در این وبلاگ می توانید تفاسیر و تحلیل های مختلف در ارتباط با مهمترین رویدادهای ایران را بیابید. "شاهین شعبانی"
Translate
۱۳۹۲ شهریور ۹, شنبه
۱۳۹۲ شهریور ۸, جمعه
۱۳۹۲ شهریور ۷, پنجشنبه
جنگ سوریه و منافع جمهوری اسلامی
جمهوری اسلامی نشان داده است که در شرایط بحرانی به
راحتی پا بر روی تمامی شعارهای پوشالی می گذارد که بنیان خود را بر آن استوار
ساخته است. پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق مقامات حکومت اسلامی علی رغم
شعارهای ضد امپریالیستی خود با دولت آمریکا در رسیدن به اهداف خود حداکثر همکاری
را نمودند و امروز جمهوری اسلامی آماده است که هم پیمان دیگری را برای منافع خود
قربانی کند.
برخلاف تصور رایج ، به نظر نمی رسد که بشار اسد و ادامه
حضور او در قدرت برای جمهوری اسلامی اهمیت چندانی داشته باشد.
هر چند شروع روابط با سوریه به آغاز جنگ بین ایران و
عراق و اختلافات شخصی صدام حسین و حافظ اسد و شرایط خاص آن دوران بر می گردد اما
در ادامه این روابط ، سوریه به جمهوری اسلامی تنها بعنوان یک منبع مالی باد آورده
برای رسیدن به منافع خود می نگرد.
سرمایه گذاری های فراوان اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی
در سوریه تنها برای ایجاد شکاف در اتحاد اعراب سنی صورت می گیرد تا اعراب را از
رسیدن به یک اجماع سیاسی و قدرتمند در منطقه دور نگهدارد.
دسترسی آسان به حزب الله و گروههای فلسطینی مخالف با صلح
میان اعراب و اسراییل ، بیش از خود سوریه برای جمهوری اسلامی حائز اهمیت است.
شروع تحریم های گسترده نفتی جمهوری اسلامی و به طبع آن
کاهش بودجه حزب الله و حماس سبب شده است که حماس برای تامین منابع مالی خود به
ترکیه و قطر نزدیکتر شده و به اندازه مدنظر اعراب ، از جمهوری اسلامی فاصله بگیرد.
حسن نصرالله که از هوش و ذکاوت بیشتری نسبت به مقامات
جمهوری اسلامی برخوردار است با پیش بینی شرایط موجود توانسته است با سرمایه گذاری
های متعدد در سطح جهانی ، با استفاده از منابع مالی دریافتی از حکومت اسلامی ، به
استقلال مالی نسبی دست یابد و بدون نیاز به کمک های مستقیم جمهوری اسلامی ، ادامه
فعالیت های خود را تضمین کند.
شرکت در قاچاق مواد مخدر در سطح جهانی یکی از پرسود ترین
منابع مالی حزب الله لبنان در سالهای اخیر است که از همین طریق امکان تهیه تسلیحات
مورد نیاز خود را نیز پیدا می کند.
با توجه به مطالب عنوان شده ، عملا تاریخ مصرف بشار اسد
برای جمهوری اسلامی خاتمه یافته است و تمامی تلاش های مقامات حکومت اسلامی ، تنها
برای طولانی تر شدن روند سقوط بشار اسد صورت می گیرد و هیچ شک و شبهه ای در سقوط
قعطی بشار اسد در بین مقامات جمهوری اسلامی وجود ندارد.
بردن درگیری های منطقه به نقطه ای دورتر از مرزهای ایران
می تواند بقاء جمهوری اسلامی را حداقل تا دهه آینده تضمین نماید زیرا آمریکا و
متحدانش توان مداخله نظامی همزمان در دو نقطه از خاورمیانه متشنج را نخواهند داشت.
هر چند جمهوری اسلامی به ظاهر نشان می دهد که برای حفظ
بشار اسد حاضر است در مقابل آمریکا بایستد اما این همان تاکتیکی است که در زمان
حمله آمریکا به عراق نیز جمهوری اسلامی پیش گرفته بود اما در پشت پرده حتی با
آمریکاییها در سقوط صدام حسین نیز همکاری نمود.
سود جمهوری اسلامی در شرایط فعلی درگیر کردن آمریکا در
سوریه است تا با توسل به نمایش انتخاباتی صورت گرفته و نشاندن روحانی در راس قوه
مجریه به صورت قابل ملاحظه ای از فشارهای خارجی بر خود بکاهد.
ورود آمریکا به جنگ سوریه شاید آسان به نظر برسد اما
قطعا خروج از این جنگ به راحتی مقدور نخواهد بود و در چنین شرایطی جمهوری اسلامی
علاوه بر سرعت بخشیدن به سیاست های اتمی خود ، با دراز کردن دست دوستی به سمت
متحدان آمریکا ، فضا و زمان لازم را برای عبور از بحران به چنگ خواهد آورد.
دخالت غرب در سوریه هیچ کمکی به مردم این کشور مصیبت زده
نخواهد کرد و غرب اگر در ادعای خود مبنی بر حمایت از مردم صادق بود می بایست
همانند لیبی در همان ابتدای درگیری ها وارد عمل می شد و اجازه گسترش بحران و شکل
گیری نیروهای افراطی و خشونت طلب را نمی داد.
حمله به سوریه به منزله افزایش خشونت ها و کشیدن این
درگیری ها به خاک سایر کشورها بویژه لبنان است و برنده اصلی این جنگ کسی جز جمهوری
اسلامی نخواهد بود.
۱۳۹۲ شهریور ۶, چهارشنبه
بی تفاوت ها و منفعت طلب ها ، مهلکترین نیروی سرکوب جمهوری اسلامی هستند!
اگر جوامع انسانی را بررسی کنیم در
آنها به شباهتهای بسیاری میرسیم. در همه این جوامع، بخشی کوچک، پیشرو و
مولد فکر و اندیشه و آزادی طلب هستند که وظیفه رهبری جامعه را دارند و با روشن
کردن راهها برای سایرین، جامعه را در راه تکامل و بالندگی یاری میکنند.
در همین جوامع بیشترین مردم دنباله رو
رهبران و مولدان فکر و اندیشه هستند و به فراخور نیازها و منافع خود از اندیشههای
مختلف تبعیت میکنند.
بخش مهمی از مردم نیز در تمام جوامع وجود دارند که نسبت به آنچه
در اطراف آنها میگذرد بی تفاوت بوده و سرنوشت خود را جدا از جامعه و منافع ملی
دنبال میکنند و در بی تفاوتی و منفعت طلبی شخصی، حاضر به نادیده گرفتن حقوق همه
به نفع خود هستند.
بعد از انقلاب اسلامیسال ۵۷ و
به ویژه پس از پایان جنگ بین ایران و عراق، جامعه ایرانی در سایه سیاستهای جمهوری
اسلامیبه بیماریهای متعدد اجتماعی گرفتار شد که از آن جمله میتوان به گسترش
فزاینده بی تفاوتی و منفعت طلبی اشاره کرد.
ایرانیان امروز با نسل پرورش یافته در
قبل از انقلاب کاملا متفاوت هستند. نسلی که در دوران پهلوی رشد یافت و به بالندگی
رسید، علاوه بر رهبری یک انقلاب در کشور (صرف نظر از پیامدهای آن)، با ایثار و
جانفشانی در جبهههای جنگ، منافع شخصی خود را در راه سربلندی و آزادی کشور فدا
نمود و در این مسیر حتی برای مرگ در راه میهن، از همرزمان خویش نیز پیشی میگرفت.
در جامعه امروز ایرانی، چه ایرانیان
درون کشور و چه آنها که بار سفر بسته و به تبعید اجباری تن داده اند ، انسجام و
همدلی را نمیتوان دید. جامعه امروز ایرانی بدون هیچ تعصبی به بیماری بی تفاوتی و
منفعت طلبی حاد دچار شده و میهن و آزادی تنها شعاری است که برخی به ظاهر و صرفا
برای همرنگ شدن با دیگران سر میدهند.
امروز اندیشمندان سیاسی و اجتماعی
ایران که به نسبت بسیاری جوامع دیگ، تعداد بیشتری را شامل میشوند، با هزینه کردن
زندگی و درآمد خود، در مقابل هجومهای جمهوری اسلامیایستاده اند و بار یک جامعه
بی تفاوت را به تنهایی بر دوش میکشند و اکثریتی خاموش، کنار گود نشسته و نه تنها
نظاره گر مبارزه ای نابرابر هستند بلکه در مواقعی حتی برای رضایت سرکوبگران خود
فریاد و هورا نیز سر میدهند.
دلارهای آمریکا و اروپا که داعیه
آزادی و حقوق بشر را دارند به جیب عده ای منفعت طلب ریخته میشود که با شعار
دمکراسی، تیشه بر ریشه ایران و ایرانی میزنند و با راه اندازی شبکههای ماهواره
ای و سایتهای متعدد خبری و استخدام خبرنگاران و نویسندگان بی شمار، در قالب اصلاح
طلبی، در واقع منافع حکومت اسلامیرا تامین میکنند.
دلسوزان واقعی ایران و ایرانی که حتی
در تامین هزینه سایتهای اطلاع رسانی و یا ساعت پخش برنامههای ماهواره ای خود
دچار کمبودهای جدی هستند، به اجبار با کاستن از هزینه زندگی و خانواده خود، در راه
اهدافی که دارند به یک مبارزه نابرابر با جمهوری اسلامیو مبارزان دروغین میپردازند
و با قبول تمامیمسائل و مشکلات، گاهی در برابر قشر منفعت طلب و بی تفاوت ایرانی
خود را خلع سلاح شده مییابند.
بسیاری از کارشناسان و دست درکاران
شاغل در طراحی سایت و پخش برنامههای ماهواره ای، که خود را ایرانی و آزادیخواه و
مبارز میدانند، در بی تفاوتی و منفعت طلبی محض، با دریافت هزینههای بیشتر از
معمول در ارائه خدمات خود، نه تنها خدمات مناسب و قابل قبول ارائه نمیکنند بلکه
در مواقعی حتی با کارشکنیهای مختلف خواسته و یا ناخواسته منافع حکومت اسلامیرا
تامین میکنند.
امروز زخمیکه متفکران و سیاسیون
ایرانی از بی تفاوتها و منفعت طلبها میخورند، دست کمیاز ضربههای خطرناک
ترین نیروهای رسمیرژیم اسلامیندارد.
امروز بی تفاوتها و منفعت طلبها
هستند که پایههای رژیم اسلامیرا استحکام بخشیده اند و تمامیتلاشهای
رهبران سیاسی و اجتماعی و اخلاقی جامعه را با رفتارها و کنش های منفی خود به
بن بست رسانده اند.
در چنین شرایطی است که میتوان به
درستی این ابیات فارسی پی برد:
دوستی با مردم دانا
نکوست
دشمن دانا به از نادان دوست
دشمن دانا بلندت میکند
بر زمین ات میزند نادان دوست
امروز اگر سینههای پر درد مبارزان
وطن را بشکافیم خواهیم دید که این عزیزان شاید آنقدر که از مردم بی تفاوت و منفعت
طلب زیان دیده اند، حتا از جمهوری اسلامیآسیب ندیده اند!
مبارزان و رهبران آزادیخواه ایرانی در
سالهای سخت و پر از فراز و نشیب مبارزات خود، آموخته اند که چگونه با دشمن روبرو
شوند، اما آنها فرا نگرفته اند که چگونه باید به مقابله با هموطن منفعت طلب و بی
تفاوت خود پرداخت که حاضر است در مقابل یک امتیاز کوچک، کشور و مردم خود را
بفروشد!
امروز اگر مصریان پرچمدار آزادی و
دموکراسی هستند در سایه اشتیاق جامعه به تحول و تکامل است. رهبران آزادیخواه
تنها راه را نشان میدهند و این مردم هستند که باید بخواهند در این راه قدم
بگذارند.
هزاران ایرانی، شهید و زندانی و فراری
و شکنجه نشده اند که آرمانهای آنها امروز در بی تفاوتیها و منفعت طلبیهای
عده ای به سخره گرفته شود.
برای مردمیکه مرغ و نان و بنزین از
جان جوان همسایه ارزشمندتر است آزادی و دموکراسی محلی از اعراب ندارد.
باید ایستاد و خود را بار دیگر دید و
جستجو کرد. اگر تا به امروز بی تفاوت و منفعت طلب بودیم، چشمها را بشوییم و جور
دیگری ببینیم. اگر چنین کردیم لایق پیشرفت و تکامل و داشتن یک جامعه بالنده انسانی
هستیم ، اگر نه، تنها باید امید به معجزه ای داشت که هیچگاه رخ نخواهد داد.
۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه
خامنه ای و منافع بر باد رفته در سوریه!
آغاز جنگ ایران و عراق و پشتیبانی سوریه از
ایران برخلاف سایر کشورهای عربی ، تنها به دلیل اختلافات شخصی حافظ اسد با صدام
حسین(1) سبب نزدیکی دو حکومت به یک دیگر شد. جمهوری اسلامی برای حفظ و
تداوم این دوستی و ایجاد شکاف هر چه بیشتر در جبهه اعراب ، از همان ابتدا باج دهی
به خانواده اسد را سرلوحه سیاست منطقه ایی خود قرار داد. در دوران جنگ و با کاهش
شدید قیمت نفت ایران ، جمهوری اسلامی با سخاوت هر چه تمامتر سر لوله های نفتی را
به جیب حکومت اسد منحرف کرده و سالیانه میلیونها بشکه نفت مجانی دراختیار سوریه
قرار می داد و متقابلا از طریق سوریه اقدام به خرید تسلیحات مورد نیاز برای جنگ می
کرد. این بذل و بخشش تا امروز هم ادامه یافته و حتی بسیاری از تاسیسات زیر بنایی
حکومت سوریه با دلارهای نفتی ایران به بهره برداری رسیده اند.(2)
شکل گیری حزب الله در لبنان که با پشتیبانی فکری
و مالی جمهوری اسلامی همراه بود، علی رغم قرار گرفتن این جنبش در خط مقدم جنگ با
اسراییل ، تنها به دلیل شیعی بودن آن، از هیچ پایگاهی در بین اعراب برخوردار نشد
اما رفته رفته با افزایش کمک های مالی و حاتم بخشی های خامنه ایی که از کیسه
پوسیده ملت صورت می گرفت ، حزب الله توانست به یکی از بزرگترین و قویترین و
مرگبارترین جنبش های منطقه تبدیل شود که نه تنها سبب افزایش هراس اسراییل شده است،
که برای سیاستمداران و احزاب داخلی لبنان نیز به شکل یک معضل بزرگ در آمد که بدون
هیچ واهمه ایی از دولت مرکزی ، هر آن می تواند لبنان را یا وارد یک جنگ داخلی
خانمان سوز کند و یا با اشاره پدرخوانده خود این کشور را به یک جنگ ویرانگر با
اسراییل بکشاند!
جنبش های فلسطینی که از ابتدای شکل گیری جمهوری
اسلامی با دوختن کیسه به امید بهره مندی از درآمدهای نفتی ، به آغوش جمهوری
اسلامی خزیده بودند به مرور زمان تحت کنترل کشورهای ثروتمند منطقه قرار گرفتند تا
از نفوذ بیشتر ایران در خاورمیانه کاسته شود. این گروهها که سالهاست داعیه جنگ با
اسراییل را دارند برای فعالیت های خود نیازمند منابع مالی هستند و هر کشوری که
دلارهای بیشتری در اختیار آنها قرار دهد خود را در آغوش آن می اندازند! حماس
بعنوان جنبشی که اعراب در ابتدا تمایلی به همکاری و همراهی با آن نشان نمی دادند
به سمت ایران گرایش یافت اما به محض دیدن دلارهای قطر ترجیح داد جهت حرکت خود را
به سمتی که قطر می خواهد تغییر دهد!(3)
حماس و بویژه حزب الله لبنان به دلیل ماهیت
تروریستی و خشن خود سالهاست که از طرف تمامی کشورهای منطقه در محاصره قرار دارند و
تنها راه دسترسی و ارسال کمک های نظامی جمهوری اسلامی به آنها ، سوریه است. سوریه
خود نیز دارای منافع در لبنان است و حاضر نیست به راحتی این کشور را واگذار کند
اما با اطلاع از نیاز حکومت اسلامی ، قطعا باج خواهی لازم در این ارتباط را در
سیاست های خود در نظر دارد.
شروع درگیریهای سوریه که با کمک های مالی قطر و
عربستان و حمایت های تسلیحاتی و آموزشی ترکیه همراه بوده ، زنگ خطری برای منافع
جمهوری اسلامی و حزب الله به صدا در آورد. هر چند افزایش کمک های مالی و نظامی
خامنه ایی به بشار اسد ، او را تا به امروز از سقوط در امان نگاه داشته است اما
تحریم های شدید ایران بویژه در بخش نفت و بانک مرکزی ، میزان کمک های ارسالی
جمهوری اسلامی را به شدت تحت تاثیر قرار داده اما در مقابل ، سیل دلارهای نفتی قطر
و عربستان به مخالفان رو به افزایش است و در واقع جنگ فعلی در سوریه ، جنگ بین
عربستان و قطر از یک سو و جمهوری اسلامی و حزب الله از سوی دیگر است که تاوان آن
را مردم بی پناه سوریه می پردازند!
سقوط بشار اسد امری است که خامنه ایی اینک به
قطعیت آن پی برده و بر همین اساس اقدام به تشکیل یک گروه شبه نظامی همانند حزب
الله در سوریه نموده است(4) تا پس از بشار اسد بتواند از طریق همین
گروه ، علاوه بر کنترل دولت آینده سوریه منافع جمهوری اسلامی و از همه مهمتر
ارتباط بین حزب الله لبنان و پدرخوانده را حفظ نماید.
خامنه ایی تمام منافع و سرمایه گذاری خود در
سوریه را برباد رفته می بیند و قطعا نابودی بشار اسد صدمات جبران ناپذیری به حزب
الله نیز خواهد زد ، هر چند حسن نصرالله در چند سال گذشته بسیار کوشیده است که این
حزب را از نظر مالی به استقلال کامل برساند(5) تا از
وابستگی صرف به حکومت اسلامی رهایی یابد اما قطعا پایان روزهای خوش دلارهای نفتی
ایران و سقوط بشار اسد ، عامل اصلی چنین تفکری بوده و بعید نیست که در آینده ایی
نزدیک حسن نصرالله نیز همانند خالد مشعل ، با پشت کردن به ولی نعمت خود با تغییر
کامل سیاسی در آغوش ترکیه و یا قطر جا خوش کند و این کابوسی است که خامنه ایی
در پس سقوط اسد به روشنی آن را می بیند.
۱۳۹۲ شهریور ۳, یکشنبه
مفاسد بازجویان و شکنجه گران خامنه ایی
برخوردهای
خودسرانه و مطابق سلیقه نیروهای اطلاعاتی و انتظامی چیز جدیدی نیست! استفاده از
ادبیات و الفاظ خاص که ویژه ذوب شدگان ولایت است و نمونه های آنرا می توان در
برخورد " سعید تاجیک" با فائزه هاشمی و یا فیلم های منتشر شده از
بازجویان و سربازان گمنام امام زمان به راحتی دید.
حکومتی
که مدعی بود ساواک و نیروهای امنیتی شاه از انواع وسایل و روشهای غیرانسانی در باز
جویی ها استفاده می کنند ، اینک خود به نمونه ایی بی نظیر در سطح دنیا تبدیل شده
اند که روی کا گ ب و شکنجه گران چینی و کره شمالی را سفید کرده اند.
فیلم های
منتشر شده از اعترافات زندانیان سیاسی بویژه معترضان به نتیجه انتخابات 88 ، همگی
از قساوت و شقاوت بیش اندازه افرادی حکایت دارد که برای حفظ موقعیت کاری و مالی
خود حاضر به هر گونه جنایتی هستند.
تجاوز به
حقوق اولیه مردم که حتی در قانون اساسی عقب مانده رژیم جمهوری اسلامی نیز به آن
اشاره شده است ، به یک فعالیت روزمره و طبیعی نیروهای خادم جمهوری اسلامی بدل گشته
است ، تجاوز گسترده به زنان و دختران و حتی مردان و پسران یک امر کاملا عادی در
بازجویی هاست که با چشم پوشی مقامات و حتی چراغ سبز آنها رو به گسترش است. در این
میان قربانیان نیز در بیشتر مواقع از افشاء این گونه تعرض ها خودداری می کنند.
البته
نباید فراموش کنیم که تجاوز و تحقیر نباید حتما جسمی باشد! حتی تهدید به تجاوز
جنسی افرادی که توانایی دفاع از خود ندارند به مثابه عمل به آن است و این موردی
است که حتی سربازان مشمول و عادی نیروهای انتظامی به راحتی نسبت به استفاده از آن
اقدام می کنند!
حمایت از
افراد متجاوز و شکنجه گر و عدم افشاء و پیگیری جنایات آنها موجب شده است که
ماموران با فراغ بال و راحتی کامل به این گونه اقدامات شنیع مبادرت ورزند و هیچ
گونه واهمه ایی از تعقیب و پیگیری قضایی نداشته باشند. روح الله حسینیان ، قاضی
سعید مرتضوی ، سعید تاجیک ، حسین شریعتمداری ، سعید امامی ، شکنجه گران ستار بهشتی
و حتی سربازان مشمول در نیروهای انتظامی و امنیتی ، تحت امر رهبر مسلمین جهان می
توانند مطمئن باشند تا زمانی که خامنه ایی و حکومت اسلامی برقرار است ، امنیت و
ارتقاء شغلی آنها تضمین شده است و خامنه ایی نیز می داند تا زمانی که این افراد
مطمئن باشند جنایات آنها توسط مقامات سرپوش گذاشته می شود حاضر به اجرای پست ترین
و مخوفترین شکنجه ها به نفع حکومت اسلامی اند.
۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه
بی کفایتی حکومت هیچ ارتباطی به تحریم ها ندارد!
هر چند تحریم ها سبب شده است که مقامات حکومت اسلامی از
زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده و کمبود ها و نارسایی های کشور را به گونه ای به
تحریم ها مرتبط کنند اما واقعیت امر این است که بسیاری از مشکلات مردم هیچ ارتباطی
با تحریم ها ندارد.
بنده که تمام عمر خود را در نظام جمهوری اسلامی طی کرده
ام ، تمامی سالهای بعد از انقلاب از جنگ و سازندگی و اصلاحات و دولت امام زمان را کاملا
بخاطر دارم و با آن زندگی کرده ام.
در هیچ دوره ای مقامات حکومت اسلامی توانایی ایجاد آسایش
و رفاه حداقلی برای مردم را نداشتند و نخواهند داشت.
از اول انقلاب همیشه زمستانها مشکل کمبود نفت و گاز و گرمایش
داشتیم و تابستانها مشکل آب و برق و مشکل سرمایش!
دیگر تامین آب که به تحریم ها مربوط نیست و یا حداقل تا
یک سال پیش که تحریم وجود نداشت! حتما می گویند در دوران خشکسالی هستیم! چطور است
که اسراییل و کشورهای عربی با وجود کمترین میزان بارش مشکل تامین آب آشامیدنی مردم
را ندارند اما کشور ما با منابع آب قابل قبول دچار خشکسالی است؟
در حالیکه کشاورزی ما در حال نابودی است ، کشورهای
بیابانی منطقه و اسراییل صادر کننده میوه و محصولات کشاورزی هستند؟
هر رییس جمهوری که در این کشور به قدرت رسیده مدعی است
که کلی سد ساخته است ، پس یا آمارها ساختگی است و یا سدها کارایی ندارند که در هر
دو مورد مسئولین باید جوابگو باشند.
همه مشکلات به کنار ، اگر جمهوری اسلامی مدعی است فقط
همین مشکل آب را بر طرف کند مابقی پیش کش مقامات. البته به شرطی که مردم را حواله
به ملکوت الهی ندهند که بروید نماز باران بخوانید تا باران ببارد و مشکل حل شود!
مواد مخدر، حربه ای برای سرکوب جامعه!
نظامهای دیکتاتوری جهان
راهها و روشهای متفاوتی برای به حاشیه راندن جامعه از متن اتفاقات و رویدادها را
دارند.
دیکتاتورهای آمریکای جنوبی
سالها مردم را با فوتبال و حاشیه ها و جنجال هایش سرگرم می کردند تا به راحتی به
سلطه خود در این کشورها بپردازند.
جمهوری اسلامی هم از بدو
تشکیل به کمک تئوریسین های حزب توده برای ممانعت از حضور مردم در تصمیم گیریها ،
روشهای مختلفی را به اجراء گذاشته است.
آغاز جنگ با عراق زمان
کافی در اختیار حکومت اسلامی گذاشت تا به راحتی به تقویت بنیان های خود بپردازد.
اعدامهای بی شمار سالهای
آخر جنگ که در بی اطلاعی مردم صورت گرفت یکی از بزرگترین جنایت های حکومت اسلامی
در سایه جنگ 8 ساله با عراق است ، جنگی که تنها به نابودی هر دو کشور انجامید.
پس از جنگ ، حکومت اسلامی
به دنبال جایگزین دیگری برای به دام انداختن مردم و بویژه جوانان بود که در این
بین شیوع مصرف مواد مخدر توانست نیاز حکومت را برآورده سازد.
وجود 2 میلیون نفر معتاد
به مواد مخدر خود نشان از عمق فاجعه ای دارد که در جامعه ایرانی در حال تکوین است.
مجموع افراد و اعضای خانواده هایی که در کشورمان
به نحوی از مواد مخدر رنج می برند ، متجاوز از ۲۰
میلیون نفر هستند و این به معنای آن است که قاچاق مواد مخدر، قریب یک سوم از افراد
جامعه را وا می دارد تا به ارزش های اجتماعی آسیب وارد کنند.
در این مقاله نگاهی داریم
به انوع مواد مخدر و دلایل گرایش به آن.
مواد مخدر را به چهار گروه اصلی تقسیم میکنند:
1- depressant
مواد مخدری که واکنش های مغز را آهسته میکند.
اثرات: کم شدن سرعت تنفس و ضربان قلب - کم شدن
فشار خون - خواب آور
(هروئین، تریاک، مورفین)
2- stimulant
مواد مخدری که به سیستم عصبی بدن سرعت میبخشد.
اثرات: بیشتر شدن سرعت تنفس و ضربان قلب، بیشتر
شدن فشار خون، جلوگیری از خواب
(کوکائین- نیکوتین)
3- hallucinogen
مواد مخدری که باعث حالتهایی مثل هذیان میشود.
اثرات: از دست دادن حافظه؛ لرزش؛ حالت استفراغ و
عوض شدن اخلاق
(PCP- LSD)
4- inhalant
مواد مخدری که
از طریق استنشاق استفاده میشود.
اثرات: آهسته شدن فرآیند مغز، بیشتر شدن ضربان
قلب و سردرد
(ماریجوانا)
دلایل گرایش به مواد مخدر:
در شرایط معمولی وقتی بشر از انجام دادن کاری لذت
ببرد و به عبارتی دیگر پاداش بگیرد، از مناطق پایینی مغز او موادی به اسم دوپامین
و نوراپی نفرین ترشح میشود و بر روی قشر و سایر مراکز حیاتی آن اثر میکند و
احساس لذت و پاداش به او دست میدهد و سعی در تکرار آن عمل دارد. یکی از
آثار سوء مواد مخدر فعال شدن همین سیستم است. بنابراین کسانی که یک بار با
این مواد آشنا میشوند چون سیستم پاداش در مغز آنها تقویت شده، تمایلی شدید به
تکرار مصرف آن پیدا میکنند. از بین مواد مخدر هروئین به سهولت در چربی
حل میشود. مغز انسان نیز مقدار زیادی چربی دارد و بنابراین در مقایسه با مرفین و
مشتقات آن، هروئین پس از مصرف در زمان کوتاهتری روی مغز اثر میکند.
آسیب های اجتماعی مواد مخدر
برای بیان آسیب های
اجتماعی که قاچاق و مصرف مواد مخدر به ارزش های اجتماعی (اعم از ارزش های فرهنگی ،
امنیتی و اخلاقی ) وارد می کند، باید به رابطه ی معنادارِ قاچاق مواد مخدر با
ارتکاب دیگر جرایم و رفتارهای ناهنجار اجتماعی توجه شود ، چه بسیار جنایات و
ناهنجاری های اجتماعی که از آثار تبعی قاچاق و مصرف مواد مخدر است از قبیل قتل ،
جرح و آدم ربایی و سرقت و فحشا و تجاوز. برای مثال در کشور ما متجاوز ۳۵۰۰
مأمور مبارزِ با قاچاق مواد مخدر در درگیری با قاچاقچیان کشته و تعداد بالنسبه
زیادی هم معلول شده اند، بدیهی است که تعداد زیادی از قاچاقچیان هم در درگیری ها
کشته و معلول و یا به حکم دادگاه ها اعدام و یا زندانی گردیده اند و اموال آن ها
مصادره شده است . چه بسیار افرادی که در دام این قاچاقچیان اسیر و معتاد به مواد
مخدر شده اند و براثر اعتیاد، مرتکب انواع بزه ها و ناهنجارهای اجتماعی گردیده
اند.
استفاده مشترک معتادان از سرنگ های آلوده ، سبب
انتقال و سرایت بیماری هایی چون ایدز و هپاتیت بین معتادان و خانواده های آنها می
شود.
علاوه بر آن فحشا نیز یکی از ناهنجارهای اجتماعی مصرف
مواد مخدر به حساب می آید. زنانی که معتاد به مواد مخدر می شوند برای تامین و تهیه
این مواد اقدام به خود فروشی می کنند که خود این موضوع ، علاوه بر گسترش فحشا
به شکل کلان ، بیماری های مقاربتی بویژه ایدز را در کشور گسترش می دهد ، مخصوصا که
زنان معتاد کمتر توجه به رعایت بهداشت و سلامت جنسی خود دارند.
در موارد بسیاری هم دیده شده که خود زن معتاد به
مواد مخدر نیست اما به اجبار شوهر و برای تامین هزینه مواد مخدر او و همچنین تامین
مایحتاج زندگی اقدام به خودفروشی می نماید.
یکی از عجیب ترین و جدید ترین و نگران کننده ترین معضلات مصرف مخدر در
ایران را می توان تولد نوزادان معتاد
دانست!
نوزاد، اعتیاد، ترک اعتیاد. قرار گرفتن این سه کلمه کنار هم، چندان
باور کردنی نیست. اما آنچه در بیمارستانها میگذرد، حکایت از واقعیت دیگری دارد؛
نوزدانی هستند که با درد خماری متولد میشوند و از روزهای اول زندگی شان، باید
سختیهای ترک اعتیاد را تحمل کنند. اینها معتادهای مادرزادی هستند که مادرانشان
در دوران بارداری مواد مخدر مصرف میکردند. بدون آن که بدانند جنین شان هم پا به
پای آنها شریک دود و دم منقل شان است.
بخش نوزادان بیمارستان خمینی تهران دارای بخش مخصوصی است که به طور
مشخص و تقریبا ویژه به ترک اعتیاد نوزادان پرداخته است.
دکتر حسین دلیلی، فوق تخصص نوزادان و استادیار دانشگاه علوم پزشکی
تهران، یکی از پزشکان بخش نوزادان بیمارستان خمینی است و طرح تحقیقاتی ویژهای
برای درمان نوزادان متولد شده از مادران معتاد، انجام داده است.
دکتر دلیلی میگوید که این نوزادان دچار سندروم محرومیت نوزادان هستند
که منظور محرومیت از مواد مخدر است. نوزادانی که از مادران مشکوک به مصرف مواد
مخدر متولد میشوند یا مادر اطلاع داده که مصرف کننده بوده است، از این نظر بررسی
میشوند.
دکتر دلیلی میگوید: "مواد مخدر از جفت رد میشوند. در واقع جنین
به مواد مخدر تماس دارد و به دنیا که میآید دچار این سندروم میشود. علایم مختلفی
دارد که ما این علایم را بررسی میکنیم. مواردی مثل گریه غیر طبیعی، خواب زیاد،
لرزش، تشنج، تحریک پذیری، تعریق و تب، دمای پایین بدن، خمیازههای زیاد، گرفتگی
بینی، نفسهای تند و اسهال و استفراغ. که گاهی برای این اسهال و استفراغ محبوریم
سرم تجویز کنیم."
موارد ذکر شده تنها بخش بسیار کوچک از بی شمار مشکلاتی است که گسترس
مصرف مواد مخدر در سایه بی تفاوتی و حتی دخالت های پشت پرده مقامات حکومت اسلامی
در شکل گیری این معضل در کشور دارند.
مردم افسرده و بی پناه و بیکار و بدون هیچ آینده ای روشن و محروم از
هرگونه شادی و امکان تخلیه انرژی ، همان چیزی است که حکومت به دنبال آن است تا با
به دام انداختن آنها در گرداب مواد مخدر بقای خو را تضمین کند.
پس بهتر است قبل از مصرف هر گونه مواد مخدر به عواقبی که می تواند
برای ما و جامعه و آینده داشته باشد خوب بیندیشیم.
۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه
وضعیت محمدرضا پورشجری وخیمتر شده است
محمدرضا پورشجری که در زندان از بیماریهای گوناگون و مشکلات
قلبی رنج میبرد، با بالارفتن قند خون و ممانعت مسئولین با اعزامش به بیمارستان
روبرو است.
میترا پورشجری، دختر وبلاگ نویس در بند، محمد رضا پورشجری
به گزارشگر هرانا گفت: "پدر من روز ۲۸ مرداد ماه به بهداری زندان ندامتگاه
کرج منتقل شده و از وی آزمایش خون و ادرار به عمل آمد. نتیجه آزمایشات اولیه نشان
میداد که قند وی ۶۰۴ بوده و به همین دلیل آزمایش مجدد از پدر به عمل آوردند که
باز هم نتیجهای مشابه را نشان میداد. بهداری زندان ابتدا در مورد بیماری وی یک
بسته قرص ۱۰ تایی (گلی بنگلامین) تجویز نمود، ولی دکتر دیگری بنام (امین ستارهدان)
پس از رویت آزمایشات نظر داده که از آن رو که قند خون پدرم بسیار بالا بوده و سن
وی نیز زیاد است و همچنین از ناراحتی حاد قلبی رنج میبرد، نمیشود به وی انسولین
تزریق کرد و این کار بسیار خطرناک است. دکترنژاد بهرام و پژمان عادلی نیز که همگی
از پزشکان زندان هستند نیز نظر تخصصی امین ستارهدان را تایید کرده و گفتهاند
پدرم باید در بیمارستانی مجهز بستری شده و بیماری قلبی و قند وی مورد نظر پزشکان
متخصص کنترل شود. این پزشکان تاکید کردهاند که پدر به درمانهای خاصی نیاز دارد که
تنها در بیمارستانهای مجهز امکان پذیر است. پزشکان گفتهاند، در این یک ماه و نیم
اخیر بیحسی پا و سرگیجه پدر بدلیل همین قند خون بالا بوده است."
وی همچنین در ادامه صحبتهای خود گفت: "دوشنبه
بیمارستان برای آنژیوگرافی قلب پدر نوبت داده بود که زندان با اعلام اینکه مامور
برای اعزام ندارد از انتقال وی به بیمارستان طفره رفت. اکنون دقیقا سه ماه است که
در امر بستری شدن پدرم در بیمارستان هر بار مشکلی پیش میآید. یا وی را دیر به
بیمارستان میبرند و پذیرش تمام میشود و یا زندان به بهانه نداشتن مامور در روزی
که خانواده وقت میگیرد از اعزام وی شانه خالی میکنند. اکنون نیز که سه تن از
پزشکان بهداری زندان دستور بستری شدن اورژانس وی را دادهاند باز هم پدرم از
درمانهای مناسب محروم است."
وی در پایان خاطرنشان کرد: "پدرم با تمام روحیه قویای
که دارد میگوید اینها میخواهند من را بکشند، وگرنه این همه تعلل در درمان من
دلیل دیگری ندارد."
محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ نویس زندانی
۵۱ ساله، ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزل مسکونی خود در شهر کرج بازداشت شد. او پس از
بازداشت به سلولهای انفرادی زندان رجاییشهر منتقل و مدت هفت ماه مورد شکنجه و
آزار و اذیت قرار گرفت که این فشارها موجب آسیبهای جسمی بر روی وی گردید.
۱۳۹۲ مرداد ۳۱, پنجشنبه
مادر حسین رونقی ملکی اعتصاب غذای خود را آغاز کرده است
زلیخا موسوی٬ مادر حسین رونقی با تداوم بیتوجهیها به
وضعیت وخیم این زندانی سیاسی از روز ۲۹ مرداد اعتصاب غذای نامحدود خود را
آغاز کرده است. حسین رونقی ملکی که در روزهای گذشته بدلیل اعتصاب غذا دچار
خونریزی کلیوی و گوارشی شده است، امروز٬ پنجشنبه٬ ۳۱ مرداد ۹۲ مرداد چهاردهمین روز
اعتصاب غذای نامحدود خود را سپری میکند.
مادر حسین رونقی در هفتهٔ گذشته اعلام کرده بود: « اگر
دادستانی و مسئولان قوه قضاییه همچنان به ما پاسخ ندهند و به شرایط بد جسمی حسین
بیتوجهی کنند و بخواهند او را همچنان با این شرایط در زندان نگه دارند ظرف چند
روز آینده همراه پسرم دست به اعتصاب غذا خواهم زد شاید اینگونه صدای ما را کسی
بشنود .»
سید احمد رونقی ملکی پدر این فعال زندانی پیشتر در گفتگو
با کمیته گزارشگران حقوق بشر از وخامت وضعیت جسمی این زندانی خبر داده و تصریح
کرده بود با وجود اینکه اکثر پزشکان گفتهاند حسین رونقی نباید در زندان بماند،
کارشناسان پرونده با مرخصی درمانی او مخالفت میکنند.
حسین رونقی ملکی که پس از بازداشت مدت ۱۳ ماه را در سلولهای
انفرادی و تحت فشار شدید جسمی و روحی بسر برده است، از بیماریهای مختلفی از
جمله مشکلات حاد کلیه، پروستات و خونریزی معده رنج میبرد و پیش از این پس از
انجام عمل جراحی کلیه مدتی را در کما بوده است.
حسین رونقی ملکی، فعال حقوق بشر، وبلاگ نویس، زندانی سیاسی
و از مسئولین کمیته مبارزه با سانسور نخستین بار به همراه برادرش حسن در تاریخ ۲۲
آذرماه ۸۸ در منزل پدری اش در شهر ملکان آذربایجان توسط نیروهای امنیتی بازداشت
شد. فشارهای شدیدی که در زندان بر این فعال حقوق بشر وارد آمده بود موجب شد که وی
در تاریخ سوم خرداد ۸۸ دست به اعتصاب غذا بزند که عدم پاسخگویی مسئولین به خانواده
اش موجب شد تا مادر وی نیز به همراه او به مدت دو هفته دست به اعتصاب غذا بزند.
این وبلاگ نویس در مرداد ۸۹ نیز به دلیل بالاگرفتن فشارها بر وی جهت اخذ اعتراف
تلویزیونی مجددا ۱۰ روز را در اعتصاب غذا گذراند.
پس از گذشت حدود ۱۰ ماه از حبس آقای رونقی در بند ۲-الف
سپاه در زندان اوین، سرانجام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی
به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد که در همان زمان با وجود شکسته بودن دستش از
امضای حکم خودداری کرده و مورد ضرب و شتم رئیس دفتر و ماموران همراه قرار گرفت.
حکم صادره برای وی در تاریخ ۱۰ آذر ۸۹ به اتهام «عضویت در ایران پروکسی»، «توهین
به رهبری» و «توهین به ریاست جمهوری» به تأیید رسید و وی جهت اجرای حکم به بند ۳۵۰
زندان اوین منتقل شد.
جنایتکاری برای تمام فصول!
شاید حکومت اسلامی جزء معدود رژیم هایی باشد که چرخش قدرت بین جنایتکاران با
روشی کاملا دموکراتیک صورت می گیرد.
اگر از دولت های کوتاه مدت اوائل انقلاب بگذریم که کارنامه ای نا مشخص داشتند
، تمامی روسای جمهوری بعدی این رژیم ؛ از خامنه ای گرفته تا احمدی نژاد ؛ دستهای
کاملا آغشته به خون مخالفین و سیاسیون دارند.
امروز حسن روحانی با روشی بسیار دموکراتیک که در قانون اساسی عقب مانده رژیم
اسلام پیش بینی شده است ، توانست کلید زندان ایرانیان را از احمدی نژاد تحویل
بگیرد تا در طی 4 سال آینده بعنوان زندانبان از منافع بیش از 70 میلیون انسان در
بند دفاع کند!
هیچ کدام از روسای جمهور پیشین حکومت اسلامی همانند حسن روحانی دارای کارنامه
درخشان در سرکوب و مدیریت نهادهای سرکوبگر نبودند که خوشبختانه این افتخار نصیب
شیخ حسن شد و توانست پرچم حکومت اسلامی را همچنان افراشته نگهدارد.
فردی که از سال 68 تا 84 مستقیما در راس شورای امنیت ملی حکومت اسلامی بود و
تصمیمات مهمی برای سرکوب معترضین و دانشجویان و سایر مخالفین گرفته ، امروز مدعی
نوشتن منشور حقوق شهروندی برای مردم ایران است.
روحانی فردی خطرناک و حیله گر و پرورش یافته در مکتب استعمارگر پیر است و تمام
مهارتهای خود را در سایه انگلیس آموخته است و از این بابت باید به حال خود افسوس
بخوریم که زمام امور خود را در اختیار فردی گذاشته ایم که با دشمن همیشگی ایرانیان
هم کاسه است.
امروز در مراسم تنفیذ روحانی می شد پیروزی را در چهره خامنه ای و شعف را در
چهره هاشمی دید. خامنه ای به او دستور داد که برای حل مسائل کشور اصلا عجله نکند
زیرا نیازی هم به عجله نیست! مگر در طی 24 سال گذشته و یا قبل از آن عجله ای وجود
داشت که امروز باید چنین کرد.
مهم رفع خطر مشروعیت از نظام بود که حاصل شده است و تا 4 سال آینده و موعد
انتخابات ریاست جمهوری، دیگر به مردم و مشارکت آنها نیازی نیست.
جک استراوا و ویلیام هیگ هم که چراغ سبز نشان داده اند و فعلا خطری وجود
ندارد!
اشتراک در:
پستها (Atom)
اخبار و مطالب مهم
-
-
-
-
-
-
خاتمی: مردی که نیاموخت۷ سال قبل
-
-
-
-