بر خلاف بسیاری از انقلابها و تغییرات اساسی در سیستم یک کشور که
منجر به تحولات مثبت و رو به جلویی می شد انقلابی که منجر به بر پایی جمهوری
اسلامی شد ، ایران و ایرانی را از آنچه که داشت هم محروم کرد!
نظام شاهنشاهی ایران اگر چه خالی از اشکال نبود
و قطعا در زمان خود حکومتی غیر دموکراتیک محسوب می شد اما به هر حال یک نظام رو به
رشد و هماهنگ با جامعه جهانی بود و امید می رفت با روند توسعه ایی که کشور از تمام
جهات آنرا دنبال می کرد ، مردم ایران در دراز مدت به دموکراسی و آزادی های سیاسی
نیز دست یابند. اگر چه در آن زمان نیز ایران از بسیاری جهات از کشور های منطقه و
حتی برخی از کشورهای اروپایی گوی سبقت را در زمینه های اقتصادی و اجتماعی ربوده
بود اما برای سیاسیون زیاده خواه ایرانی این روند بسیار کند بود!
خمینی که بیشتر از اینکه بتوان او را یک
سیاستمدار نامید به یک موج سوار ماهر شبیه است ، توانست با استفاده از ضعف های
فرهنگی ایران که ناشی از اسلام و بویژه شیعه بود سمت و سوی یک انقلاب و حرکت مردمی
را به دست گرفته و آنرا به همانجایی که می خواست ببرد. تاریخ نشان می دهد که او
هیچ اهمیتی برای ایران و ایرانی قائل نبود و با یک کینه عمیق نسبت به مردم و فرهنگ
ایران ، تنها در صدد نابودی کشور بود. این موضوع را می توان از مصاحبه خبرنگار
داخل هواپیما به هنگام ورود او به ایران کاملا دریافت که وقتی از او سوال کرد چه
احساسی داری گفت " هیچ"!
اما ارمغانی که خمینی برای ایران به همراه خود
آورد بسیار فاجعه بار تر و نابود کننده تر از هر نظام دیکتاتوری و ضد بشری بود
بطوریکه شوروی علی رغم کشتارها و زندانهای مخوف خود حداقل می توانست ادعا کند که
از نظر نظامی و توان مهمات سازی یکی از دو قدرت برتر جهان بود در حالیکه ایران حتی
توان مقابله نظامی با کشوری مثل امارات متحده عربی را هم از دست داده است!
موج سواری خمینی که در نادانی و سکوت سیاسیون
وقت و بر امواج جهالت توده مردم ایران صورت گرفت با کشتارها و اعدام های دسته جمعی
و بدون برگزاری هیچ دادگاه قانونی و صرفا بر اساس عقده ها و تسویه حساب های شخصی
آغاز شد. در حالیکه اگر در همان ابتدا سیاسیون به درستی واکنش نشان داده و توده
مردم را که هنوز در حال و هوای انقلاب بودند در جریان مسائل پشت پرده قرار می
دادند قطعا خمینی نمی توانست حکومت ضد بشری خود را تا امروز به پیش ببرد!
بعد از نابودی کامل مخالفان در دادگاههای
نمایشی ، نوبت به نابودی رقبای سیاسی رسید. برای انجام این کار بهترین راه کشاندن
کشور به یک فضای امنیتی و احساسی بود که خمینی توانست با تحریک صدام و روشن کردن
یک عقده دیرینه در او به این خواست برسد. آغاز جنگ ایران و عراق بهترین فرصت را در
اختیار جمهوری اسلامی گذاشت که به نام جنگ و اینکه عده ایی عوامل آمریکا و استکبار
و جاسوس هستند بتواند به خونخواری خود ادامه دهد! علی رغم کشتار های روزانه ،
اعدامهای سالهای آخر جنگ ،تنها برگ سیاهی است در پرونده سیاه ددمنش ترین رژیم
تاریخ بشری!
او که افکار و روحیاتش با صلح و انسان دوستی
ناسازگار بود وقتی که دید مردم دیگر تمایلی به حضور در جبهه ها و قربانی شدن برای
او ندارند ، جام زهر را نوشید تا بمیرد اما صلح و آسایش مردم را نبیند!
جانشینان او که دد منشی را بخوبی به ارث برده و
حتی در مواقعی از استاد نیز پیشی گرفته اند ، امید به زندگی ، نشاط و جوانی و فهم
و شعور مردم را بزرگترین دشمن خود می دانند و تمام امکانات و داشته های خود را صرف
مهار این عناصر کرده اند.
34 سال زمان بسیار درازی در مدیریت امروز
دنیاست. اکثر کشور های دموکراتیک با دو انتخاب 4 ساله در مدیریت سیاسی خود یعنی در
مدت 8 سال می توانند تحولات و تغییرات بسیاری در سیستم یک کشور بوجود آورند! حال
جمهوری اسلامی در طول عمر ننگین خود بجز فقر و نکبت و جهالت هیچ ارمغانی برای ما
ایرانی ها به همراه نداشته است. جهش ها و پرش های مقطعی در کلیه زمینه ها صرفا
ناشی از یک هوش و اراده خاص ایرانی است که کمترین تاثیر را جمهوری اسلامی بر آن
دارد و قطعا این جهش ها هم مخالف ماهیت پلید این رژیم خونخوار است. مرگ و نیستی و
دشمن خواهی و دشمن تراشی و کینه و عداوت ، فقر و فحشاء ، جهل و خرافه پرستی و
ترساندن مردم از خدایی که تنها خون می خواهد و خون می نوشد ارمغان این رژیم
اهریمنی و در راس آن خمینی دجال بوده و هست و خواهد بود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر