد.
جنگ امروز ، جنگ خمپاره و تفنگ نیست! جنگ امروز جنگ فهم و دانش است با جهل و
خرافه پرستی. باید ریشه های 1400 فریب را نشانه گرفت و آنرا با دانش خشک کرد.
اسطوره های پوشالی و دروغین اعراب را باید به دور ریخت و به اصل ایرانی برگشت.
تنها منبع قوی و قابل اعتماد ، فرهنگ ایران زمین و تاریخ آن است که از منابع حقیقی
باید استخراج شده و به معرض عموم گذاشته شود.
تاریخ دروغین اعراب و جنایات آنها و اسطوره های ساختگی آنها و واقعیات پنهان
مانده از دید مردم باید کشف و در اختیار عموم قرار بگیرد تا چشم ها و ذهن ها روشن
شود.
این همان نقطه ضعفی است که عرب تبارهای حاکم بر ایران زمین از آن می هراسند و
مانع گرایش مردم به آن هستند و مدام اسلامیت را بر ایرانیت ارجح می شمارند تا با
توسل به این فریب 1400 ساله بر گرده مردمان سواری کنند.
هر کس که دل او در گرو کشور است باید همچون شمعی روشنگر اطراف خود باشد ، حتی
اگر بتواند یک نفر را از جهل نجات دهد می توان امید داشت که کشورمان روزی از دست
این دژخیمان رهایی یابد.
به جای دشنام به تاریکی ، باید شمعی روشن کرد!
مقاله جالبی بود به جز اینکه بهرام مشیری مهندس است و دکتر نیست و در ضمن از خائنین به ایران است.
پاسخحذف