دیدن فیلم کوتاه ساخته شده در حکومت اسلامی
ایران، مرا بس اندوه زده کرد.
یک فیلم خیالی سه دقیقه ای بود که به طور مجازی
نشان می داد چگونه موشک های جنگی رژیم ایران با یک فرمان از زمین برخاستند و
دقایقی بعد وارد حریم هوایی اسرائیل شدند و فرودگاه بین المللی بن گوریون را ویران
کردند و آسمان خراش های سه قلوی تل آویو را درهم کوفتند، کوره اتمی دیمونا را
منفجر ساختند و مرگ و نیستی آفریدند.
این یک فیلم خیالی بود که از نیات شیطانی حکومت
اسلامی ایران، یک بار دیگر پرده برمی داشت.
بسیار اندوهگین شدم.
نه به خاطر آن که این لاف و گزاف حکومت ایران را
خریدار باشم و باور کنم که آن ها بتوانند چنین زیان سنگینی بر اسرائیل وارد آورند
که موجودیت آن را متلاشی کند.
خودشان خوب می دانند که ضد موشک های اسرائیلی
"پیکان" (ختس) بسیاری از این موشک ها را پیش از آن که وارد حریم هوایی
اسرائیل گردد شکار و متلاشی و نابود خواهند کرد – و آن موشک هایی هم که به راه
ادامه دهند آن قدر دقیق نیستند و خدا می داند که کجا بیافتند و در کجا منفجر
گردند.
وانگهی، آیا آن کوردلان ستیزخوی تصور می کنند که
در برابر چنین حمله ای اسرائیل بی کار خواهد نشست؟
آنان باید از پاسخ کوبنده ارتش دفاعی اسرائیل
سخت بهراسند و برای انجام چنین ماجراجویی خطرناک وسوسه نشوند.
از دیدن این فیلم مجازی، خیر، من بیمناک
نشدم – ولی اندوه سراسر وجودم را در بر گرفت.
از خود پرسیدم: ایران و ایرانیان را چه شد؟ نه
ایران، بلکه حکومت ایران را؟ که این گونه بی مهابا از مرگ و آتش و خون و ویرانی
سخن می گویند و با نشان دادن موشک های جنگی، که هنوز کارآیی آن ها به آزمون گذاشته
نشده، یک ملت دیگر را به نابودی تهدید می کنند؟
سران حکومت ایران، به دوستی و همکاری و همزیستی
فرا نمی خوانند، بلکه به نابودی و مرگ تهدید می کنند!
آن هم یک کشور باستانی را،
خاستگاه پیامبران یهود و بشارت دهندگان یکتا
پرستی و نادیان معنویت و گریز از خشونت و تلاش در راه صلح و صفا را.
کشور اسرائیل را.
کشوری را که از 2700 سال پیش با ایران زمین
رابطه داشته است.
ملتی را که 2500 سال پیش کورش بزرگ از اسارت
دشمنان آزاد ساخت و داریوش کبیر به آنان پول و امکانات داد که بیت المقدس (نیاشگاه
ملی یهودیان) را ازنو بنا کنند!
رژیم ایران کدام ملت را با موشک های خود به
نابودی تهدید می کند؟
ملتی را که در طول تاریخ و زمان همیشه در کنار
ایران بوده و همیشه از مهر و یاری ایرانیان برخوردار گردیده است.
ملتی که وقتی مردمانش در دو هزار و چند صد سال
پیش به ایران رسیدند، برخلاف اعراب و مغول و اسکندر و رومیان، که ایران را ویران
ساختند، به آبادانی آن سرزمین پاک پرداختند.
ملتی که از دهه شصت میلادی همکاری های گسترده ای
را با ایران و ملت ایران در زمینه های پزشکی و کشاورزی و آبیاری و دامداری و دانش
و دانشگاه آغاز کرد و همیشه ایران را یاری داد، و هیچگاه به ایران زیان نرساند.
امروز حکومت ایران می آید و این ملت و این کشور
را به نابودی تهدید می کند و فیلم خیالی می سازد که چگونه موشک های خود را شلیک
کرده و تا چند لحظه دیگر اسرائیل را نابود خواهد ساخت.
زهی خیال باطل!
اندوهگین شدم، نه تنها به خاطر آن که حکومتی
انقلاب ملت ایران را دزدیده که بر دوستی های پیشین خط بطلان کشیده و قصد تعرض و
نابودی دارد، بلکه به خاطر آن که زیان این تجاوز کاری و فتنه گری در درجه نخست
متوجه خود ملت ایران می شود.
حکومتی که یک ملت دیگر، یک ملت همسایه، یک ملت
باستانی را به انهدام تهدید می کند، نشان آن است که به ملت خود کوچک ترین اعتنایی
ندارد – و آن ملت در واقع گوشت دم توپ برای حکومتی است که می خواهد به هر قیمت شده
به نیات و مقاصد و آرزوهای ناپاک خویش دست یابد.
اندوهگین شدم، زیرا این تهدیدها علیه اسرائیل،
در ستیزخویی رژیم نسبت به ملت ایران و آزادیخواهان ایران و عاشقان ایران ریشه
دارد.
حکومتی که در روز تاسوعای حسینی در جریان
تظاهرات اعتراضی مردم علیه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری معترضی را زیر می گیرد و
بی رحمانه او را در برابر چشم دیگران می کشد، بسیار برایش آسان است که یک ملت دیگر
را نیز به نابودی تهدید کند و برای رسیدن به این هدف ناپاک موشک بسازد و بکوشد بمب
اتمی تولید کند.
چنین رژیمی، جان مردم برایش کوچک ترین اهمیتی
ندارد.
حکومتی که اسرائیل را به نابودی می خواند، به
آسانی می تواند یک خانم عکاس – خبرنگار ایرانی شهروند کانادارا در زیر شکنجه به
قتل برساند، مردان معترض را در زندان هدف تجاوز جنسی قرار دهد، دخترکان را
بی عفت کند، پسر را در برابر چشمان مادر به چوبه دار بیآویزد – و جنایات دیگری که
دوران مغول و حمله عرب را به یاد می آورد.
بی تردید، سران حکومت ایران، که این چنین ازشعار
پاک گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک پدران ما دور شده اند، ایرانی نیستند – و
اگر هم ایرانی باشند – خود را به عرب فروخته اند.
به دارازای تاریخ عرب بنگرید و ببینید که چه
جنایاتی مرتکب شده اند. روزی که به ایران یورش بردند، نیآمدند بگویند که ما دین
تازه ای آورده ایم که که شما را به پیروی از آن فرا می خوانیم. بلکه سخنشان آن بود
که یا دین مرا به زور بپذیر و یا با شمشیر سر از تنتت جدا می کنیم – و چنین کردند!
ندای رسول الله را می خواستند به زور شمشیر و خون
بر مردمان بقبولانند- آن اعراب!
این بود اسلام از دید آنان. اسلامی که دین سلم و
آشتی است.
یک هزار و چهارصد سال از آن پیام می گذرد – ولی
هنوز مسلمان سنی می آید و خود را در وسط آیین عزاداری ماه محرم منفجر می
سازد تا شیعه بکشد – همان شیعیانی را که در سوگ شهیدان به خون خفته خویش به
عزاداری نشسته اند. همان شهیدانی که به دست خود مسلمانان کشته شدند.
آنان اصولی چون بحث آزاد و دموکراسی و برخورد
عقاید و آراء سرشان نمی شود: هر کس را که سخنی در خارج از خط آنان بگوید، می کشتند
و سر می یرند!
حضرت علی امیر المؤمنین را نیز چنین کردند.
منطق آنان شمشیر است، نیت آنان خون است – و
حکومت اسلامی ایران نیز هچنین!
سخنان یکی از سران حزب الله لبنان را بشنوید به
نام الولید سکریا در مصاحبه تلویزیونی در بیروت که گفت: «وقتی حکومت ایران به حد
کافی اورانیوم ذخیره کرد و بمب خود را ساخت، ما اسرائیل را نابود می کنیم». سکریا
در مصاحبه با تلویزیون المنار افزوده گفت: «برای نابودی اسرائیل حاضریم یک میلیون
نفر شهید بدهیم!»
یعنی: خون مردمان مسلمان برای این پلید گویان
هیچ ارزشی ندارد – همان گونه که آخوند علی مشکینی امام جمعه وقت قم در نخستین سال
های جنگ با عراق، در خطبه خود گفته بود که کشته شدن نیم میلیون نفر ایرانی در جنگ
چه اهمیتی دارد؟ زیرا در ظرف آن سه سال، ده میلیون نفر به جمعیت ایران افزوده شده
است – نیم میلیون که عددی نیست!
خود روح الله خمینی را به یاد آورید که بارها
گفته بود: جنگ با عراق یک برکت است. جنگی که در آن نیم میلیون ایرانی کشته و دو
میلیون زخمی و علیل و ده میلیون آواره شدند.
اسرائیل و ملت های دنیا نباید از بمب اتم حکومت
ایران آن چنان بیمناک باشند – بلکه این ملت ایران است که باید بترسد و به آینده
خود بیاندیشد.
آنان روزی که بمب را داشته باشند، ایرانیان
بیشتری را خواهند کشت و همسایگان بیشتری را مورد تهدید قرار خواهند داد و ویرانی و
مرگ بیشتری به بار خواهند آورد.
دمی هم تردید نخواهند کرد!
به سوریه بنگریم: رییس حکومت، برای آن که چند
روز بیشتر در قدرت بماند، با سلاح شیمیایی مردم خود را می کشد – به شیوه ای بسیار
دردناک می کشد! و کوچک ترین تردیدی نیز به خود راه نمی دهد که اینان هم انسان
هستند، مسلمان هستند، هموطنان خود او هستند!
رژیم ایران دو پزشکی را که شاهد جنایات مأموران
رژیم در زندان کهریزک بوده اند با بی شرمی و بی رحمی به قتل می رساند – تا نتوانند
از این ناانسانی آنان پرده بردارند!
همین ها هستند که مردم ایران را سرکوب می کنند،
حقشان را از آنان می ربایند، تا بتوانند هدفشان را پیش برند – و اسرائیل را به
نابودی تهدید می کنند.
این در خوی حکومت ریشه دارد – که در کشتار و تعرض،
ایرانی یا اسرائیلی فرقی برایش ندارد!
ایران و اسرائیل در دوران هایی دوست و همکار و
همسایه خوب یکدیگر بوده اند. چه شده که اکنون رژیمی بر سر کار است که اسرائیل را
به نابودی تهدید می کند – همان رژیمی که به سرکوب ملت ایران ادامه می دهد؟
ستم به شهروندان، در تعرض نسبت به بیگانگان ریشه
دارد – و این دو از هم جدایی ناپذیر است.
تهدید حکومت ایران به نابودی اسرائیل هنگامی
متوقف خواهد شد که ابتدا به ملت خویش احترام گذارد و حق آنان را محترم شمارد.
اورشلیم – شنبه 24 آبان ماه
1392 – 16 نوامبر 2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر